English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English Persian
generation of oscillations تولید نوسان
Search result with all words
bumblebee تولید کننده ارتعاش صوتی نوسان ساز صوتی
bumblebees تولید کننده ارتعاش صوتی نوسان ساز صوتی
Other Matches
voltage swing نوسان فشار الکتریکی نوسان ولتاژ
oscilloscope نوسان بین نوسان نما
vibrograph نوسان نگار نوسان سنج
vibrometer نوسان نگار نوسان سنج
oscillograph نوسان سنج نوسان نگار
oscillogram نوسان سنج نوسان نگار
capacity cost هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
embryophyte گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
pilot line operation کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
components 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
component 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
producer's goods هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
seconding مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconds مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
second مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
euler theorem در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
production overheads هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
increasing cost industry حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
planar روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
derived demand تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
cost fraction نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
declassified cost هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
oem شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
matrixes چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrix چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
acceleration principle یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
spermary غده تولید کننده منی محل تولید منی
family محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
mixed capitalism نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
full مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
fullest مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
gnp gap شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
lurches نوسان
lurched نوسان
ascillation نوسان
lurch نوسان
vibration نوسان
libration نوسان
lurching نوسان
oscillation نوسان
dead beat بی نوسان
head nystagmus نوسان سر
oscillations نوسان
pulsation نوسان
fluctuate نوسان
to-ing and fro-ing نوسان
sway نوسان
oscillatory motion نوسان
swayed نوسان
swings نوسان
swing نوسان
see-saw نوسان
see-sawed نوسان
yo-yos در نوسان
yo-yo در نوسان
see-saws نوسان
sways نوسان
fluctuation نوسان
fluctuated نوسان
fluctuates نوسان
see-sawing نوسان
vibrancy نوسان
undulation نوسان
half جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
oscillations نوسان سازی
periodic fluctuation نوسان دورهای
natural vibration نوسان طبیعی
swing نوسان کردن
undulate نوسان داشتن
line voltage variation نوسان شبکه
natural vibration نوسان ازاد
swings تاب نوسان
floating axle محور نوسان
pendulums پاندول نوسان
vibrators وسیله نوسان
oscillating circuit مدار نوسان
librate نوسان کردن
frequency of oscillations فرکانس نوسان
free oscillation نوسان ازاد
fluctuation of load نوسان بار
scope نوسان نما
vibrator وسیله نوسان
quenching frequency فرکانس نوسان
swings نوسان کردن
swivelling نوسان دار
pendulum پاندول نوسان
swing تاب نوسان
shakes لرزش نوسان
intermediate oscillation نوسان میانی
shake لرزش نوسان
hunting نوسان سرعت
oscillometer نوسان سنج
oscillography نوسان نگاری
oscillograph نوسان نگار
oscillograph نوسان نما
line voltage variation نوسان ولتاژ
light fluctuation نوسان روشنایی
light fluctuation نوسان نور
oscillogram نوسان نگاشت
oscillogram نوسان نگاره
shaking لرزش نوسان
oscillation نوسان سازی
oscillator نوسان کننده
oscillator نوسان ساز
goniometer نوسان سنج
load variation نوسان بار
oscilloscope نوسان نگار
multivibrator نوسان ساز
oscilloscope نوسان نما
oscilloscope نوسان سنج
oscillometry نوسان سنجی
undulated نوسان داشتن
see-saws نوسان کردن
swivels نوسان کردن
swivelled نوسان کردن
swivel نوسان کردن
amplitude میدان نوسان
amplitude of oscillation دامنه نوسان
aperiodic phenomenon پدیده بی نوسان
swivelling feature قابلیت نوسان
swingy نوسان دار
back swing نوسان به عقب
barkhausen oscillation نوسان بارکهاوزن
swing bridge پل نوسان دار
swayer نوسان دار
boom swing حیطه نوسان
bulid up نوسان کردن
vacillation اونگ نوسان
torsional vibration نوسان پیچشی
total amplitude of oscillation دامنه کل نوسان
modulation نوسان صدا
see-sawing نوسان کردن
see-sawed نوسان کردن
see-saw نوسان کردن
whirling mode نوسان شفت
vibrometer نوسان سنج
vibrograph نوسان نگار
vibrograph رسام نوسان
vibrational لرزه نوسان
vibration excitation تحریک نوسان
vibration damping میرایی نوسان
vibration damper میراکننده نوسان
vibratility لرزه نوسان
vacillant نوسان کننده
fluctuates نوسان داشتن
fluctuated نوسان داشتن
fluctuate نوسان داشتن
modulation نوسان فرکانس
stable oscillation نوسان پایدار
undulates نوسان داشتن
wavers نوسان کردن
wavering نوسان کردن
wavered نوسان کردن
waver نوسان کردن
buffs نوسان کردن
buff نوسان کردن
downward swing نوسان رو به پایین
economic fluctuation نوسان اقتصادی
oscillated نوسان کردن
electron vibrations نوسان الکترونها
vary نوسان کردن
varies نوسان کردن
swingers نوسان دار
vibration لرزه نوسان
swinger نوسان دار
oscillate نوسان کردن
damped osillation نوسان میرا
fading نوسان صدا
reciprocate نوسان کردن
reciprocates نوسان کردن
self excited/induced vibration نوسان خودالقایی
reciprocated نوسان کردن
damped oscillation نوسان میرا
sides way نوسان عرضی
oscillates نوسان کردن
jibbed نوسان کردن واخوردن
jib نوسان کردن واخوردن
tilts نوسان کردن کجی
high frequency oscillation نوسان فرکانس بالا
jibbing نوسان کردن واخوردن
tilted نوسان کردن کجی
tilt نوسان کردن کجی
jibs نوسان کردن واخوردن
magnetic variation تغییر یا نوسان مغناطیسی
downswing نوسان بطرف پایین
sway در نوسان بودن تاب
mains voltage variation نوسان ولتاژ شبکه
sways در نوسان بودن تاب
lurcher دارای نوسان یا تلوتلو
swayed در نوسان بودن تاب
fluctuation ترقی و تنزل نوسان
variation نوسان متناوب پراکندگی
vibrating جنبیدن نوسان کردن
fluctutaion of water table نوسان سفره اب زیرزمینی
vibrates جنبیدن نوسان کردن
fluctuating rate نرخ دارای نوسان
fluctuant دارای نوسان وتغییر
floating bearing یاطاقان نوسان دار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com