English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
English Persian
homogonous تولید کننده اولاد شبیه به والدین
Other Matches
family محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
parenthood مقام والدین وفایف والدین
producer's goods هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
capacity cost هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
family allowance معاش اولاد حق اولاد
spermary غده تولید کننده منی محل تولید منی
the producer and the consumer تولید کننده و مصرف کننده
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
manufacturer تولید کننده
productive تولید کننده
progenitive تولید کننده
producer تولید کننده
manufacturers تولید کننده
producers تولید کننده
suppliers شرکت تولید کننده
producer surplus مازاد تولید کننده
genie تولید کننده تناسلی
producer's risk ریسک تولید کننده
producer تولید کننده مولد
gonocyte سلول تولید کننده
manufacturers تولید کننده سازنده
producers تولید کننده مولد
pistillate تولید کننده مادگی
manufacturer تولید کننده سازنده
marginal producer تولید کننده نهائی
genies تولید کننده تناسلی
reproducer دوباره تولید کننده
supplier شرکت تولید کننده
rational producer تولید کننده منطقی
half جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
toxicogenic تولید کننده محصولات سمی
producer surplus اضافه ارزش تولید کننده
smokey the bear وسیله تولید کننده دود
absorbefacient تولید کننده عمل جذب
oil rich countries کشورهای ثروتمند تولید کننده نفت
producer شخص یا شرکت یا کشور تولید کننده
bilge blocks قسمتهای تولید کننده فشار دریایی
g.d.p deflator تعدیل کننده تولید ناخالص داخلی
producers شخص یا شرکت یا کشور تولید کننده
homogamous تولید نسل کننده بوسیله مقارت باهم جنس خود
middlemen کسی که کالارا از تولید کننده خریده به مغازه دار می فروشد
middleman کسی که کالارا از تولید کننده خریده به مغازه دار می فروشد
homogamic تولید نسل کننده بوسیله مقارت باهم جنس خود
motorola تولید کننده قط عات الکترونیکی شامل پردازندههای کامپیوتری Apple Macintosh
countervailing power مثلااتحادیه کارگران که درواکنش به قدرت تولید کننده انحصاری ایجاد میشود
wrming message پیام تشخیصی که توسط کامپایلر برای اگاهی استفاده کننده تولید میشود
homogeneous computer network شبکهای که از ماشینهای مشابه ساخته شده است که با هم سازگارند یا از یک تولید کننده هستند
COMPAQ شرکت کامپیوتر شخصی آمریکایی که اولین تولید کننده برای IBMPC بود
pcm شرکت تولید کننده تختههای جانبی که سازگار کامپیوتر تولیدکننده دیگر باشند
licenses اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licence اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licences اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
genitor والدین
parents والدین
parent والدین
parricide قاتل والدین
parricides قاتل والدین
in loco parentis به جای والدین
godparent والدین تعمیدی
godparents والدین تعمیدی
foster parents والدین خوانده
parent والدین منشاء
parental مربوط به والدین
parenticide قاتل والدین
stepparents والدین غیر صلبی
stepparent والدین غیر صلبی
texts وسیله الکترونیکی که از همان کننده صوت برای تولید صدایی معادل متن وارد شده استفاده میکند
text وسیله الکترونیکی که از همان کننده صوت برای تولید صدایی معادل متن وارد شده استفاده میکند
parent بعنوان والدین عمل کردن
o bey your parents والدین خودرا اطاعت کنید
squash tennis بازی شبیه به اسکواش درهمان محوطه بین 2 نفر که امتیاز فقط بوسیله سرویس کننده به دست می اید و توپ وراکت فرق دارند
hidden momentum of population growth سبب گستردگی والدین اینده میشود
descendants اولاد
impignorate اولاد
olive branch اولاد
childless بی اولاد
progency اولاد
progeniture اولاد
issueless بی اولاد
progeny اولاد
slip اولاد
slipped اولاد
slips اولاد
offspring اولاد
posterity اولاد
generic که با کل وسایل سخت افزاری و نرم افزاری یک تولید کننده سازگار باشد
pseudo random سخت افزار یا نرم افزار تولید کننده اعداد تصادفی
systems analysis ترکیب محصولات مختلف از تولید کننده مختلف برای یک سیستم
gooseneck هر چیزی شبیه گردن غاز هرچیز شبیه U
Hayes Corporation تولید کننده مودم که زبان کنترل استاندارد برای مودم ها ایجاد میکند
chaff وسایل تولید پارازیت دردستگاه رادار نوارهای منعکس کننده امواج رادار
carry عملی که در آن یک وام در جمع کننده تولید وام میکند و همه در یک عمل رخ می دهند
carrying عملی که در آن یک وام در جمع کننده تولید وام میکند و همه در یک عمل رخ می دهند
carried عملی که در آن یک وام در جمع کننده تولید وام میکند و همه در یک عمل رخ می دهند
carries عملی که در آن یک وام در جمع کننده تولید وام میکند و همه در یک عمل رخ می دهند
bumblebees تولید کننده ارتعاش صوتی نوسان ساز صوتی
bumblebee تولید کننده ارتعاش صوتی نوسان ساز صوتی
spooler برنامه یا دستگاه جانبی که به کامپیوتر اجازه میدهد تا به هنگام انجام کار دیگر نسخه چاپی روی چاپگر تولید کندجمع کننده
portions سهمی که والدین به یکی از فرزندانشان از مالشان بدهند
portion سهمی که والدین به یکی از فرزندانشان از مالشان بدهند
issue کردار اولاد
philoprogenitive اولاد پرست
breeds اولاد اعقاب
philoprogenitive علاقمند به اولاد
issued کردار اولاد
adamite اولاد ادم
descendent اولاد زادگان
breed اولاد اعقاب
issues کردار اولاد
primipara دارای یک اولاد
primiparous دارای یک اولاد
descendant اولاد زادگان
endowment for descendants وقف بر اولاد
cartel اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
cartels اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
seed اولاد تخم اوری
seeds اولاد تخم اوری
to die without issue بدون اولاد مردن
chip off the old block <idiom> (هرچی گذاشته اون برداشته)رفتار مشابه به والدین داشتن
oedipus complex احساسات محبت امیزبچه نسبت به والدین جنس مخالف خود
baby-minder شخصیکهدر منزلخود از بچههایی که والدین شاغل دارند پرستاری میکند
prolicide کشتن اولاد بچه کشی
gast وحشت جانور بدون اولاد
dependent غیر استاندارد یا چیزی که روی سخت افزار یا نرم افزار تولید کننده دیگر بدون متغیر قابل استفاده نیست
rhizogenetic تولید کننده ریشه ریشه اور
rhizogenic تولید کننده ریشه ریشه اور
sudorific عرق اور تولید کننده عرق
pilot line operation کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
embryophyte گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
components 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
component 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
seconded مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
second مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconds مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconding مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
salic law محرومیت اولاد اناث از توارث تاج وتخت
pinnulated شبیه برگچه شبیه بالچه
pinnulate شبیه برگچه شبیه بالچه
self- قطعه RAM پوییا با مدار تو کار برای تولید سیگنالهای تنظیم کننده که باعث برگرداندن داده میشود وقتی که برق قط ع میشود با استفاده از باتری پشتیبان
deat benefit وفیفه یا پولی که کارفرمابعیال و اولاد کارگر متوفی میدهد
euler theorem در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
shelf life مدت زمانی که کالا از تولید تاتوزیع به مصرف کننده درقسمتهای مختلف می ماند مدت گردش کالا در انبارها
production overheads هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
increasing cost industry حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
planar روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
cost fraction نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
derived demand تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
declassified cost هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
oem شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
matrixes چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrix چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
c & f قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است
acceleration principle یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
market socialism سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
mixed capitalism نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
fullest مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
full مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
gnp gap شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
producers burden of tax بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
padding پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
prepossessing مجذوب کننده جلب توجه کننده
claqueur تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
expostulator سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
suppressive خنثی کننده اتش سرکوب کننده
neared شبیه
luteous شبیه گل
nears شبیه
medal شبیه
similar شبیه
makes شبیه
nearing شبیه
make شبیه
near شبیه
more like;most like شبیه تر
near- شبیه
nearer شبیه
medals شبیه
simile شبیه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com