English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
zoopsia توهم حیوان بینی
Other Matches
macroptic hallucination توهم درشت بینی
snub-nosed دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
snub nosed دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
pug nosed دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
hallucination توهم
misgiving توهم
psychedelic توهم زا
hallucinations توهم
misgivings توهم
kinesthetic hallucination توهم جنبشی
apparitions توهم دیداری
hypnopompic hallucination توهم پس خواب
lilliputian hallucination توهم خردبینی
tactile hallucination توهم بساوشی
haptic hallucination توهم بساوشی
apparition توهم دیداری
microptic hallucination توهم خردبینی
olfactory hallucination توهم بویایی
parageusia توهم چشایی
photism توهم نوری
photoma توهم دیداری
pseudohallucination توهم کاذب
psychedelic داروی توهم زا
money illusion توهم پولی
visual hallucination توهم دیداری
hallucinosis توهم زدگی
hallucinogenic drugs داروهای توهم زا
chromatism توهم رنگ
paracusis imaginaria توهم شنیداری
auditory hallucination توهم شنیداری
acousma توهم شنیداری
disenchantment رفع توهم
somatic hallucination توهم تنی
affective hallucination توهم هیجانی
acoasm توهم شنیداری
acouasm توهم شنیداری
gustatory hallucination توهم چشایی
hypnagogic hallucination توهم پیش خواب
fantasticality دمدمی مزاجی توهم
psychedelic وابسته به توهم زایی
acute hallucinosis توهم زدگی حاد
psychedelic وابسته به داروهای توهم زا
fantastically بطور فانتزی توهم
alcoholic hallucinosis توهم زدگی الکلی
formication توهم لمس حشره
tu quoque توهم بیا بمیدان
septum حفرههای بینی پره بینی
invagination توهم گیرکردگی توی خود برگشتگی
hallucinosis حالت هذیانی و وهمی ابتلاء به توهم دائمی
computer animation ایجاد توهم حرکت با نمایش مجموعهای از تصاویر مختلف روی صفحه
guided propagation تبلیغات پیش بینی شده انتشار امواج رادار در مسیرپیش بینی شده ردیابی هدایت شده رادار
LSD لیسرجیک اسید دی اتیل آمید [دارویی توهم زا که در برخی باعث بروز حال عرفانی میشود]
vomer استخوان میانی بینی استخوان تیغه بینی
animals حیوان
animal حیوان
beasts حیوان
beast حیوان
living creatuse حیوان
fry حیوان نوزاد
brute جانور حیوان
reptiles حیوان خزنده
brutes حیوان صفت
brutes جانور حیوان
bestiality جماع با حیوان
bestiality حیوان صفتی
mavericks حیوان بیصاحب
maverick حیوان بیصاحب
ectotherm حیوان خونسرد
draft animal حیوان بارکش
beastby حیوان صفت
beast of burden حیوان باربری
spinal animal حیوان نخاعی
brute حیوان صفت
frying حیوان نوزاد
option of animals خیار حیوان
lost animal حیوان گمشده
lost animal حیوان ضاله
kitten بچه حیوان
kittens بچه حیوان
bough شانه حیوان
boughs شانه حیوان
reptile حیوان خزنده
hilding حیوان چموش
zoology حیوان شناسی
slick ear حیوان بی گوش
animalization تبدیل به حیوان
zoophobia حیوان هراسی
zootheism حیوان پرستی
zooparasite حیوان انگل
zoolatry حیوان پرستی
pack animals حیوان باربر
pack animal حیوان باربر
zooerasty جماع با حیوان
wildling حیوان وحشی
zoophilous حیوان دوست
whiffet حیوان رشدنکرده
fries حیوان نوزاد
carnivorous حیوان گوشتخوار
zoophilia حیوان خواهی
beastly حیوان صفت
zoophily حیوان خواهی
zoophilic حیوان دوست
bipeds حیوان دوپا
biped حیوان دوپا
weather forecast پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
weather forecasts پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
anticipated stock losses تلفات پیش بینی شده اماد ضایعات پیش بینی شده
anaglyph عکس رنگی برجسته بینی تجزیه رنگ عکس در برجسته بینی
pet حیوان اهلی منزل
imbrute حیوان صفت کردن
yahoo ادم حیوان صفت
animal glue سریشم از انساج حیوان
housebroken حیوان تربیت شده
feral حیوان شکاری وحشی
stags کره اسب حیوان نر
pets حیوان اهلی منزل
petted حیوان اهلی منزل
pizzle الت ذکور حیوان
armadillos نوعی حیوان گورکن
armadillo نوعی حیوان گورکن
slick ear حیوان فاقدگوش خارجی
stag کره اسب حیوان نر
flycatcher حیوان مگس خوار
hollering صدای مخصوص هر حیوان
brutal حیوان صفت وحشی
zoomorphism حیوان ریخت انگاری
cade حیوان دست اموز
brutalization حیوان صفت نمودن
animal distress calls فریادهای درماندگی حیوان
varmint حیوان یا پرنده شکارکننده
bald animal or tree درخت یا حیوان برهنه
holler صدای مخصوص هر حیوان
hollered صدای مخصوص هر حیوان
the fountain of life چشمه حیوان یازندگی
acephalous حیوان راستهء بی سران
abalone قسمی حیوان صدف
hollers صدای مخصوص هر حیوان
acephalon حیوان راستهء بی سران
brutalising وحشی یا حیوان صفت کردن
brutalises وحشی یا حیوان صفت کردن
suckers حیوان یا عضویا الت مکنده
sucker حیوان یا عضویا الت مکنده
rogue حیوان عظیم الجثه سرکش
rogues حیوان عظیم الجثه سرکش
acute preparation حیوان کشی از روی ترحم
brutalize وحشی یا حیوان صفت کردن
brutalized وحشی یا حیوان صفت کردن
exoskeleton پوشش محافظه خارجی حیوان
endoskeleton استخوان بندی درونی حیوان
zoological وابسته به جانور شناسی حیوان
bestial شبیه حیوان جانور خوی
innards اعضای داخلی حیوان یاانسان
stature ارتفاع طبیعی بدن حیوان
bunny rabbit اسم حیوان دست اموز
bunny اسم حیوان دست اموز
bunny rabbits اسم حیوان دست اموز
bunnies اسم حیوان دست اموز
manus دست حیوان قسمت انتهایی
brutalizing وحشی یا حیوان صفت کردن
brutalizes وحشی یا حیوان صفت کردن
vitals اعضای اصلی بدن حیوان
hoof حیوان سم دار باسم زدن
hoofs حیوان سم دار باسم زدن
whelp بچه هرنوع حیوان گوشتخوار
brutalised وحشی یا حیوان صفت کردن
vibrissa سبیل وموی اطراف دهان حیوان
zoo :پیشوند بمعنی حیوان- جانورو متحرک
zoos :پیشوند بمعنی حیوان- جانورو متحرک
zoon هر یک از حیوانات منفرد متعلق به حیوان مرکب
bird motif نقش پرنده در قالی حیوان دار
autotomy انفصال خودبخوددست یا پا یا عضو حیوان ازبدن
burnt offering حیوان یا خوراکی که در معبد سوزانده میشد
foreleg پای جلو حیوان دست چارپایان
ecesis قراردادن حیوان یا گیاهی درمحل دیگری
forelegs پای جلو حیوان دست چارپایان
pick up a trail/scent <idiom> تشخیص جای پای انسان یا حیوان
burnt offerings حیوان یا خوراکی که در معبد سوزانده میشد
animalist مصور حیوانات معتقد به حیوان صفتی انسان
teamster راننده یک جفت حیوان یا دستگاه اسب ودرشکه
beards هرگونه برامدگی تیزشبیه مو و سیخ در گیاه و حیوان
breeding grounds جایی که در آن حیوان ویژهای تولید مثل میکند
breeding ground جایی که در آن حیوان ویژهای تولید مثل میکند
beard هرگونه برامدگی تیزشبیه مو و سیخ در گیاه و حیوان
snail وقت تلف کردن انسان یا حیوان تنبل وکندرو
beak-head [آذینی از مجموعه سر حیوان، پرنده یا انسان یا منقاری رو به پایین]
linebreeding پرورش نژاد انسان یا حیوان درجهت یا هدف معینی
to live like animals [in a place] مانند حیوان زندگی کردن [اصطلاح تحقیر کننده ]
snails وقت تلف کردن انسان یا حیوان تنبل وکندرو
predicting interval فاصله زمانی پیش بینی شده هدف سبقت پیش بینی شده هدف
centaur حیوان افسانهای با بالاتنه انسان وپایین تنه اسب قنطورس
centaurs حیوان افسانهای با بالاتنه انسان وپایین تنه اسب قنطورس
chucks جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
chucked جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
chuck جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
spoon طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
spooning طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
spoons طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
spooned طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
horse design نقش اسب [در اغلب طرح های شکارگاهی از این حیوان استفاده می شود.]
arabesque منبت کاری [تزئین شده با شاخه ها، برگ ها و میوه ها یا صورتک های انسان و حیوان]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com