Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 141 (7 milliseconds)
English	Persian
hallucinosis	توهم زدگی
Search result with all words
acute hallucinosis	توهم زدگی حاد
alcoholic hallucinosis	توهم زدگی الکلی
Other Matches
blights	باد زدگی یا زنگ زدگی
blighting	باد زدگی یا زنگ زدگی
blight	باد زدگی یا زنگ زدگی
psychedelic	توهم زا
misgivings	توهم
misgiving	توهم
hallucinations	توهم
hallucination	توهم
haptic hallucination	توهم بساوشی
tactile hallucination	توهم بساوشی
hypnopompic hallucination	توهم پس خواب
kinesthetic hallucination	توهم جنبشی
lilliputian hallucination	توهم خردبینی
olfactory hallucination	توهم بویایی
microptic hallucination	توهم خردبینی
money illusion	توهم پولی
gustatory hallucination	توهم چشایی
acoasm	توهم شنیداری
acouasm	توهم شنیداری
acousma	توهم شنیداری
auditory hallucination	توهم شنیداری
affective hallucination	توهم هیجانی
hallucinogenic drugs	داروهای توهم زا
chromatism	توهم رنگ
parageusia	توهم چشایی
photism	توهم نوری
paracusis imaginaria	توهم شنیداری
apparitions	توهم دیداری
disenchantment	رفع توهم
somatic hallucination	توهم تنی
apparition	توهم دیداری
pseudohallucination	توهم کاذب
psychedelic	داروی توهم زا
visual hallucination	توهم دیداری
photoma	توهم دیداری
psychedelic	وابسته به داروهای توهم زا
formication	توهم لمس حشره
fantasticality	دمدمی مزاجی توهم
fantastically	بطور فانتزی توهم
psychedelic	وابسته به توهم زایی
zoopsia	توهم حیوان بینی
tu quoque	توهم بیا بمیدان
hypnagogic hallucination	توهم پیش خواب
macroptic hallucination	توهم درشت بینی
invagination	توهم گیرکردگی توی خود برگشتگی
hallucinosis	حالت هذیانی و وهمی ابتلاء به توهم دائمی
rime	یخ زدگی
frostiness	یخ زدگی
jetlag	جت زدگی
glaciation	یخ زدگی
cacodemonomania	جن زدگی
possession	جن زدگی
demonomania	جن زدگی
freeze	یخ زدگی
freezes	یخ زدگی
computer animation	ایجاد توهم حرکت با نمایش مجموعهای از تصاویر مختلف روی صفحه
staining	زنگ زدگی
stained	زنگ زدگی
rust oxide iron	زنگ زدگی
rustiness	زنگ زدگی
scientism	علم زدگی
stain	زنگ زدگی
previousness	شتاب زدگی
precipitateness	شتاب زدگی
stains	زنگ زدگی
paraphrenia	هذیان زدگی
corrosion	زنگ زدگی
mouldiness	کپک زدگی
moldy	کپک زدگی
sun burn	افتاب زدگی
thunderstroke	صاعقه زدگی
tonic immobility	خشک زدگی
chilled to the bones <idiom>	احساس یخ زدگی
perished [British] [colloquial] [feeling extremely cold] <adj.>	احساس یخ زدگی
ageing	زنگ زدگی
ageing	زنگ زدگی
worriment	ناراحتی غم زدگی
transfixion	حیرت زدگی
seasickness	دریا زدگی
fouling	زنگ زدگی
hurriedness	شتاب زدگی
hospitalism	بیمارستان زدگی
heliosis	افتاب زدگی
dismay	وحشت زدگی
dismayed	وحشت زدگی
dismaying	وحشت زدگی
dismays	وحشت زدگی
acariasis	کرم زدگی
afflictedness	محنت زدگی
acariasis	کنه زدگی
evanescence	غیب زدگی
hypersomnia	خواب زدگی
fustiness	کفک زدگی
sunburn	افتاب زدگی
corrsion	زنگ زدگی
sunstroke	افتاب زدگی
cataplexy	خشک زدگی
dewiness	شبنم زدگی
hyperthymia	هیجان زدگی
efflorescence	شوره زدگی
pecking	نوک زدگی سوراخ
melancholy	سودا زدگی غمگین
peck	نوک زدگی سوراخ
Rust <adj.> <noun>	رنگ زنگ زدگی
startles	پرش وحشت زدگی
forwardness	اشتیاق شتاب زدگی
age hardenable	ثبات در برابرزنگ زدگی
pecked	نوک زدگی سوراخ
pecks	نوک زدگی سوراخ
startled	پرش وحشت زدگی
hurry scurry	دستپاچگی شتاب زدگی
mustiness	پوسیدگی یا کپک زدگی
precipitately	از روی شتاب زدگی
hurry skurry	دستپاچگی شتاب زدگی
startle	پرش وحشت زدگی
corrosion	رفتگی زنگ زدگی
outcrop	بیرون زدگی روامدگی
outcrops	بیرون زدگی روامدگی
rust protection	حفافت در برابر زنگ زدگی
resistance to corrosion	مقاوم در برابر زنگ زدگی
corrosion fatigue	استهلاک در اثر زنگ زدگی
foxiness	بدرنگی ترشیدگی کفک زدگی
hastiness	دست پاچگی شتاب زدگی
LSD	لیسرجیک اسید دی اتیل آمید [دارویی توهم زا که در برخی باعث بروز حال عرفانی میشود]
frostbite	یخ زدگی بافت بدن در اثر سرما
corrosion resistant	مقاومت در برابر خوردگی وزنگ زدگی
manic-depressive	دیوانگی وبهت زدگی وشیدایی نوعی جنون
sunscreen	کرم پوست برای جلوگیری از آفتاب زدگی
sunscreens	کرم پوست برای جلوگیری از آفتاب زدگی
manic-depressives	دیوانگی وبهت زدگی وشیدایی نوعی جنون
manic depressive	دیوانگی وبهت زدگی وشیدایی نوعی جنون
chilled to the bones <idiom>	نفوذ سوز سرما تا مغز استخوان [احساس یخ زدگی]
frost heave	برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
aluminum wool	رشتههای تکه تکه الومینوم که برای رفع زنگ زدگی وخوردگی و نیز جلادادن وصیقل دادن خراشهای جزئی روی ورقه ها یا لولههای الومینیومی بکار میرود
sensitive to corrosion	حساس در برابر زنگ زدگی حساس در برابر خوردگی
starvation	قحطی قحطی زدگی
chips	پریدگی فلز زدگی فلز لب پریدگی
chip	پریدگی فلز زدگی فلز لب پریدگی

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com