English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
oil drain plug توپی تخلیه روغن
Other Matches
y valve شیر تخلیه روغن
oil drain cock شیر تخلیه روغن
hub (وسط چرخ که اغلب بلبرینگ دارد و روی محور یا آسه می چرخد) توپی، چرخمیان، ناف، (مرکز فعالیت یا اهمیت یا توجه و غیره) کانون، قلبگاه، میانگاه، توپی چر، قطب
gimbals توپی و غلاف توپی گردان
cargo outturn message پیام تخلیه محمولات ناو گزارش خاتمه تخلیه بارکشتی
evacuation تخلیه یک نقطه ازاهالی یا نیرو تخلیه پزشکی
oil dent شیار ورود روغن یا سوراخ عبور روغن
clearings تخلیه محل تخلیه بیماران
clearing تخلیه محل تخلیه بیماران
oil روغن کاری کردن روغن ساختن
oiling روغن کاری کردن روغن ساختن
oils روغن کاری کردن روغن ساختن
air cooled oil cooler نوعی خنک کننده روغن که ازجریان هوا برای خنک کردن روغن استفاده میکند
creosoting روغن قیر روغن قطران
creosote روغن قیر روغن قطران
cutting oil روغن سردکننده روغن برش
creosoted روغن قیر روغن قطران
creosotes روغن قیر روغن قطران
oil can حلب روغن , روغن دان
tapping توپی
plugs توپی
pivot توپی
pivoted توپی
pivots توپی
ball joint توپی
to kick a ball توپی را
dowel توپی
tap توپی
tapped توپی
spigot توپی
spilled توپی
spills توپی
spilling توپی
spill توپی
plug توپی
plugging توپی
fuse plug توپی فیوز
hub bore سوراخ توپی
countersinck bit مته توپی
pivot توپی اتصال
pivots توپی اتصال
ball printer چاپگر توپی
ball joint توپی اتصال
pivoted توپی اتصال
rotor hub توپی رتور
to catch a fly توپی را ازهواگرفتن
tapper توپی گذار
spile گل میخ توپی
stoppers توپی جلوگیری کننده
plugging سربطری توپی گذاشتن
stopper توپی جلوگیری کننده
plug سربطری توپی گذاشتن
plug mill دستگاه نورد توپی
plugs سربطری توپی گذاشتن
in- توپی که وارد دروازه شده
in توپی که وارد دروازه شده
head توپی کامل و سایر متعلقات
beanball توپی که هدف ان سر توپزن باشد
set up توپی که به اسانی برگردانده شود
aeromedical unit یکان تخلیه پزشکی هوایی یکان مسئول تخلیه پزشکی
creepers توپی که با فاصله کم از زمین پرتاب شده
lineball توپی که روی خط میافتد و قبول نیست
bleeders توپی که از دست مدافعان نزدیک رد میشود
tampons توپی یا کهنه مخصوص گرفتن سوراخی
spinner پوشش ایرودینامیکی روی توپی ملخ
bleeder توپی که از دست مدافعان نزدیک رد میشود
tampon توپی یا کهنه مخصوص گرفتن سوراخی
creeper توپی که با فاصله کم از زمین پرتاب شده
jump ball توپی که داور بین دوبازیگر به هوا می اندازد
cuban fork ball پرتاب توپی که بامایعی اغشته و لغزنده شده
roving gun توپی که مداوما از مواضع مختلف تیراندازی میکند
outswinger توپی که در هوا با پیچش ازتوپزن دور میشود
blade butt انتهای تیغه ملخ که به توپی متصل است
inswinger توپی که در هوا با انحنا به سوی توپزن می اید
tampion توپی :چوب برای گرفتن دهانه توپ
die توپی که درحال افتادن برروی زمین است
pivots توپی هرزه گرد چرخیدن دور چیزی
netball توپی که پس از برخورد با لبه تور به زمین میافتد
pivoted توپی هرزه گرد چرخیدن دور چیزی
pivot توپی هرزه گرد چرخیدن دور چیزی
guns توپی که طول لوله ان بین 03 تا05 کالیبر باشد
gun توپی که طول لوله ان بین 03 تا05 کالیبر باشد
long hop توپی که دور از دسترس توپزن از زمین بلند میشود
minute gun توپی که به فواصل معین به احترام مرگ کسی شلیک میکند
bulb root وسیلهای که توسط ان تیغههای گردنده توربین به توپی متصل میشوند
yorker توپی که نزدیک پای توپ زن میافتد و زدن ان مشکل است
hypervelocity سرعت دهانهای و ابتدایی توپی که از 0001 متر درثانیه بیشتر باشد
cargo outturn report گزارش تخلیه محمولات ناو گزارش تخلیه ناو
bumper توپی که بعلت فاصله کوتاه اززمین بلندمیشود و به سوی سر و سینه توپزن میرود
bumpers توپی که بعلت فاصله کوتاه اززمین بلندمیشود و به سوی سر و سینه توپزن میرود
snick توپی که با لبه چوب ضربه خورده و به عقب به سمت محافظ میله می رود
mouse توپی درون آن می چرخد و به احساس کننده هایی می خورد که حرکات افقی و عمودی را در کامپیوتر انجام می دهند
mouses توپی درون آن می چرخد و به احساس کننده هایی می خورد که حرکات افقی و عمودی را در کامپیوتر انجام می دهند
howitzer توپی که طول لوله ان برابر با 02 تا03 برابر کالیبر باشد
skittle که در طی که توپی بطرف میخ پرتاب میکنند ودرصورت اصابت به میخ برنده محسوب میشوند
emptying تخلیه
discharge تخلیه
evacuation تخلیه
evacuate تخلیه
unloading تخلیه
exhausts تخلیه
discharges تخلیه
disembarkation تخلیه
evacuating تخلیه
LSD تخلیه
evacuates تخلیه
exhaust تخلیه
evacuated تخلیه
landing, storage, delivery تخلیه
stripping تخلیه
unstuffing تخلیه
discharged تخلیه
depletion تخلیه
lightning discharge تخلیه اتمسفری
corona discharge تخلیه الکتریکی
corollary discharge تخلیه تبعی
impulse discharge تخلیه ضربهای
glow discharge تخلیه تابنده
lightning discharge current جریان تخلیه
cooling water discharge تخلیه اب سرد
internal discharge تخلیه داخلی
unloaded تخلیه کردن
depletion area ناحیه تخلیه
chain of evacuation سیستم تخلیه
depletion barrier ناحیه تخلیه
glow discharge تخلیه تابناک
discharger of a capacitor تخلیه خازن
high rate discharge تخلیه شدید
depletion zone ناحیه تخلیه
dejecta تخلیه مدفوع
defecation تخلیه شکم
debarkation net تور تخلیه
coefficient of discharge ضریب تخلیه
unload تخلیه کردن
corona discharge تخلیه کورونا
unloads تخلیه کردن
flaming discharge تخلیه مشتعل
discharge voltage ولتاژ تخلیه
discharge opening راهگاه تخلیه
discharge of chips تخلیه براده ها
bank sluice دریچه تخلیه
battlefield evacuation تخلیه پزشکی
discharge nozzle فواره تخلیه
discharge head ارتفاع تخلیه
drain plug پیچ تخلیه
education pipe لوله تخلیه
electric discharge تخلیه الکتریکی
discharge opening مجرای تخلیه
discharge pressure فشار تخلیه
discharge recorder تخلیه نگار
discharge velocity سرعت تخلیه
discharge valve سوپاپ تخلیه
discharge spout ناودانه ی تخلیه
discharge conveyor نوار تخلیه
area evacuation تخلیه منطقهای
discharge resistance مقاومت تخلیه
discharging berth اسکله تخلیه
discharging wharf اسکله تخلیه
air evacuation تخلیه هوایی
abreaction تخلیه هیجانی
exhaust stroke مرحله تخلیه
blow off شیر تخلیه
disruptive discharge تخلیه جرقهای
discharge cock شیر تخلیه
brush discharge تخلیه جارویی
discharge chute سرسره تخلیه
disembarkation تخلیه کردن
drain cock لوله تخلیه
discahrge pipe لوله تخلیه
exhaust chute ناودان تخلیه
discharge currect جریان تخلیه
catharsis تخلیه هیجانی
discharge gate دریچه تخلیه
electrical discharge تخلیه برقی
electron discharge تخلیه الکترونها
discharge end محل تخلیه
discharge end سمت تخلیه
electrostatic discharge تخلیه الکتروستاتیکی
escape channel مجرای تخلیه اب
evacuant تخلیه کننده
depletion layer ناحیه تخلیه
self maintained discharge تخلیه ناوابسته
disembarks تخلیه کردن
drains تخلیه کردن
draining تخلیه کردن
drained تخلیه کردن
drain تخلیه کردن
rotary discharger تخلیه گر گردان
roll on/roll off بارگیری- تخلیه
vacate تخلیه کردن
disembarked تخلیه کردن
vacates تخلیه کردن
vacating تخلیه کردن
road clearance تخلیه جاده
residual discharge تخلیه مانده
relief well چاه تخلیه
site clearance تخلیه کارگاه
evacuate تخلیه کردن
evacuated تخلیه کردن
evacuates تخلیه کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com