English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
English Persian
striker توپ زن هنگام دفاع از میله
strikers توپ زن هنگام دفاع از میله
Other Matches
defense دفاع توپزن از میله ها
castle میله هایی که توپزن ازان دفاع میکند
castles میله هایی که توپزن ازان دفاع میکند
penalty kicker بازیگر ماهر که هنگام کم شدن تعداد افراد تیم نقش مهمی در دفاع دارد
sweeper اخرین مدافع در سیستم دفاع بتونی پرتابی در بولینگ که با پیچ تمام یا بیشتر میله ها را می اندازد
sweepers اخرین مدافع در سیستم دفاع بتونی پرتابی در بولینگ که با پیچ تمام یا بیشتر میله ها را می اندازد
samisch variation واریاسیون زمیش در دفاع هندی شاه در دفاع نیمزوهندی شطرنج
schleman defence دفاع شلیمان در روی لوپز دفاع یانیش
russian defence دفاع پتروف نام قدیمی دفاع اسلاو
tenpin میله بطری شکل مخصوص بازی 01 میله بولینگ
double wood ماندن یک میله بولینگ پشت میله دیگر
feinted حرکت از میله بالا به میله پایین
feints حرکت از میله بالا به میله پایین
feint حرکت از میله بالا به میله پایین
feinting حرکت از میله بالا به میله پایین
shaft میله ستون میله چاه
shafts میله ستون میله چاه
piezoelectric ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
defense دفاع وزارت دفاع
one on one دفاع یارگری دفاع تک به تک
self defense دفاع از نفس دفاع از خود یا اموال خود
clear one's ears متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
standards دو میله عمودی پرش با نیزه یا پرش ارتفاع میله عمودی تکیه گاه وزنه
standard دو میله عمودی پرش با نیزه یا پرش ارتفاع میله عمودی تکیه گاه وزنه
time هنگام
timed هنگام
times هنگام
night season شب هنگام
oestrum هنگام
at dark هنگام شب
at night شب هنگام
moments هنگام
at nightfall شب هنگام
during هنگام
night tide هنگام شب
at the same moment در آن هنگام
nighttide شب هنگام
night season هنگام شب
night time هنگام شب
seasons هنگام
nightfall شب هنگام
moment هنگام
seasoned هنگام
season هنگام
gamut هنگام
night-time هنگام شب
termed هنگام
terming هنگام
term هنگام
when entering هنگام ورود
teatime هنگام چای
wintertime هنگام زمستان
summertime هنگام تابستان
on arrival هنگام ورود
to die in harness هنگام کار
execution time هنگام اجرا
dusk هنگام غروب
daytime هنگام روز
daytide هنگام روز
in case of emergency هنگام اضطرار
in درفرف هنگام
meal time هنگام غذاخوری
updates به هنگام دراوردن
on seeing him هنگام دیدن او
at noon هنگام فهر
at one's leisure هنگام فراغت
compile time هنگام همگردانی
at mess هنگام خوردن
spring time هنگام بهار
translate time هنگام ترجمه
binding time هنگام انقیاد
inprocess هنگام کار
on occasion هنگام لزوم
hexachord هنگام شش بردهای
update به هنگام دراوردن
here's to you هنگام نوشیدن
playtime هنگام بازی
in- درفرف هنگام
updated به هنگام دراوردن
hard times هنگام تنگدستی
landing weight وزن با هنگام تخلیه
damage in transit خسارت در هنگام ترانزیت
chevy فریاد هنگام شکار
then انگاه دران هنگام
ortive وابسته به هنگام طلوع
parthian glance نگاه هنگام جدایی
when it came to a push چون هنگام کوشش
night شب هنگام برنامه شبانه
it puckered up in sewing هنگام دوختن جمع شد
therewith دران هنگام بدانوسیله
red handed هنگام ارتکاب جنایت
cash on delivery پرداخت هنگام تحویل
to brush over هنگام عبورپوز زدن
batfowl هنگام شب مرغ را شکارکردن
nights شب هنگام برنامه شبانه
d. wish خواهش هنگام مردن
in the case of traffic jam [congestion] هنگام راهبندان سنگین
hard-bitten سخت هنگام جنگ
nooning هنگام فهر ناهار
dewfall هنگام ریزش شبنم
defends دفاع
munition دفاع
defenses دفاع
defending دفاع
pleading دفاع
defended دفاع
defend دفاع
block دفاع
parry دفاع
parrying دفاع
answered دفاع
blocked دفاع
blocks دفاع
answering دفاع
fencing دفاع
answers دفاع
defence دفاع
parries دفاع
czech defence دفاع چک
defense دفاع
advocation دفاع
uncovered بی دفاع
one man block تک دفاع
vindication دفاع
answer دفاع
apologias دفاع
advocacy دفاع
apologia دفاع
tae دفاع با پا
parried دفاع
invigilation پاییدن شاگردان هنگام امتحانات
smacks ضربه محکم در هنگام ابشار
smacked ضربه محکم در هنگام ابشار
smack ضربه محکم در هنگام ابشار
landed weight وزن کالا هنگام تخلیه
high time هنگام خوشی وعیش ونوش
escaped water تلفات اب هنگام بهره برداری
to take counsel of one'spillow شب هنگام اندیشه در چیزی کردن
invigilated شاگردان را هنگام امتحانات پاییدن
opened وضع زه هنگام کشیده شدن
chanty سرود ملوانان هنگام کار
invigilate شاگردان را هنگام امتحانات پاییدن
invigilates شاگردان را هنگام امتحانات پاییدن
opens وضع زه هنگام کشیده شدن
invigilating شاگردان را هنگام امتحانات پاییدن
damaged in transit صدمه دیده هنگام ترانزیت
harvest festival جشن سپاسگزاری هنگام درو)
natural form وضع بدن هنگام تیراندازی
harvest festivals جشن سپاسگزاری هنگام درو)
coronation oath سوگند هنگام تاج گذاری
open وضع زه هنگام کشیده شدن
milter ماهی نر هنگام تخم ریزی
I cut my face shaving. هنگام اصلاح صورتم را بریدم
harvests هنگام درو وقت خرمن
harvested هنگام درو وقت خرمن
demand report گزارشی که به هنگام نیازتولید میشود
fair-weather خوب هنگام هوای صاف
chantey سرود ملوانان هنگام کار
harvest هنگام درو وقت خرمن
advocating دفاع کردن
pierce the block شکافتن دفاع
opened خط بازبی دفاع
say a good word for دفاع کردن
legitimate defence دفاع مشروع
penetrate نفوذ در دفاع
self protection دفاع از نفس
advocates دفاع کردن
scandinavian defence دفاع اسکاندیناویایی
opens خط بازبی دفاع
opened بی دفاع واریز نش
semi circular parry دفاع نیمدایره
opens بی دفاع واریز نش
philidor's defence دفاع فیلیدور
kake uke دفاع قلابی
secretary of defense وزیر دفاع
secretary of state for defence وزیر دفاع
asserted دفاع کردن از
asserting دفاع کردن از
juji uke دفاع ضربدری
asserts دفاع کردن از
secretary of defence وزیر دفاع
parry of debate دفاع درمنافره
advocated دفاع کردن
advocate دفاع کردن
kwon دفاع با دست
perceptual defense دفاع ادراکی
offensive block دفاع تهاجمی
assert دفاع کردن از
self defence دفاع مشروع
open بی دفاع واریز نش
morote uke دفاع با دست
polish defence دفاع لهستانی
daylight نفوذ در دفاع
untenable غیرقابل دفاع
pleaded دفاع کردن
penetrates نفوذ در دفاع
nagashi uke دفاع پرسی
defends دفاع کردن از
pleads دفاع کردن
defend دفاع کردن از
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com