English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (32 milliseconds)
English Persian
loose توپ سرگردان بی صاحب مهاجم مهارنشده رها کردن زه و کمان
looser توپ سرگردان بی صاحب مهاجم مهارنشده رها کردن زه و کمان
loosest توپ سرگردان بی صاحب مهاجم مهارنشده رها کردن زه و کمان
Other Matches
unmarked مهاجم مهارنشده
posts محل مهاجم محل تیراندازی با تیر و کمان
posted محل مهاجم محل تیراندازی با تیر و کمان
post- محل مهاجم محل تیراندازی با تیر و کمان
post محل مهاجم محل تیراندازی با تیر و کمان
linemate مهاجم هم ردیف در خط مهاجم دیگر
target bow کمان مخصوص تیراندازی باتیر و کمان
to lead a سرگردان کردن
jointer صاحب شیره کش خانه صاحب مشروب فروشی
quick count کوتاه کردن علامتهای قراردادی بوسیله مهاجم میانی در خط تجمع بمنظورغافلگیر کردن تیم مدافع
roil مخلوط کردن سرگردان شدن
cutoff block سد کردن راه مدافع به وسیله مهاجم
false start حرکت غیرمجاز مهاجم پیش از رد کردن توپ
tight end مهاجم گوش مامور سد کردن و دریافت توپ
false starts حرکت غیرمجاز مهاجم پیش از رد کردن توپ
stunts حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
stunt حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
stunting حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
to feel any one's pulse کمان کردن
sack حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
sacks حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
sacked حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
to bend or draw the bow کمان را چله کردن
string مربی خم کردن کمان و بستن زه
bowing کمان کمان هدفگیری
bows کمان کمان هدفگیری
bowed کمان کمان هدفگیری
bow کمان کمان هدفگیری
infeoff صاحب ملک کردن
timber hitch گره وصل کردن زه به شاخه پایین کمان
peregrinate سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
pirated بدون اجازه ناشر یا صاحب حق طبع چاپ کردن
pirating بدون اجازه ناشر یا صاحب حق طبع چاپ کردن
pirate بدون اجازه ناشر یا صاحب حق طبع چاپ کردن
pirates بدون اجازه ناشر یا صاحب حق طبع چاپ کردن
rainbow border حاشیه رنگین کمان [در فرش های چینی گاه در پایین فرش و گاه اطراف حاشیه فرش را با رنگ های مختلف تزئین می کنند که حالتی از رنگین کمان را نشان میدهد.]
strafed سرگردان
dp سرگردان
strafe سرگردان
wandering سرگردان
mazed سرگردان
adrift سرگردان
erratic سرگردان
wanderings سرگردان
strafes سرگردان
vortex سرگردان
straggler سرگردان
runabouts سرگردان
strays سرگردان
discursive سرگردان
runabout سرگردان
astray سرگردان
stragglers سرگردان
gadabout سرگردان
forlorn سرگردان
stray سرگردان
vortexes سرگردان
straying سرگردان
vortices سرگردان
wanderer سرگردان
strayed سرگردان
forwarded مهاجم
close attack سه مهاجم
attackers مهاجم
forward مهاجم
raider مهاجم
raiders مهاجم
attacking [style of play, player] <adj.> مهاجم
attacker مهاجم
offensive <adj.> مهاجم
strikers مهاجم
striker مهاجم
infestant مهاجم
postman مهاجم
invader مهاجم
aggressors مهاجم
frontcourt man مهاجم
offensives مهاجم
aggressor مهاجم
invaders مهاجم
postmen مهاجم
to be [left] stranded سرگردان شدن
strays گم شده یا سرگردان .
straggling سرگردان اواره
extravagate سرگردان شدن
straying گم شده یا سرگردان .
errant سرگردان حادثه جو
stray گم شده یا سرگردان .
straggles سرگردان اواره
stray current جریان سرگردان
straggled سرگردان اواره
divagate سرگردان شدن
straggle سرگردان اواره
straggler فراری سرگردان
to be on tenter hooks سرگردان بودن
to be on tenters سرگردان بودن
wander سرگردان شدن
errantly بطور سرگردان
frustrated cargo کالای سرگردان
wandered سرگردان شدن
wanders سرگردان بودن
stragglers فراری سرگردان
wandered سرگردان بودن
wanders سرگردان شدن
eddy current جریان سرگردان
to be in a quandery سرگردان یامتحیرشدن
wander سرگردان بودن
derelict ناو سرگردان
to go a سرگردان شدن
breaking pass پاس به مهاجم
dodgers مهاجم گریزنده
dedger مهاجم گریزنده
dodger مهاجم گریزنده
third home بازیگر مهاجم
aggressive حمله ور مهاجم
aggressive مهاجم پرپشتکار
trailer پشتیبان مهاجم
trailers پشتیبان مهاجم
flanker مهاجم جناح
ghost signals علایم راداری سرگردان
traipsed سرگردان بودن ول گشتن
traipsing سرگردان بودن ول گشتن
dodger دور سرگردان جاخالی کن
dodgers دور سرگردان جاخالی کن
traipse سرگردان بودن ول گشتن
erratically بطور سیاریا سرگردان
traipses سرگردان بودن ول گشتن
invader مهاجم حمله کننده
illegal procedure خطای تیم مهاجم
invaders مهاجم حمله کننده
flanker بازیگر مهاجم در جناح
loose forward مهاجم تک رو پشت خط تجمع
cough up لو رفتن توپ مهاجم
double up مراقبت از مهاجم با دو مدافع
empowers صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empower صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowered صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowering صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
awash سرگردان بر روی امواج دریا
straggles هرزه روییدن سرگردان بودن
straggle هرزه روییدن سرگردان بودن
straggled هرزه روییدن سرگردان بودن
straggling هرزه روییدن سرگردان بودن
prop forward هرکدام ازدو مهاجم خط جلودرتجمع
cross buck حمله دو مهاجم بصورت متقاطع
horses بازیگران قوی تیم مهاجم
sacking حمله به مهاجم پشت خط تجمع
weak safety جلوگیری درزمین مهاجم درجبهه او
enfeoff هبه کردن ملک صاحب ملک کردن
to knock about سرگردان بودن زندگی منظم نداشتن
direct free kick مکث مهاجم برای فریفتن حریف
have an angle بریدن مسیر مهاجم بصورت اریب
inner دو بازیگر مهاجم بین وسط وگوشها
chaining اتصال اجزا با استفاده از روش زنجیره سرگردان
stop hit ضد حمله شمشیربازضمن حرکات پیچیده حریف مهاجم
pass cut روش گریختن مهاجم بی گوی از چند مدافع
beat-up شیرجه واپیمای مهاجم ونزدیک شدن ان بهدف
submarines مانور مدافع بصورت گریز اززیر سد مهاجم
submarine مانور مدافع بصورت گریز اززیر سد مهاجم
beat up شیرجه واپیمای مهاجم ونزدیک شدن ان بهدف
submarines خزیدن یاشیرجه رفتن از زیر دست حریف مهاجم
foot sweep پرتاب مهاجم از طرف مدافع با گرفتن یقه و استفاده از پا
submarine خزیدن یاشیرجه رفتن از زیر دست حریف مهاجم
necessary line خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
power block سد کرپدن راه مدافع بوسیله مهاجم با راندن او به عقب بابکنار
assault در CL معمولا "بعد از این کلمه قصد مهاجم ذکر میشود
assaulted در CL معمولا "بعد از این کلمه قصد مهاجم ذکر میشود
assaults در CL معمولا "بعد از این کلمه قصد مهاجم ذکر میشود
weaves حرکت قوسی بشکل 8 لاتین ازطرف سه مهاجم یا بیشترجلودروازه باپاس پی درپی
weave حرکت قوسی بشکل 8 لاتین ازطرف سه مهاجم یا بیشترجلودروازه باپاس پی درپی
The striker's injury puts a question mark over his being fit in time for the tournament. آسیب مهاجم آمادگی سر موقع او [مرد] را برای مسابقات نامشخص می کند.
fiddle bow کمان
fiddlestick کمان
arches : کمان
arch : کمان
spot کمان
arch کمان
spots کمان
arch- : کمان
arc کمان
arches کمان
arcs کمان
sagittarius کمان
sagittarii کمان
arch- کمان
bow کمان
bowstring زه کمان
bowing کمان
bowed کمان
bows کمان
spasur سیستم اکتشاف فضایی که مخصوص کشف اشیاء سرگردان در فضای جو زمین است
bows تعظیم کمان
cant کج گرفتن کمان
faces شکم کمان
bowed کمان شکاری
bowing تعظیم کمان
archer تیرانداز با کمان
archers تیرانداز با کمان
bowing کمان شکاری
bowyer کمان ساز
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com