Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
English
Persian
punt
توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن
punted
توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن
punts
توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن
Other Matches
touch judge
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
gridiron
زمین فوتبال
gridition
زمین فوتبال
soccer field
زمین فوتبال
playing fields
زمین فوتبال
playing field
زمین فوتبال
grids
زمین فوتبال
grid
زمین فوتبال
touchline
خط اطراف زمین فوتبال
The football field must be marked out.
زمین فوتبال را باید خط کشی کرد
team area
محدوده بین دو خط 53 یاردی در هر دو طرف زمین فوتبال امریکایی
ground
تماس دادن توپ با زمین
ground stroke
ضربه پس از تماس توپ تنیس با زمین
yard line
خطوط واقعی یا فرضی روی زمین فوتبال امریکایی بعرض یک یارد از یکدیگر
yard marker
خطوط فرضی یا واقعی روی زمین فوتبال امریکایی بعرض یک یارد از یکدیگر
full toss
پرتاب به سوی میله بدون تماس با زمین
split lean
پا باز نشسته و تماس سینه ژیمناست با زمین
first down
اولین تماس با زمین پیشروی 09 متری با 4تماس
full pitch
پرتاب به سوی میله بدون تماس با زمین
ground zero
محل تماس گوی اتشین بمب اتمی با زمین
series
4 تماس پی در پی با زمین که باعث گرفتن امتیاز 01 یاردپیشروی میشود
tries
کسب 3 امتیاز با تماس دادن توپ با زمین در خط دروازه حریف
ground
تماس دادن چوب به زمین پشت گوی برای امادگی
try
کسب 3 امتیاز با تماس دادن توپ با زمین در خط دروازه حریف
footballs
توپ فوتبال فوتبال بازی کردن
football
توپ فوتبال فوتبال بازی کردن
touchdowns
تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
touchdown
تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
de bounce
جلوگیری از تماس با یک کلید که باعث چندین تماس میشود
touches
دست زدن به خوردن به تماس یافتن با تماس
touch
دست زدن به خوردن به تماس یافتن با تماس
Thanks for calling back.
با تشکر برای تماس.
[به کسی گفته میشود که فرد تلفن خود را جواب نداده و بعدا دوباره تماس می گیرد.]
contact point
وسیله تماس نقطه اخذ تماس
ring
سیستم کامپیوتر راه دور که کاربر به تلفن آن یک بار تماس می گیرد و امکان شماره گیری , قط ع تماس ,انتظار و سپس بماس مجدد دارد.
amplifying report
گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
originate
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originated
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originating
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originates
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
soccer
فوتبال
clowns
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
pancake
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
geotaxis
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
inductive earthing
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
center field
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
hercules
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
pancakes
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
regulus
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
frost heave
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
off side
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
nap of the earth
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
honest john
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
football
توپ فوتبال
soccer fan
[soccer supporter]
[American English]
طرفدار فوتبال
football game
بازی فوتبال
football fan
[British English]
طرفدار فوتبال
soccer
بازی فوتبال
football club
[British Englisch]
باشگاه فوتبال
boot
کفش فوتبال
association football
اتحادیه فوتبال
footballer
فوتبال بازی کن
elevens
تیم فوتبال
pigskin
توپ فوتبال
left for ward
در فوتبال پیشرو چپ
eleven
تیم فوتبال
kick about
فوتبال هردمبیل
football
بازی فوتبال
footballs
بازی فوتبال
footballers
فوتبال بازی کن
canadian football
فوتبال کانادایی
to break up
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
tellurian
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
geognosy
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
to play soccer
فوتبال بازی کردن
football fan
[American English]
طرفدار فوتبال آمریکایی
to finish the ball into the net
با توپ گل زدن
[فوتبال]
American football
فوتبال آمریکایی
[ورزش]
football hooligan
خرابگر پر سر و صدای فوتبال
to play football
فوتبال بازی کردن
rules of football
قوانین یا قواعد فوتبال
goalkeeper
دروازه بان فوتبال
goalkeepers
دروازه بان فوتبال
water polo
بازی فوتبال ابی
signal caller
مدافع 3/4 در فوتبال امریکایی
kick off
شروع مسابقه فوتبال
indoor soccer
فوتبال داخل سالن
six man football
فوتبال دو تیم 6 نفره
soccer ball throw
پرتاب توپ فوتبال
perelotok
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
hockey
چوگان بازی با اصول فوتبال
speedball
نوعی بازی شبیه فوتبال
scrummage
نوعی بازی فوتبال راگبی
scrums
نوعی بازی فوتبال راگبی
scrum
نوعی بازی فوتبال راگبی
Playing football is not my idea of fun .
فوتبال هم بنظر من تفریح نشد
I have lost my interest in football .
دیگر به فوتبال علاقه ای ندارم
lateral pass
پاس توپ فوتبال از پهلو
styx
نوعی موشک زمین به زمین دریایی
rolling terrain
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
sergeant
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeants
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
football cleats
کفش گل میخ دار فوتبال آمریکایی
uprights
تیرهای عمودی دروازه فوتبال امریکایی
he is a novice in football
در بازی فوتبال تازه کار است
flag football
نوعی فوتبال با 6 تا 9 نفر درهر تیم
low ball
شوت کردن پائین توپ
[فوتبال]
to keep the ball moving
توپ را به جایی غلت دادن
[فوتبال]
high ball
شوت کردن بالا توپ
[فوتبال]
to let the ball do the work
توپ را به جایی غلت دادن
[فوتبال]
long ball
[شوت کردن بلند توپ]
[فوتبال]
short ball
شوت کردن کوتاه توپ
[فوتبال]
covenant runing with land
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
fielder
بازیکن میدان فوتبال وغیره صحرا نورد
movement off-the-ball
بازی بدون توپ
[تمرین ورزش فوتبال]
Football pool
[British English]
قماربازی روی نتیجه بازی تیمهای فوتبال
grey cup
مسابقه قهرمانی و جایزه اتحادیه فوتبال کانادایی
no man's land
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
pervious ground
زمین تراوا زمین نفوذپذیر
pershing
موشک زمین به زمین پرشینگ
redstone
موشک زمین به زمین رداستون
lacrosse
نوعی موشک زمین به زمین
yardage
تعداد یاردهای بدست امده بازیگر یا تیم فوتبال امریکایی
biosphere
قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
ding
تماس
impact
تماس
impacts
تماس
line of contact
خط تماس
impinging
تماس
tangent
تماس
tangents
تماس
contingence
تماس
tangency
تماس
contacts
تماس
contacting
تماس
contacted
تماس
taction
تماس
contact
تماس
contact line
خط تماس
broomball
نوعی هاکی روی یخ بدون کفش اسکیت با جارو و توپ فوتبال
talik
زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
little john
موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
contour flight
پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
zone of contact
ناحیه تماس
contact area
سطح تماس
communicator
شخص در تماس
contact angle
زاویه تماس
to bring into contact
تماس دادن
contiguity
برخورد تماس
line to line fault
تماس خطوط
contact pressure
فشار تماس
contact point
قطب تماس
to be in rapport
تماس داشتن
to be in contact
تماس داشتن
contact area
منطقه تماس
contact flange
فلانژ تماس
skim
تماس اندک
point contact
تماس نقطهای
shock hazard
خطر تماس
contact lost
تماس قطع شد
contact party
گروه تماس
contact ratio
نسبت تماس
skims
تماس اندک
contact diameter
قطر تماس
point of contact
نقطه تماس
contact patrol
گشتی تماس
corps a corps
تماس بدنی
tuch
تماس دادن با
skimmed
تماس اندک
movement to contact
حرکت به تماس
Keep in touch!
<idiom>
در تماس باش!
finish
تماس انتهایی
going on
نزدیکی تماس
area contact
سطح تماس
angle of contact
زاویه تماس
finishes
تماس انتهایی
interactional points
نقاط تماس
contact surface
سطح تماس
lineup
اماده ومجهز کردن ترتیب جای بازیکنان فوتبال طرز قرار گیری
dropping
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
contact print
چاپ به طریقه تماس
osculatory
وابسته به بوسه یا تماس
osculation
تماس اشتراک صفات
flattest
تماس دو لبه اسکیت
galvanism
تماس برق بابدن
break off
قطع تماس با دشمن
flat
تماس دو لبه اسکیت
action on the blade
تماس با شمشیر حریف
synapse
محل تماس دوعصب
contacted
تماس یافتن تماسی
contacting
تماس یافتن تماسی
telebrief
تماس مستقیم تلفنی
contact fire
انفجار در اثر تماس
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com