English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
duster توپ 04 میلی متری ضدهوایی داستر نوعی توپ ضدهوایی
dusters توپ 04 میلی متری ضدهوایی داستر نوعی توپ ضدهوایی
Other Matches
tow glider هدف کش ضدهوایی
ontos تفنگ 601 میلی متری دو لولهای خودکششی
howtar خمپاره انداز 701 میلی متری سنگین
york round مسابقه تیراندازی با 07 تیراز مسافت 001 متری و 84تیر از 08 متری و 42 تیر از06 متری با کمان
windsor round مسابقه تیراندازی با 63 تیراز مسافت 06 متری و 63تیر از مسافت 05 متری و63 تیر از 04 متری با کمان
battle clout نوعی تیراندازی میدانی ازفاصله 002 متری
western round مسابقه تیراندازی زنان با 84تیر از مسافت 06 متری و84 تیر از 05 متری با کمان
wand shoot مسابقه تیراندازی با 63 تیراز مسافت 06 متری برای زنان و 001 متری برای مردان با تیر و کمان
national round مسابقه تیراندازی زنان با 84تیر از مسافت 06 متری و42 تیر از05 متری با تیر وکمان
men's national round مسابقه مردان در سطح ملی با 84 تیر از 08 متری و 42تیر از 06 متری با تیر وکمان
bathymetry باتی متری
telemetry تله متری
metric waves موجهای متری
metric spark plug شمع متری
rials 0 the metre متری 04 ریال
metric system سیستم متری
prefixes used in the metric system پیشوندهای دستگاه متری
metric space فضای متری [ریاضی]
low board سکوی یک متری شیرجه
high board سکوی شیرجه 3 متری
kick circle دایره 8/81 متری وسط میدان
metric اندازهای استاندارد یامعیارمتری متری
metric system دستگاه اندازه گیری متری
end zone منطقه 09 متری بین خط دروازه و خط انتهایی
first down اولین تماس با زمین پیشروی 09 متری با 4تماس
chains زنجیر 09 متری برای اندازه گیری خط پیشروی
chain زنجیر 09 متری برای اندازه گیری خط پیشروی
high pheasant تیراندازی به هدفهای دوگانه از برج 09 متری در انگلستان
discretional میلی
grudge بی میلی
indispositions بی میلی
indisposition بی میلی
grudges بی میلی
disaffection بی میلی
disinclination بی میلی
unwillingness بی میلی
grudged بی میلی
reluctance بی میلی
lassitude بی میلی
dismay بی میلی
disrelish بی میلی
indisposedness بی میلی
inappetence بی میلی
milli میلی
dismayed بی میلی
dismaying بی میلی
dismays بی میلی
reluctancy بی میلی
disapprobation بی میلی
fire bee نوعی هدف کش کنترل شونده از روی زمین نوعی هواپیمای بی خلبان توربوجتی
SI Dunites SystemeInternational استاندارد سیستم بین المللی متری
popping crease خط 8 متری در طرفین میله که محدوده جلویی توپزن است
exchange zone فاصله 02 متری خط کشی شده برای ردکردن چوب
heads تختههای افرا در 61 متری قسمت اول مسیر بولینگ
listlessness بی علاقگی بی میلی
millisecond میلی ثانیه
inclination compass قطبنمای میلی
half heartedness بی میلی سردی
mh میلی هنری
millivolt میلی ولت
millihenry میلی هنری
milisecond میلی ثانیه
m.h. میلی هانری
afraid از روی بی میلی
mmn میلی میکرون
distaste بی میلی بدامدن
millimicrosecond میلی میکروثانیه
millimicron میلی میکرون
anaphrodisia بی میلی جنسی
millibar میلی بار
mv میلی ولت
milliroentgen میلی رونتگن
milliammeter میلی امپرسنج
reluct بی میلی نشاندادن
millimeter میلی متر
milliampere میلی امپر
ribbed میل میلی
unwillingly از روی بی میلی
millivoltmeter میلی ولت سنج
hang back بی میلی نشان دادن
deprecatory حاکی از نارضایتی یا بی میلی
with a bad grace به اکراه ازروی بی میلی
clout shooting تیراندازی به هدف بزرگ ازمسافت 021 تا 081 متری باتیر و کمان
gales باد تند و سریع که درارتفاعات بالاتر از 02 متری سطح زمین میوزد
gale باد تند و سریع که درارتفاعات بالاتر از 02 متری سطح زمین میوزد
milliequvalent weight وزن هم ارز میلی گرمی
bittersweet نوعی تاجریزی نوعی سیب تلخ
my unwillingness to study بی میلی من نسبت بتحصیل بیزازی من از تحصیل
impenitence بی میلی نسبت بتوبه توبه ناپذیری
cirro cumulus لایهای از ابرهای کروی یاگوی مانند در ارتفاع تقریبی 0006 متری از سطح زمین
cirrus لایهای از ابرهای سفیدرنگ منفصل و رشتهای در ارتفاع تقریبی 0057 متری از سطح زمین
cirro status ابرهای لایهای خاکستری رنگ یا سفید شیری در ارتفاع تقریبی 0007 متری از سطح زمین
parliamentary train قطار راه اهنی که میلی یک PENNY بیشتر از مسافرنمیگیرد
thin Ethernet شبکه پیاده سازی شده با استفاده از کابل loaxial و اتصالات BNC و محدود به چند متری میشود
asses' ears نوعی گوشه [نوعی شاخه]
to roll one's eyes <idiom> نشان دادن بی میلی [بی علاقگی] به انجام کاری [اصطلاح مجازی]
The capacity of a battery is typically expressed in milliamp-hours. ظرفیت باتری به طور معمول در میلی آمپر در ساعت بیان می شود.
pope young round مسابقه غیررسمی با 6 تیر ازمسافتهای 02 تا 08 متری با تیر و کمان
gauging rod میل سنجش) میلی است که مامور رسومات برای اندازه گرفتن عمق نوشاب
PhotoCD استاندارد ذخیره سازی نگاتیوها یا قط عات فتوگرافیک میلی متی به صورت دیجیتال روی ROM-CD
men's western round مسابقه مردان با 84 تیر از08 متری و 84 تیر از 06متری با تیر و کمان
apophasis افهار مطلبی درعین حالی که گوینده بی میلی خود را نسبت به افهار ان بیان داشته
reluctate مقابله کردن بی میلی کردن
a kind [of] نوعی [از]
fellow feeling حس هم نوعی
some kind [of] یک نوعی [از]
typical نوعی
generic نوعی
broccoli نوعی گل کلم
brocoli نوعی گل کلم
cocker spaniels نوعی سگ پاکوتاه
cotype نوعی فرعی
rutabaga نوعی کلم
cole نوعی کلم
crap نوعی قمار
auks نوعی پنگوئن
bandora نوعی سه تار
clove hitch نوعی گره
bandore نوعی سه تار
crowfoot نوعی شمعدانی
cornett نوعی شیپور
pecker نوعی کلنگ
auk نوعی پنگوئن
cutters نوعی کرجی
acaleph نوعی صدف
cutter نوعی کرجی
cocker spaniel نوعی سگ پاکوتاه
stock saddle نوعی زین
copal نوعی رزین
airedale نوعی سگ خرمایی
albacore نوعی زیردریایی
taffy نوعی اب نبات
another guess نوعی دیگر
aerocommander نوعی هواپیما
bodkin نوعی جوالدوز
saint bernard نوعی سگ بزرگ
some kind of sickness یک نوعی از بیماری
tweed نوعی فاستونی
plug key نوعی کلید
peanoforte نوعی پیانو
patent anchor نوعی لنگر
calvados نوعی عرق
camphor oil نوعی روغن
tipping نوعی اسکی
tip نوعی اسکی
cowry نوعی کس گربه
cowries نوعی کس گربه
cowrie نوعی کس گربه
calash نوعی درشکه
poniter نوعی سگ شکار ی
pitchblende نوعی اورانیت
bowknot نوعی گره
plylogeny پدیدایی نوعی
bills نوعی شمشیرپهن
bill نوعی شمشیرپهن
greyhounds نوعی تازی
greyhound نوعی تازی
charade نوعی بازی
charade نوعی معما
blood knot نوعی گره
slip joint pliers نوعی انبردست
cane brake نوعی ازعلف
near leg pickup and turnover نوعی کنده رو
colts نوعی طپانچه
blintze نوعی شیرینی
blintz نوعی شیرینی
crapping نوعی قمار
ragweed نوعی ابروسیا
crapped نوعی قمار
rear crotch and near arm نوعی کنده رو
typical sample نمونه نوعی
colt نوعی طپانچه
bulldog نوعی سگ بزرگ
orthographic نوعی طرح
phylogenesis پدیدایی نوعی
mixers نوعی خط دفاعی
mixer نوعی خط دفاعی
blocking capacitor نوعی خازن
cutlass نوعی قمه
catatonia نوعی جنون
bulldogs نوعی سگ بزرگ
cutlasses نوعی قمه
type tests ازمایشهای نوعی
marquise نوعی گلابی
fireweed نوعی کاهو
it is of a different kind نوعی دیگراست
mapes نوعی پرش با یک پا
goldeneye نوعی مرغابی
typical نمونه نوعی
manta نوعی ردا
cowslip نوعی پامچال
cowslips نوعی پامچال
marc نوعی عرق
harvestman نوعی عنکبوت
stoutest نوعی ابجو
stouter نوعی ابجو
stout نوعی ابجو
fireman's carry from kneeling position نوعی یک دست و یک پا
fox terrier نوعی سگ اهلی
kb 0 نوعی هواپیماست
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com