Dictiornary-Farsi | تو قطعا شباهت زیادی با برادر من داری. | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
You are sure a dead ringer for muy brother.	تو قطعا شباهت زیادی با برادر من داری.


Other Matches

Do you have an extra pen to lend me?	یک قلم زیادی داری به من بدهی ؟
simulacrum	شباهت ریایی شباهت تصنعی
dude ranch	گله داری واسب سواری وحشم داری
You deserve it.	حق داری ( استحقاق آنرا داری )
statecraft	کشور داری ملک داری
decisively	قطعا
definitively	قطعا"
conclusively	قطعا"
positively	قطعا"
forsooth	قطعا
surely not	قطعا نه
certainly not	قطعا نه
absolutely <adv.>	قطعا
well <adv.>	قطعا
quite [completely, perfectly] <adv.>	قطعا
definitely <adv.>	قطعا
by all means <adv.>	قطعا
peremptorily	قطعا
buggered	قطعا کاریرا انجام ندادن
he inherited a large fortune	دارایی زیادی بمیراث برد دارایی زیادی به او رسید
collapse capitalism	فروپاشی سرمایه داری سقوط سرمایه داری
marxist economics	نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
equality	شباهت
anomalous	بی شباهت
analog	شباهت
unlike	بی شباهت
hairiness	شباهت به مو
analogies	شباهت
semblance	شباهت
resemblance	شباهت
likeness	شباهت
analogues	شباهت
nearness	شباهت
nighness	شباهت
analogy	شباهت
comparableness	شباهت
analogue	شباهت
likenesses	شباهت
similarity	شباهت
similarities	شباهت
atavistic	شباهت به نیاکان
dissimilar	بی شباهت غیرمشابه
similitude	شباهت صورت
resemble	شباهت داشتن
d. likeness	شباهت اندک
assimilatory	شباهت دهنده
assonance	شباهت صدا
analogies	شباهت همانندی
approximations	شباهت زیاد
approximation	شباهت زیاد
semblable	شباهت شبیه
atavism	شباهت به نیاکان
self identity	شباهت تام
analogy	شباهت همانندی
not nearctic	هیچ شباهت
resembled	شباهت داشتن
frutescence	شباهت به گلبن
leafiness	شباهت برگ
verisimilitude	شباهت به واقعیت
propinquity	شباهت قرابت
simulacrum	شباهت وهمی
d. likeness	شباهت دور
homophyly	شباهت فامیلی
homophyly	شباهت خانوادگی
resembles	شباهت داشتن
resembling	شباهت داشتن
proportion	شباهت مقدار
proportions	شباهت مقدار
apparence	شباهت طبیعی
to look like	شباهت داشتن
mossiness	شباهت خزه
simulative	دارای شباهت فاهری
to resemble somebody	شباهت به کسی داشتن
parity of reasoning	قیاس یا شباهت استدلال
gauziness	شباهت به گارس یاتنزیب
Be a dead ringer for someone <idiom>	شباهت زیاد دو نفر
fratricide	برادر کش
brotherless	بی برادر
fra	برادر
brother in law	برادر زن
bro	برادر
brother-in-law	برادر زن
brothers-in-law	برادر زن
bru	برادر
Br	برادر
brother	برادر
relatives	برادر
brorher in law	برادر زن
brother in low	برادر زن
brothers	برادر
assimilative	هم جنس شونده شباهت دار
nepew	پسر برادر
blood brothers	برادر خوانده
sibling	برادر یاخواهر
aaron	برادر موسی
full blood	برادر ابوینی
siblings	برادر یاخواهر
half-brothers	برادر ناتنی
sib	برادر یا خواهر
foster brother	برادر رضاعی
blood brother	برادر هم خون
uterine brother	برادر امی
blood brother	برادر خوانده
blood brothers	برادر هم خون
Big Brother	برادر بزرگتر
half-brother	برادر ناتنی
nephew	پسر برادر
bigbrother	برادر بزرگتر
brother of half blood	برادر ناتنی
brother of full blood	برادر تنی
fratricide	برادر کشی
half brother	برادر ناتنی
nephews	پسر برادر
full blood	برادر تنی
sisters-in-law	خواهرشوهر زن برادر
sister-in-law	خواهرشوهر زن برادر
simulate	شباهت داشتن به شبیه سازی کردن
simulates	شباهت داشتن به شبیه سازی کردن
gristliness	شباهت به نرمه استخوان حالت غضروفی
simulating	شباهت داشتن به شبیه سازی کردن
homomorphy	شباهت ساختمانی واساسی بین دو چیز
nieces	دختر برادر یا خواهر
niece	دختر برادر یا خواهر
grandnephew	نوه برادر یا خواهر
half blood brother	برادر امی یا ابوی
fraternal	برادر وار ائتلافی
imeant his brother	مقصودم برادر اوست
half-brothers	برادر امی یا ابی
half-brother	برادر امی یا ابی
My younger brother and sister .	برادر وخواهر کوچک من
grandniece	نوه برادر یا خواهر
grand niece	نوه برادر یا خواهر
grand nephew	نوه برادر یا خواهر
sister in law	خواهر شوهر زن برادر
dissimilate	ناجور و بی شباهت کردن سبب اختلاف شدن
capitalism	کاپیتالیزم سیستم سرمایه داری سیستم سرمایه گرایی سرمایه داری
billies	برادر مخفف نام william
billy	برادر مخفف نام william
me too	دارای شباهت تبلیغاتی نسبت برقیب سیاسی خود
excess	زیادی
excesses	زیادی
greatness	زیادی
overly	زیادی
immenseness	زیادی
hugeness	زیادی
inordinacy	زیادی
profoundly	زیادی
unduly	زیادی
muchness	زیادی
heaviness	زیادی
immoderacy	زیادی
grittiness	شن داری
enormousness	زیادی
excessiveness	زیادی
excrescent	زیادی
excrescential	زیادی
extremeness	زیادی
intensity	زیادی
wealth	زیادی
frequentness	زیادی
superfluity	زیادی
extra	زیادی
extra-	زیادی
extras	زیادی
superfluous	زیادی
bigamy	دو زن داری
surplus	زیادی
surpluses	زیادی
abundance	زیادی
immensity	زیادی
numerousness	زیادی
greatly	به زیادی
tensility	کش داری
supervacaneous	زیادی
undue	زیادی
redundance	زیادی
nimiety	زیادی
intenseness	زیادی
to a large extent	تا حد زیادی
infiniteness	زیادی
blind man's buff	از من داری
wet storage	تر داری
profuseness	زیادی
profoundness	زیادی
fisk	خزانه داری
notbility	خانه داری
fuzz ball	گوشت زیادی
gaudery	پیرایههای زیادی
dry storage	خشک داری
inordinateness	زیادی بی اندازگی
pernoctation	شب زنده داری
for long	مدت زیادی
over production	محصول زیادی
overblance	زیادتی زیادی
extensiveness	کثرت زیادی
exorbitance	زیادی افراط
patchiness	وصله داری
lucubration	شب زنده داری
incumbency	عهده داری
treasury general	خرانه داری کل