Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (35 milliseconds)
English
Persian
surging
تکان خوردن لغزش پیدا کردن
Other Matches
moves
حرکت کردن تکان خوردن
move
حرکت کردن تکان خوردن
moved
حرکت کردن تکان خوردن
wags
تکان خوردن جنبانیدن تکان دادن
wag
تکان خوردن جنبانیدن تکان دادن
wagged
تکان خوردن جنبانیدن تکان دادن
wagging
تکان خوردن جنبانیدن تکان دادن
tripped
لغزش خوردن سکندری خوردن
trips
لغزش خوردن سکندری خوردن
trip
لغزش خوردن سکندری خوردن
shog
تکان خوردن تکان دادن
to make a slip
لغزش خوردن
to oversee oneself
لغزش خوردن
mistook
لغزش خوردن
shimmey
تکان تکان خوردن
joggled
تکان تکان خوردن
joggle
تکان تکان خوردن
jumbling
تکان تکان خوردن
jumbles
تکان تکان خوردن
joggles
تکان تکان خوردن
jumble
تکان تکان خوردن
shimmy
تکان تکان خوردن
jumbled
تکان تکان خوردن
joggling
تکان تکان خوردن
wagged
تکان خوردن
quaked
تکان خوردن
quakes
تکان خوردن
quake
تکان خوردن
jounce
تکان خوردن
vibrating
تکان خوردن
hotch
تکان خوردن
vibrated
تکان خوردن
nyctitropic
در شب تکان خوردن
quaking
تکان خوردن
wag
تکان خوردن
wagging
تکان خوردن
wags
تکان خوردن
vibrate
تکان خوردن
sniggle
تکان خوردن
vibrates
تکان خوردن
budging
تکان جزئی خوردن
to stir out of the house
از خانه تکان خوردن
jolting
تکان دادن یا خوردن
to sustain a shock
تکان خوردن ونیفتادن
shock
تکان سخت خوردن
jolts
تکان دادن یا خوردن
budge
تکان جزئی خوردن
budged
تکان جزئی خوردن
jolted
تکان دادن یا خوردن
budges
تکان جزئی خوردن
shocked
تکان سخت خوردن
shocks
تکان سخت خوردن
jolt
تکان دادن یا خوردن
wiggle
وول خوردن تکان دادن
wobble
مثل لرزانک تکان خوردن
scuds
سبک رفتن تکان خوردن
wiggled
وول خوردن تکان دادن
wobbled
مثل لرزانک تکان خوردن
wiggles
وول خوردن تکان دادن
wiggling
وول خوردن تکان دادن
wobbles
مثل لرزانک تکان خوردن
scudded
سبک رفتن تکان خوردن
scud
سبک رفتن تکان خوردن
wobbling
مثل لرزانک تکان خوردن
jolts
دست انداز داشتن تکان خوردن
jolted
دست انداز داشتن تکان خوردن
jolting
دست انداز داشتن تکان خوردن
jolt
دست انداز داشتن تکان خوردن
twinkled
برق زدن یاتکان تکان خوردن
twinkles
برق زدن یاتکان تکان خوردن
twinkle
برق زدن یاتکان تکان خوردن
vinous eloquence
فصاحتی که در اثر خوردن شراب پیدا میشود
shocked
ضربت سخت زدن تکان سخت خوردن
shocks
ضربت سخت زدن تکان سخت خوردن
shock
ضربت سخت زدن تکان سخت خوردن
shakable
تکان دادنی تکان خوردنی
shakeable
تکان دادنی تکان خوردنی
damp
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampest
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampers
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
to look up
پیدا کردن
averages
پیدا کردن
finds
پیدا کردن
find
پیدا کردن
tracked
پیدا کردن
averaged
پیدا کردن
average
پیدا کردن
averaging
پیدا کردن
to pluck up one's heart
دل پیدا کردن
smell out
با بو پیدا کردن
to figure up
پیدا کردن
gain
پیدا کردن
gained
پیدا کردن
gains
پیدا کردن
to pick up
پیدا کردن
acquire
پیدا کردن
tracks
پیدا کردن
detect
پیدا کردن
detected
پیدا کردن
detecting
پیدا کردن
detects
پیدا کردن
track
پیدا کردن
to search out
پیدا کردن
pin point
پیدا کردن
give tongue
عوعو کردن در پیدا کردن بوی شکار
luff
لنگر پیدا کردن
hade
تمایل پیدا کردن
take to
تمایل پیدا کردن به
equation of payments
قاعده پیدا کردن
take to
تمایل پیدا کردن
to take a ply
تمایل پیدا کردن
to work out something
حل چیزی را پیدا کردن
qualify
شایستگی پیدا کردن
converging
تقارت پیدا کردن
stammer
لکنت پیدا کردن
preempt
حق تقدم پیدا کردن
converge
تقارت پیدا کردن
converged
تقارت پیدا کردن
dampen
رطوبت پیدا کردن
dampened
رطوبت پیدا کردن
dampening
رطوبت پیدا کردن
stammers
لکنت پیدا کردن
dampens
رطوبت پیدا کردن
prove opplicable
مصداق پیدا کردن
to spring a leaguer
رخنه پیدا کردن
to take umbra at
رنجش پیدا کردن از
stammered
لکنت پیدا کردن
converges
تقارت پیدا کردن
to think out
با فکر پیدا کردن
come to an agreement
موافقت پیدا کردن
demonetize
تنزل پیدا کردن
liaising
ارتباط پیدا کردن
To find a way out. To find a remedy.
چاره پیدا کردن
tout
خریدار پیدا کردن
liaises
ارتباط پیدا کردن
in the doghouse
<idiom>
مشکل پیدا کردن با
decline
شیب پیدا کردن
liaised
ارتباط پیدا کردن
liaise
ارتباط پیدا کردن
declining
شیب پیدا کردن
to become a necessity
لزوم پیدا کردن
to win fame
شهرت پیدا کردن
qualifies
شایستگی پیدا کردن
shield
حفاظ پیدا کردن
shields
حفاظ پیدا کردن
touts
خریدار پیدا کردن
touting
خریدار پیدا کردن
touted
خریدار پیدا کردن
declined
شیب پیدا کردن
declines
شیب پیدا کردن
smooth
بی تکان صاف کردن
smooths
بی تکان صاف کردن
smoothest
بی تکان صاف کردن
smoothed
بی تکان صاف کردن
respired
امید تازه پیدا کردن
shocks
هول وهراس پیدا کردن
respire
امید تازه پیدا کردن
find and replace
پیدا کردن و جایگزین نمودن
to come to an understanding
پیدا کردن سازش پیداکردن
shock
هول وهراس پیدا کردن
waver
فتور پیدا کردن دو دل بودن
wavering
فتور پیدا کردن دو دل بودن
wavers
فتور پیدا کردن دو دل بودن
shocked
هول وهراس پیدا کردن
wavered
فتور پیدا کردن دو دل بودن
out maneuver
برتری مانور پیدا کردن
respiring
امید تازه پیدا کردن
respires
امید تازه پیدا کردن
to rummage out
با جستجوی زیاد پیدا کردن
cabbages
کش رفتن رشد پیدا کردن
cabbage
کش رفتن رشد پیدا کردن
to pick up
فراگرفتن دوباره پیدا کردن
to pick out
باگوش پیدا کردن دریافتن
radar trapping
اختلال پیدا کردن رادار
overmaster
مهارت کامل پیدا کردن در
to nerve oneself
قوت قلب پیدا کردن
genealogize
شجره کسی را پیدا کردن
hit on/upon
<idiom>
پیدا کردن چیزی که میخواهی
to make the pot boi;
معاش خود را پیدا کردن
pay dirt
<idiom>
زیر خاکی پیدا کردن
read between the lines
<idiom>
پیدا کردن مفهوم ضمنی
deeping of capital
عمق پیدا کردن سرمایه
swell
ورم کردن برجستگی پیدا کردن
fumble
لکنت زبان پیدا کردن من من کردن
fumbled
لکنت زبان پیدا کردن من من کردن
fumbles
لکنت زبان پیدا کردن من من کردن
swelled
ورم کردن برجستگی پیدا کردن
bilge
رخنه پیدا کردن تراوش کردن
swells
ورم کردن برجستگی پیدا کردن
asphyxiating
مختنق کردن خناق پیدا کردن
asphyxiates
مختنق کردن خناق پیدا کردن
asphyxiated
مختنق کردن خناق پیدا کردن
asphyxiate
مختنق کردن خناق پیدا کردن
moves
اسباب کشی کردن تکان
moved
اسباب کشی کردن تکان
move
اسباب کشی کردن تکان
shorter
اتصال مدار اتصالی پیدا کردن
wavers
تردید پیدا کردن تبصره قانون
to seek somebody out
جستجو برای پیدا کردن کسی
to get the upper hand
برتری جستن تفوق پیدا کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com