English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
twitch grass تکان ناگهانی ناگهان کشیدن
Other Matches
lash vi باریدن تکان ناگهان بخودامدن تصادم کردن
flick تکان ناگهانی
bump تکان ناگهانی
twitch تکان ناگهانی
twitched تکان ناگهانی
twitches تکان ناگهانی
flicked تکان ناگهانی
flicking تکان ناگهانی
twitching تکان ناگهانی
flicks تکان ناگهانی
plucking ناگهان کشیدن
plucked ناگهان کشیدن
pluck ناگهان کشیدن
plucks ناگهان کشیدن
impulses انگیزه ناگهانی تکان دادن
impulse انگیزه ناگهانی تکان دادن
twitched ناگهان کشیدن جمع شدن
twitch ناگهان کشیدن جمع شدن
twitching ناگهان کشیدن جمع شدن
twitches ناگهان کشیدن جمع شدن
braid ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
braided ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
braids ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
revulsion تغییر ناگهانی عمل کشیدن
ambivalence توجه ناگهانی و دلسردی ناگهانی نسبت بشخص یاچیزی
nose dive شیرجه ناگهانی در هواپیما تنزل ناگهانی قیمت
wagged تکان خوردن جنبانیدن تکان دادن
wag تکان خوردن جنبانیدن تکان دادن
wagging تکان خوردن جنبانیدن تکان دادن
wags تکان خوردن جنبانیدن تکان دادن
flurry اشفتن طوفان ناگهانی باریدن ناگهانی
flurries اشفتن طوفان ناگهانی باریدن ناگهانی
shakable تکان دادنی تکان خوردنی
shakeable تکان دادنی تکان خوردنی
shog تکان خوردن تکان دادن
surges یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
surge یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
surged یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
spurts جهش ناگهانی پرتاب ناگهانی
spurting جهش ناگهانی پرتاب ناگهانی
spurted جهش ناگهانی پرتاب ناگهانی
spurt جهش ناگهانی پرتاب ناگهانی
joggled تکان تکان خوردن
joggles تکان تکان خوردن
joggling تکان تکان خوردن
jumbling تکان تکان خوردن
jumbles تکان تکان خوردن
shimmy تکان تکان خوردن
shimmey تکان تکان خوردن
jumble تکان تکان خوردن
jumbled تکان تکان خوردن
joggle تکان تکان خوردن
bouse بوسیله طناب وقرقره کشیدن بزور باطناب کشیدن میگساری کردن
weight بالا کشیدن لنگر نیروی لازم برای کشیدن زه
To pamper ( solicit ) someone . To play up to someone . ناز کسی را کشیدن ( منت کشیدن )
sudden ناگهان
accidentally ناگهان
unexpectedly ناگهان
suddenness ناگهان
before you know it ناگهان
all at once ناگهان
unaware ناگهان
unawares ناگهان
(on the) spur of the moment <idiom> ناگهان
all of a sudden ناگهان
abruptly ناگهان
snuffle باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffled باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffles باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffling باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
scooted ناگهان سرخوردن
abrupt سراشیبی ناگهان
light out ناگهان رفتن
suddenly ناگهان ناگاه
pop off ناگهان ناپدیدشدن
slapdash بی پروا ناگهان
sudden-death ناگهان باخت
to keel over ناگهان افتادن
scoot ناگهان سرخوردن
sudden death ناگهان باخت
to make a pounce ناگهان جستن
scoots ناگهان سرخوردن
bolts مستقیما ناگهان
supervene ناگهان رخ دادن
before you can say knife برقی ناگهان
turn on one's heel <idiom> ناگهان پیچیدن
to die in ones shoes ناگهان مردن
bolting مستقیما ناگهان
scooting ناگهان سرخوردن
to walk off ناگهان رفتن
aback غافلگیر ناگهان
bolt مستقیما ناگهان
bolted مستقیما ناگهان
Suddenly , I felt hot. ناگهان گرمم شد
twinge درد کشیدن تیر کشیدن
twinges درد کشیدن تیر کشیدن
agonise زحمت کشیدن درد کشیدن
irrupt ناگهان ایجاد شدن
crash dive ناگهان بزیر اب رفتن
fly open ناگهان باز شدن
plunges ناگهان داخل شدن
plunged ناگهان داخل شدن
plunger موجی که ناگهان می شکند
plungers موجی که ناگهان می شکند
make off ناگهان ترک کردن
tumbles لغزیدن ناگهان افتادن
tumbled لغزیدن ناگهان افتادن
tumble لغزیدن ناگهان افتادن
cant ناگهان چرخانیدن یاچرخیدن
light up <idiom> ناگهان شادوخوشحال شدن
plunge ناگهان داخل شدن
Suddenly he showed up (emerged). ناگهان سروکله اش پیداشد
to chop back ناگهان تغییرجهت دادن
to crop up ناگهان رخ دادن- اب خوردن
pass out ناگهان بیهوش شدن
snub cable ناگهان ترمز کردن
slap down ناگهان توقیف کردن
with a powder ازروی بی پروایی تند ناگهان
Suddenly I was tongue-tied(speechless). ناگهان زبانم بند آمد
strike it rich <idiom> ناگهان پول و پله ای به هم زدن
jibing ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
jibes ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
jibed ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
to burst upon the view ناگهان به چشم عموم پدیدارشدن
gibes ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
jibe ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
jilts ناگهان معشوق را رها کردن فریفتن
jilted ناگهان معشوق را رها کردن فریفتن
jilting ناگهان معشوق را رها کردن فریفتن
flash ناگهان شعله ور شدن نور مختصر
A solution suddenly proffered itself. ناگهان راه حلی به نظر رسید.
to jink right [left] ناگهان مسیر را به راست [چپ] تغییر دادن
flash برق زدن ناگهان شعله ور شدن
jilt ناگهان معشوق را رها کردن فریفتن
incident ناگهان اتفاق افتادن فهور کردن
flashed ناگهان شعله ور شدن نور مختصر
flashes برق زدن ناگهان شعله ور شدن
flashes ناگهان شعله ور شدن نور مختصر
To jump down somebodys throat. ناگهان وسط حرف کسی پریدن
incidents ناگهان اتفاق افتادن فهور کردن
flashed برق زدن ناگهان شعله ور شدن
nose dive ناگهان شیرجه رفتن یا تنزل کردن
to abscond [from] <idiom> ناگهان ترک کردن [در رفتن ] [اصطلاح مجازی]
precipitating سر اشیب تند داشتن ناگهان سقوط کردن
to pounce upon a bird ناگهان برسر مرغی فرودامدن یا حمله کردن
precipitates سر اشیب تند داشتن ناگهان سقوط کردن
precipitate سر اشیب تند داشتن ناگهان سقوط کردن
precipitated سر اشیب تند داشتن ناگهان سقوط کردن
landfall n دیدار خشکی زمینی که ناگهان بمیراث کسی دراید
boggle دراثر امری ناگهان وحشت زده وناراحت شدن
to pounce on somebody به کسی ناگهان جستن [و حمله کردن ] [مانند جانور شکارگر]
to jink [colloquial] [British English] در دویدن [راه رفتن] [رانندگی کردن] ناگهان مسیر را تغییر دادن
drags کشیدن بزور کشیدن
drag کشیدن بزور کشیدن
dragged کشیدن بزور کشیدن
shake تکان
rocks تکان
heart quake تکان دل
jarring تکان
jostle تکان
nodding تکان سر
shaking تکان
motioned تکان
shakes تکان
nod تکان سر
nodded تکان سر
shocks تکان
motion تکان
jerking تکان
shocked تکان
jolt تکان
rocking تکان
motions تکان
jostling تکان
jerks تکان
jolted تکان
shock تکان
jostles تکان
jostled تکان
nods تکان سر
jolting تکان
motioning تکان
jolts تکان
smoothed بی تکان
wagged تکان
stroke تکان
rocked تکان
wag تکان
smoothest بی تکان
jerk تکان
rock تکان
smooths بی تکان
wagging تکان
concussion تکان
stroked تکان
smooth بی تکان
jerked تکان
wags تکان
strokes تکان
movement تکان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com