English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
English Persian
rehearsal تکرار مجدد
rehearsals تکرار مجدد
Search result with all words
auto امکان تکرار مجدد حرف در صورتی که کلید پایین نگه داشته شود
autos امکان تکرار مجدد حرف در صورتی که کلید پایین نگه داشته شود
Other Matches
quote تکرار کلمات توسط مشخص دیگری , تکرار عدد مرجع
quotes تکرار کلمات توسط مشخص دیگری , تکرار عدد مرجع
quoted تکرار کلمات توسط مشخص دیگری , تکرار عدد مرجع
repeater coil سیم پیچ تکرار کننده صدا کوبیل تکرار
recidivism تکرار جرم یا تکرار عمل ضداجتماعی
charges ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charge ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
repeats تکرار کردن تکرار شدن
repeat تکرار کردن تکرار شدن
re endorsement پشت نویسی مجدد فهرنویسی مجدد
regenerating 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerate 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerated 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerates 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
gyro repeater تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو
reiteration تکرار
tautologies تکرار
tautology تکرار
renewals تکرار
renewal تکرار
duplication تکرار
repeats تکرار
replication تکرار
repeat تکرار
practise تکرار
frequency تکرار
rehearsals تکرار
practising تکرار
rehearsal تکرار
practises تکرار
practicing تکرار
ingemination تکرار
recidivism تکرار
on any number of occasions <adv.> به تکرار
regularly [often] <adv.> به تکرار
repetition تکرار
repetitions تکرار
practice تکرار
iteration تکرار
recapitulations تکرار
recapitulation تکرار
oft [archaic, literary] <adv.> به تکرار
often <adv.> به تکرار
many times <adv.> به تکرار
frequencies تکرار
frequentation تکرار
frequentness تکرار
frequence تکرار
reduplication تکرار
epanalepsis تکرار
iterance تکرار
frequently <adv.> به تکرار
a lot of times <adv.> به تکرار
reiterate تکرار کردن
frequents تکرار شونده
Come again <idiom> دوباره تکرار کن.
repetition باز گو تکرار
tautologic بیهوده تکرار کن
repeat تکرار تجدید
repeats تکرار کردن
repeats تکرار کنید
repeats تکرار تجدید
repeat تکرار کردن
repetitions باز گو تکرار
to repeat oneself تکرار شدن
reiterated تکرار کردن
reiterates تکرار کردن
recidivism تکرار جرم
iterable تکرار کردنی
ibidem تکرار میشود
frequency of vibration تکرار ارتعاش
circular frequency تکرار دورانی
auto repeat خود تکرار
ingeminate تکرار کردن
repeat counter شمارنده تکرار
repeat key کلید تکرار
iterant تکرار کننده
iterate تکرار کردن
pulse repetition تکرار ضربان
pulse repetition تکرار تپش
pleonasm تکرار بیمورد
palilogy تکرار تاکیدی
merism تکرار متشابهات
iterative تکرار شده
iterative تکرار کننده
typematic key کلید تکرار
repeatability قابلیت تکرار
repeatable قابل تکرار
recur تکرار شدن
replicating تکرار کردن
replicates تکرار کردن
replicated تکرار کردن
replicate تکرار کردن
renews تکرار کردن
renewing تکرار کردن
renew تکرار کردن
recurred تکرار شدن
recurs تکرار شدن
repeater تکرار کننده
repetition instruction دستوالعمل تکرار
repetition instruction دستورالعمل تکرار
repetition of an act تکرار کاری
repetition of position تکرار وضعیت
repetitous تکرار کننده
replication پاسخگویی تکرار
reptition compulstion وسواس تکرار
reiterating تکرار کردن
frequenting تکرار شونده
frequent تکرار شونده
rehearsal تکرار عملیات
uses تکرار ممارست
repeat تکرار کنید
frequented تکرار شونده
use تکرار ممارست
rehearsals تکرار عملیات
autorepeat key کلید تکرار خودکار
spaced repetition تکرار فاصله دار
recidivists تکرار کننده جرم
recurring costs هزینههای تکرار شونده
recidivist تکرار کننده جرم
polysyndeton تکرار حرف ربط
repeat action key کلید تکرار عمل
frequency function تابع تکرار [ریاضی]
recidivists عامل تکرار جرم
duplication check مقابله از راه تکرار
to make repeat وادار به تکرار کردن
ingeminate تکرار و تاکید کردن
recidivist عامل تکرار جرم
reduplicate تکرار کردن دوچندان
regenerative repeater تکرار کننده باززا
overeun error خطای تکرار شده
recidivation بازگشت به تکرار جنایات
recapitulations تکرار رئوس مطالب
recidivism بازگشت به تکرار جنایات
over and over <idiom> مکرا تکرار کردن
recapitulation تکرار رشدو نمو
recapitulation تکرار رئوس مطالب
recapitulations تکرار رشدو نمو
anaphora تکرار یک یا چند عبارت متوالی
recapitulated رئوس مطالب را تکرار کردن
unfrequented دور افتاده تکرار نشدنی
cycle تعداد دفعات تکرار یک حلقه
repeat مکرر کردن تکرار شدن
monotone صدای یکنواخت تکرار هماهنگ
cyclic عملی که مرتب تکرار میشود
repeats مکرر کردن تکرار شدن
rehashed تکرار مکررات چیز تکراری
name plugging تکرار نام یا علامت تجارتی
recapitulate رئوس مطالب را تکرار کردن
rehash تکرار مکررات چیز تکراری
recapitulates رئوس مطالب را تکرار کردن
rehashes تکرار مکررات چیز تکراری
that will be the day <idiom> چیزی که هرگز تکرار نخواهد شد
recapitulating رئوس مطالب را تکرار کردن
cycles تعداد دفعات تکرار یک حلقه
cycled تعداد دفعات تکرار یک حلقه
cumulative distribution function تابع تکرار تجمعی [ریاضی]
iteration تکرار یک برنامه برای حل مشکل
looped برنامه کامپیوتری که مرتب تکرار شود
loops برنامه کامپیوتری که مرتب تکرار شود
loop برنامه کامپیوتری که مرتب تکرار شود
iterative process فرآیندی که تکرار میشود تا به شرطی برسد
theme song ملودی یا قطعه موسیقی تکرار شونده
superfix تکرار مرتب ومداوم موضوعی درسخن
to repeat oneself کاریا گفته خودرا تکرار کردن
let ضربهای که به حساب نیاید و تکرار شود
lets ضربهای که به حساب نیاید و تکرار شود
letting ضربهای که به حساب نیاید و تکرار شود
backtell رله کردن دستورات تکرار فرامین
to haunt به تکرار ظاهر شدن روحی به محلی
to walk به تکرار ظاهر شدن روحی به محلی
demand frequency نواخت تکرار درخواستها تعداد درخواستهای رسیده
loops ترتیب دستورات که تا وقوع یک شرط تکرار می شوند
patterns مجموعهای از خط وط با قاعده و اشکال که مکرر تکرار می شوند
raise a fuss <idiom> قول برای تکرار دعوت درتاریخی دیگر
pattern مجموعهای از خط وط با قاعده و اشکال که مکرر تکرار می شوند
brush up on something <idiom> تکرار(مرور)چیزی که ازقبل یادگرفته شده
looped ترتیب دستورات که تا وقوع یک شرط تکرار می شوند
force تکرار ضربه برای به دفاع کشاندن حریف
forcing تکرار ضربه برای به دفاع کشاندن حریف
forces تکرار ضربه برای به دفاع کشاندن حریف
loop ترتیب دستورات که تا وقوع یک شرط تکرار می شوند
Could you repeat what you said, please? میشود لطفا آن چیزی را که گفتید دوباره تکرار کنید؟
repeating key روش رمزی که همراه با تکرار یک کلید رمز میباشد
looped ثباتی که حاوی تعداد دفعات تکرار حلقه است
drop repeat واگیره [تکرار یک نقش بصورت قرینه و در طول فرش]
loop ثباتی که حاوی تعداد دفعات تکرار حلقه است
wait loop پردازندهای که یک حلقه برنامه را تکرار میکند تا عملی رخ دهد
loops ثباتی که حاوی تعداد دفعات تکرار حلقه است
renewed مجدد
seconds مجدد
further on مجدد
furthered مجدد
furthering مجدد
furthermore مجدد
second مجدد
further مجدد
reflorescence مجدد
seconding مجدد
seconded مجدد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com