English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
homework تکلیف خانه
Other Matches
declaration of trust افهارنامه تکلیف به قبض افهارنامهای که ناقل به منتقل الیه یا مصالح به متصالح میدهد و در ان به او تکلیف میکند که اداره مورد انتقال یا مال الصلح رابه عهده بگیرد و ان را قبض کند
lady help زنی که بابانوی خانه هم صحبت است واورادرکارهای خانه یاری میکن
pigenhole کاغذ دان جعبه مخصوص نامه ها خانه خانه کردن
knife boy خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
it is but a step to my house تا خانه ما گامی بیش نیست یک قدم است تا خانه ما
mansion house خانه بزرگ خانه رسمی شهردار لندن
houndstooth check طرح خانه خانه مورب پارچه
hound's tooth check طرح خانه خانه مورب پارچه
our neighbour door کسیکه خانه اش پهلوی خانه ماست
honeycombs ارایش شش گوش خانه خانه کردن
honeycomb ارایش شش گوش خانه خانه کردن
homebody ادم خانه نشین یا علاقمند به خانه
tricotine پارچه زبر لباسی خانه خانه
toft عرصه خانه ومتعلقات ان خانه رعیتی
task تکلیف
assignment تکلیف
full age سن تکلیف
tasks تکلیف
assignments تکلیف
offhanded بی تکلیف
offhandedly بی تکلیف
responsibilities تکلیف
at fault بی تکلیف
abeyant بی تکلیف
abeyant abeyance بی تکلیف
responsibility تکلیف
at a loss what to do لا تکلیف
duty تکلیف
imposition تکلیف
Honey comb design طرح خانه زنبوری [یا بندی لوزی که بطور تکراری کل متن فرش را در بر گرفته و داخل خانه ها با اشکال و گل های مختلف تزپین شده است.]
how shall we proceed تکلیف چیست
exercize تمرین تکلیف
referendums کسب تکلیف
referendum کسب تکلیف
fall into abeyance بی تکلیف ماندن
impone تکلیف کردن
subadult نزدیک سن تکلیف
task oriented تکلیف گرا
qualification قید تکلیف
referenda کسب تکلیف
he is at a loose end بی تکلیف است
Where do you stand ?What am I Supposed to do ? تکلیف من چیست ؟
tasks کار تکلیف
unfinished task تکلیف ناتمام
task analysis تحلیل تکلیف
at a loss what to do بلا تکلیف
interrupted task تکلیف ناتمام
task کار تکلیف
unaffected بی تکلیف صمیمی
To ask for instructions (directives). کسب تکلیف کردن
processes تکلیف به حضور کردن
pendants بی تکلیف ضمیمه شده
process تکلیف به حضور کردن
pendant بی تکلیف ضمیمه شده
low level task تکلیف سطح پایین
It was required of me . They imposed it on me . آنرا به من تکلیف کردند
schoolwork تکلیف شبانه دانشجو
bagnio فاحشه خانه جنده خانه
garde manger سرد خانه اشپز خانه
cellular لانه زنبوری خانه خانه
weigh house قپاندار خانه ترازودار خانه
assignment تکلیف درسی و مشق شاگرد
To do (perform) ones duty. تکلیف خود را انجام دادن
assignments تکلیف درسی و مشق شاگرد
To settle the issue one way or the other. تکلیف کاری راروشن ( یکسره ) کردن
they overtax our strength بما تکلیف میکنند که زیادنیروی خودرابکاراندازیم
to put one's affairs in order [to settle one's business] تکلیف کار خود را روشن کردن
i do not know your house خانه شما را بلد نیستم نمیدانم خانه شما کجاست
cells جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
cell جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
formulae الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulas الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formula الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
to keep somebody on tenterhooks <idiom> کسی را بلا تکلیف [معلق] نگه داشتن [اصطلاح روزمره]
to have somebody on the hook <idiom> کسی را بلا تکلیف [معلق] نگه داشتن [اصطلاح روزمره]
to keep somebody in suspense <idiom> کسی را بلا تکلیف [معلق] نگه داشتن [اصطلاح روزمره]
to let somebody dangle <idiom> کسی را بلا تکلیف [معلق] نگه داشتن [اصطلاح روزمره]
To do something prefunctorily. برای رفع تکلیف ( از سر باز کردن ) کاری راانجام دادن
ranged یک خانه یا تعدادی خانه
range یک خانه یا تعدادی خانه
ranges یک خانه یا تعدادی خانه
honey comb خانه خانه کردن
the house is in my possession خانه در تصرف من است خانه در دست من است
estate in remainder ملک معلق عبارت از ان است که شناسایی قانونی یک ملک منوط و موکول به تعیین تکلیف ملک دیگر باشد
pend معوق بودن بی تکلیف بودن
pied-a-terre خانه
houseroom جا در خانه
cloisonne خانه خانه
door to door خانه به خانه
dwellings خانه
door-to-door خانه به خانه
cellular خانه خانه
houseless بی خانه
alveolate خانه خانه
dwelling خانه
pieds-a-terre خانه
checkered خانه خانه
roommates هم خانه
lodge خانه
shack خانه
shacks خانه
within doors در خانه
rooms خانه
pigeon hole خانه
pigeon-hole خانه
pigeon-holes خانه
furnace house خانه
her house خانه اش
her house خانه ان زن
honeycomb خانه خانه
honeycombs خانه خانه
housing خانه ها
cellulated خانه خانه
roommate هم خانه
lodges خانه
lodged خانه
double-fronted خانه دو در
homes خانه
cell خانه
houses خانه
lar خانه
materfamilias زن خانه
house خانه
quarterage خانه
unsheltered <adj.> بی خانه
housed خانه
socket خانه
lares خانه
cells خانه
room خانه
i was under his roof در خانه
domiciles خانه
domicile خانه
home خانه
sockets خانه
tersellated خانه خانه
homeowners صاحب خانه
bordel فاحشه خانه
bookbindery صحاف خانه
houseroom اتاق خانه
convalescent home نقاهت خانه
bawdy house فاحشه خانه
custom house گمرک خانه
bindery صحاف خانه
bawdy house جنده خانه
houseproud خانه سرفراز
houseproud دلخوش به خانه
brick yard اجرپز خانه
robe de chambre لباس خانه
chop house خوراک خانه
chancery دفتر خانه
house arrest بازداشت در خانه
caserne سرباز خانه
camera obscura تاریک خانه
coach house کالسکه خانه
houseboy خانه شاگرد
cabana خانه کوچک
coach house درشکه خانه
houseboys خانه شاگرد
coffee house قهوه خانه
butler pantry ابدار خانه
coffee shop قهوه خانه
safe house خانه امن
coffeehouse قهوه خانه
chequer خانه شطرنج
poor house مسکین خانه
observatory رصد خانه
menage خانه داری
pinacotheca نگار خانه
pumping station تلمبه خانه
builder خانه ساز
coffee room خوارک خانه
builders خانه ساز
observatories رصد خانه
pump house تلمبه خانه
poor house گدا خانه
refineries تصفیه خانه
refinery تصفیه خانه
schoolhouse خانه مدیراموزشگاه
schoolhouses خانه مدیراموزشگاه
canteen سفره خانه
canteens سفره خانه
reading rooms قرائت خانه
alveolus شش خانه حبابچه
armory اسلحه خانه
housework کار خانه
pumping ststion تلمبه خانه
panel house جنده خانه
ranch house خانه یک اشکوبه
pest house خسته خانه
active cell خانه کاری
pesthouse خسته خانه
the house over the way خانه روبرو
reading room قرائت خانه
pigeonhole خانه قفسه
photographer's studio عکاس خانه
department وزارت خانه
departments وزارت خانه
loony bins دیوانه خانه
loony bin دیوانه خانه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com