English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 125 (7 milliseconds)
English Persian
emergency push button تکمه اضطراری
Other Matches
buttons تکمه
bluebottles گل تکمه
knob تکمه
knobs تکمه
tuber تکمه
tubers تکمه
button تکمه
buttoned تکمه
botton تکمه
buttoning تکمه
bluebottle گل تکمه
synaptic knob تکمه سیناپسی
axon hillock تکمه اکسونی
telegraph key تکمه تلگراف
impluse switch تکمه ضربهای
buttony تکمه دار
knobs تکمه گردان
key board صفحه تکمه ها
listening key تکمه همشنوایی
microphone button تکمه میکروفن
morse key تکمه مورس
press key تکمه فشاری
push key تکمه فشاری
push button switch تکمه فشاری
start button تکمه استارت
knob تکمه گردان
emergency generator set دستگاه مولد برق اضطراری مولد برق اضطراری
buds تکمه شکوفه کردن
bud تکمه شکوفه کردن
kingcup الاله تکمه دار
start button تکمه راه اندازی
budded تکمه شکوفه کردن
The button on my coat off. تکمه کتم افتاد
double-breasted دوطرف تکمه خور
Do up your shirt buttons. تکمه های پیراهنت راببند
botton بسته شدن تکمه کردن
impluse sending key تکمه ارسالی ضربه جریان
Press the elevator button. تکمه آسانسور رافشار بدهید
buttoned تکمه زدن باتکمه محکم کردن
Your buttons have come undone. تکمه های باز شده است
buttoning تکمه زدن باتکمه محکم کردن
My buttons mave come off. تکمه های لباسم کنده شده
button تکمه زدن باتکمه محکم کردن
emergency اضطراری
emergencies اضطراری
coactive اضطراری
involuntary اضطراری
auxiliary اضطراری
compulsive اضطراری
auxiliaries اضطراری
emergency scramble رهگیری اضطراری
emergency shelter پناهگاه اضطراری
emergency valve شیر اضطراری
emergency treatment معالجه اضطراری
emergency ration جیره اضطراری
emergency repair تعمیر اضطراری
emergency switch کلید اضطراری
emergency risk ریسک اضطراری
emergency station محل اضطراری
emergency works کارهای اضطراری
standby battery باتری اضطراری
emergency exit در خروج اضطراری
insurance stockage ذخیره اضطراری
missed approach فرود اضطراری
emergency priority تقدم اضطراری
mayday پیام اضطراری
emergency conning position پل فرماندهی اضطراری
emergency conditions شرایط اضطراری
emergency cartridge کارتریج اضطراری
emergency burial تدفین اضطراری
emergency brake ترمز اضطراری
emergency antenna انتن اضطراری
ditching فرود اضطراری
emergency air هوای اضطراری
bingo field فرودگاه اضطراری
maydays پیام اضطراری
emergency fund وجوه اضطراری
emergency lamp لامپ اضطراری
emergency leave مرخصی اضطراری
emergency lighting روشنایی اضطراری
emergency transmitter فرستنده اضطراری
emergency maintenance نگهداشت اضطراری
emergency exit خروج اضطراری
emergency measure سنجش اضطراری
air defense emergency وضعیت اضطراری پدافندهوایی
emergency operation بهره برداری اضطراری
emergency brake equipment تجهیزات ترمز اضطراری
emergency فوق العاده اضطراری
Where is the emergency exit? در خروج اضطراری کجاست؟
emergency scramble درگیری اضطراری هواپیماها
emergency call خبر یا مکالمه اضطراری
emergencies فوق العاده اضطراری
emergency leave سطح اماد اضطراری
landing mat باند فرود اضطراری
emergency power supply منبع قدرت اضطراری
ditching فرود اضطراری هواپیما روی اب
fall back سیستم پشتیبان در شرایط اضطراری
autorotation روش فرود اضطراری هلیکوپتر
emergency admission پذیرش اضطراری [در بیمارستان] [پزشکی]
emergency complement تعدیل یکانهابرای موارد اضطراری
to declare a state of emergency اعلان کردن حالت اضطراری
accident ambulance اتومبیل اضطراری برای حوادث
fire escape خروجی اضطراری در مواقع اتش سوزی
scuttle غرق کردن اضطراری ناو هبله
scuttles غرق کردن اضطراری ناو هبله
scuttling غرق کردن اضطراری ناو هبله
fire escapes خروجی اضطراری در مواقع اتش سوزی
scuttled غرق کردن اضطراری ناو هبله
to call 911 [American English] تلفن اضطراری کردن [به پلیس یا آتش نشانی]
field expedient روشهای اضطراری اخراجات در صحرا تدابیر صحرایی
Emergeny exit . پله های فرار ( درهای خروجی برای مواقع اضطراری )
emergency establishment تعدیل و تقسیم سربازان بین یکانها برای موارد اضطراری
hot site یک مرکز کاملا" مجهزکامپیوتری که برای حالت اضطراری اماده است
ejection seat صندلی هواپیما که در مواقع اضطراری شخص را ازهواپیما بخارج پرتاب میکند
defense emergency مواد مورد لزوم وحیاتی پدافندی وضعیت اضطراری دفاعی یا نظامی
squawk may day در رهگیری هوایی یعنی دستگاه شناسایی دشمن وخودی را روی وضعیت اضطراری بگذارید
intermediate contingency قدرت موتور توربوشفت پایین تر از سطح اضطراری که معمولا برای مدت 03 دقیقه مجاز میباشد
aircraft arresting hook مجموعه قطعاتی که برای گرفتن سرعت یا کاهش اندازه حرکت یا گشتاور هواپیما درفرود معمولی یا اضطراری باان درگیر میشوند
pantywaist شلوار کوتاه بچگانه که به بالاتنه لباسش تکمه میشود شلوار کوتاه
presidential call فرمان بسیج اعلام شده به وسیله رئیس جمهور بسیج اضطراری
emergency loading بارگزاری فوق العاده بارگزاری اضطراری
urgency فوتی بودن اضطراری بودن
emergency cryptosystem سیستم رمز اضطراری سیستم رمز مخصوص موارداضطراری
emergency scramble درگیری اضطراری هوایی فرمان درگیری سریع هوایی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com