English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 147 (8 milliseconds)
English Persian
telegraph key تکمه تلگراف
Other Matches
wires تلگراف کردن تلگراف زدن
wire تلگراف کردن تلگراف زدن
buttoning تکمه
knobs تکمه
buttoned تکمه
button تکمه
tubers تکمه
botton تکمه
bluebottle گل تکمه
bluebottles گل تکمه
tuber تکمه
buttons تکمه
knob تکمه
synaptic knob تکمه سیناپسی
press key تکمه فشاری
start button تکمه استارت
listening key تکمه همشنوایی
microphone button تکمه میکروفن
push key تکمه فشاری
buttony تکمه دار
axon hillock تکمه اکسونی
push button switch تکمه فشاری
impluse switch تکمه ضربهای
morse key تکمه مورس
key board صفحه تکمه ها
emergency push button تکمه اضطراری
knobs تکمه گردان
knob تکمه گردان
bud تکمه شکوفه کردن
double-breasted دوطرف تکمه خور
buds تکمه شکوفه کردن
The button on my coat off. تکمه کتم افتاد
start button تکمه راه اندازی
kingcup الاله تکمه دار
budded تکمه شکوفه کردن
Press the elevator button. تکمه آسانسور رافشار بدهید
botton بسته شدن تکمه کردن
Do up your shirt buttons. تکمه های پیراهنت راببند
impluse sending key تکمه ارسالی ضربه جریان
buttoning تکمه زدن باتکمه محکم کردن
buttoned تکمه زدن باتکمه محکم کردن
button تکمه زدن باتکمه محکم کردن
My buttons mave come off. تکمه های لباسم کنده شده
Your buttons have come undone. تکمه های باز شده است
telegraphy فن تلگراف
telegraphs تلگراف
telegraphing تلگراف
cablegram تلگراف
telegraph تلگراف
cable تلگراف
telegraphy تلگراف
telegram تلگراف
cabled تلگراف
telegrams تلگراف
telegraphed تلگراف
telegraphically با تلگراف
line telegraphy تلگراف خطی
central office تلکس و تلگراف
multiple telegraphy تلگراف چندگانه
phonoplex telegraphy تلگراف فونوپلکس
radiotelegraph تلگراف بی سیم
radio telegraphy تلگراف بیسیم
telegrapher تلگراف کننده
telegraph relay رله تلگراف
telegraph engineering تکنیک تلگراف
telegraph cable کابل تلگراف
telegraph apparatus دستگاه تلگراف
telegraph alphabet الفبای تلگراف
synchronous telegraphy تلگراف همزمان
wireless telegraphy تلگراف بیسیم
telegraphic key شستی تلگراف
relay magnet رله تلگراف
radioteletype تلگراف بی سیم
radiotelegraphy تلگراف بی سیم
spark sending تلگراف جرقهای
radiotelegraphic تلگراف بی سیم
radiotelegraph رادیو تلگراف
telegraphic alphabet الفبای تلگراف
impluse telegraphy تلگراف ایمپولزی
by wire بوسیله تلگراف
wirelesses تلگراف بی سیم
cable سیم تلگراف
telegraphs تلگراف کردن
telegraphs دستگاه تلگراف
telegraphing تلگراف کردن
telegraphing دستگاه تلگراف
telegraphed تلگراف کردن
telegraphed دستگاه تلگراف
telegraph تلگراف کردن
telegraph دستگاه تلگراف
telegrams تلگراف کردن
wireless تلگراف بی سیم
dispenser نافرهزینه تلگراف
cable تلگراف کردن
cabled سیم تلگراف
cabled تلگراف کردن
duplex telegraphy تلگراف دوگانه
duplex telegraphy تلگراف دو جهتی
telegram تلگراف کردن
dispensers نافرهزینه تلگراف
wireway سیم تلگراف و تلفن
rewire دوباره تلگراف زدن
radiotelegraphic تلگراف رادیویی کردن
trunk تلگراف یا تلفن بدنه
trunks تلگراف یا تلفن بدنه
rewiring دوباره تلگراف زدن
rewired دوباره تلگراف زدن
ink writer در تلگراف مرکب نویس
surface line خط تلفن و تلگراف تعجیلی
rewires دوباره تلگراف زدن
radiotelegraph تلگراف رادیویی کردن
polar duplex telegraphy تلگراف دو جهتی قطبی
multiplex telegraphy تلگراف چند جهتی
central telegraph office مرکز تلگراف اصلی
fire alarm telegraph تلگراف اتش سوزی
aerogram مخابره با تلگراف بی سیم
keyboard printing telegraph تلگراف ثبات تکمهای
quadruplex circuit تلگراف تمام جهتی
quadruplex telegraphy تلگراف تمام جهتی
quadruplex telephony تلگراف تمام جهتی
radiotelegram مخابره تلگراف بیسیم
interband telegraphy تلگراف باند میانی
heliographic مربوط به مخابره تلگراف افتابی
cable پیغام تلگرافی تلگراف زدن
cabled پیغام تلگرافی تلگراف زدن
phantoplex telegraphy تلگراف چهار سیمی مرکب
surface line خط تلگراف یا تلفن روی زمینی
wirelesses بابی سیم تلگراف مخابره کردن
wireless بابی سیم تلگراف مخابره کردن
ccitt کمیته مشاوره بین المللی تلگراف وتلفن
relayed دستگاه تقویت نیروی برق یا رادیو و تلگراف و غیره
relays دستگاه تقویت نیروی برق یا رادیو و تلگراف و غیره
relay دستگاه تقویت نیروی برق یا رادیو و تلگراف و غیره
phonopore اسبابی که بوسیله ان مخابرات تلفنی را ازتوی سیم تلگراف می گذراند
morse alphabet or code الفبای خط و نقطه که شخصی بنام morse برای تلگراف اختراع کرد
DC روش ارتباط با استفاده از باسهای روی یک مدار سیمی مثل سیستم تلگراف
common carrier شرکتی دولتی که تلفن تلگراف و سایر امکانات مخابراتی را جهت عموم تهیه میکند حامل مشترک
pantywaist شلوار کوتاه بچگانه که به بالاتنه لباسش تکمه میشود شلوار کوتاه
teleprinter وسیلهای که قادر به ارسال و دریافت داده از نقط ه دور توسط مدارهای تلگراف و چاپ پیام روی چاپگر است
teleprinters وسیلهای که قادر به ارسال و دریافت داده از نقط ه دور توسط مدارهای تلگراف و چاپ پیام روی چاپگر است
cable سیم کشی کردن تلگراف کردن
ticker دارای صدای تیک تیک تلگراف
cabled سیم کشی کردن تلگراف کردن
wire سیم تلگراف سیم کشی کردن
wires سیم تلگراف سیم کشی کردن
ems dispatch تلگراف امس عنوان واقعه مشهور ملاقات سفیر فرانسه با ویلهم اول در سال 0781 در امس که بیسمارک صدراعظم وقت المان با تحریف مفاد تلگرافی که از موضوع این ملاقات حکایت می کرد باعث بروزجنگ فرانسه و پروس شد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com