Total search result: 184 (9 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
impluse switch |
تکمه ضربهای |
|
|
Other Matches |
|
impact ionization |
ایونیزاسیون ضربهای یونیزاسیون ضربهای |
tricrotism |
نبض سه ضربهای ضربان نبض بطور سه ضربهای |
impluse level |
سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای |
bluebottles |
گل تکمه |
bluebottle |
گل تکمه |
tubers |
تکمه |
tuber |
تکمه |
button |
تکمه |
buttoned |
تکمه |
knobs |
تکمه |
buttoning |
تکمه |
knob |
تکمه |
buttons |
تکمه |
botton |
تکمه |
buttony |
تکمه دار |
listening key |
تکمه همشنوایی |
microphone button |
تکمه میکروفن |
axon hillock |
تکمه اکسونی |
push key |
تکمه فشاری |
press key |
تکمه فشاری |
key board |
صفحه تکمه ها |
emergency push button |
تکمه اضطراری |
morse key |
تکمه مورس |
push button switch |
تکمه فشاری |
knob |
تکمه گردان |
telegraph key |
تکمه تلگراف |
knobs |
تکمه گردان |
start button |
تکمه استارت |
synaptic knob |
تکمه سیناپسی |
kingcup |
الاله تکمه دار |
bud |
تکمه شکوفه کردن |
budded |
تکمه شکوفه کردن |
start button |
تکمه راه اندازی |
The button on my coat off. |
تکمه کتم افتاد |
buds |
تکمه شکوفه کردن |
double-breasted |
دوطرف تکمه خور |
Do up your shirt buttons. |
تکمه های پیراهنت راببند |
impluse sending key |
تکمه ارسالی ضربه جریان |
Press the elevator button. |
تکمه آسانسور رافشار بدهید |
botton |
بسته شدن تکمه کردن |
Your buttons have come undone. |
تکمه های باز شده است |
My buttons mave come off. |
تکمه های لباسم کنده شده |
buttoning |
تکمه زدن باتکمه محکم کردن |
buttoned |
تکمه زدن باتکمه محکم کردن |
button |
تکمه زدن باتکمه محکم کردن |
traumatic |
ضربهای |
posttraumatic |
پس ضربهای |
dicrotism |
دو ضربهای |
impact exitation |
تحریک ضربهای |
impact force |
نیروی ضربهای |
shock excitation |
تحریک ضربهای |
impact load |
بار ضربهای |
implusive excitation |
تحریک ضربهای |
impluse tachometer |
تاکومتر ضربهای |
impluse wave |
موج ضربهای |
impluse exitation |
تحریک ضربهای |
impluse switch |
کلید ضربهای |
impluse detector |
اشکارسازجریان ضربهای |
impluse current |
جریان ضربهای |
impluse contact |
کنتاکت ضربهای |
impluse generator |
مولد ضربهای |
impluse function |
تابع ضربهای |
impluse inertia |
لختی ضربهای |
impluse breakdown |
شکست ضربهای |
impulsive force |
نیروی ضربهای |
impulse turbine |
توربین ضربهای |
impluse sender |
مولد ضربهای |
impulse discharge |
تخلیه ضربهای |
impluse voltage |
فشار ضربهای |
impact strength |
استحکام ضربهای |
impact printer |
چاپگر ضربهای |
impluse distortion |
اعوجاج ضربهای |
drop test |
ازمایش ضربهای |
detonation |
انفجار ضربهای |
sambon kumite |
مبارزه سه ضربهای |
shock wave |
موج ضربهای |
partial products |
حاصل ضربهای جز |
percussion press |
پرس ضربهای |
whipping |
حرکت ضربهای |
shock waves |
موج ضربهای |
percussion welding |
جوشکاری ضربهای |
pulsating load |
بار ضربهای |
australian crawl |
کرال دو ضربهای |
mach wave |
موج ضربهای |
implusing signal |
سیگنال ضربهای |
tricrotic |
نبض سه ضربهای |
transient voltage |
ولتاژ ضربهای |
ippon kumite |
مبارزه تک ضربهای |
strode analysis |
تحلیل ضربهای |
shock concrete |
بتن ضربهای |
batch mixer |
مخلوط کن ضربهای |
detonations |
انفجار ضربهای |
tensile impact test |
ازمایش کشش ضربهای |
pulsed resistance welding |
جوشکاری مقاومتی ضربهای |
wavelet |
موج ضربهای کوچک |
pusher type furnace |
کوره نوع ضربهای |
impluse test |
ازمایش فشار ضربهای |
impluse turbine |
توربین فشار ضربهای |
impluse voltage stress |
تنش فشار ضربهای |
impluse voltage generator |
مولد فشار ضربهای |
impluse voltage generation |
تولید فشار ضربهای |
impluse voltage cascade |
ابشار فشار ضربهای |
jar ramming method |
روش ضربهای قالبریزی |
jia ippon kumite |
مبارزه ازاد تک ضربهای |
mach line |
موج ضربهای ضعیف |
normal shock wave |
موج ضربهای عمود |
oblique shock wave |
موج ضربهای مایل |
percussion riveter |
پرچ کننده ضربهای |
impluse withstand voltage |
فشار ضربهای ایستا |
impluse voltage test |
ازمایش فشار ضربهای |
impact crusher |
سنگ شکن ضربهای |
detached shock wave |
موج ضربهای منفصل |
daisy wheel printer |
چاپگر اصلی ضربهای |
impluse sound level |
سطح صوت ضربهای |
impact transducer |
مبدل فرایندهای ضربهای |
impluse breakdown voltage |
فشار شکست ضربهای |
impluse circuit |
مدار جریان ضربهای |
impluse current generator |
مولد جریان ضربهای |
impluse protective level |
سطح فشار ضربهای |
joint |
مفصل اتصال ضربهای |
bank shot |
ضربهای که به دیوار بخورد و برگردد |
counting |
تعداد جریانهای ضربهای شمردن |
instantaneous short circuit current |
جریان اتصال کوتاه ضربهای |
counts |
تعداد جریانهای ضربهای شمردن |
counted |
تعداد جریانهای ضربهای شمردن |
count |
تعداد جریانهای ضربهای شمردن |
tricrotic |
ضربان نبض بطورسه ضربهای |
impluse voltage test technipue |
روش ازمایش فشار ضربهای |
impluse high tension generator |
مولد فشار قوی ضربهای |
hig low jack |
ضربهای در بولینگ که میلههای 7 و 01 را جا می گذارد |
impluse circuit |
مدارایمپولز مدار فشار ضربهای |
impluse response |
رفتار در مقابل فشار ضربهای |
bedpost |
ضربهای در بولینگ که میلههای 7 و 01 را بجا می گذارد |
sour apple |
ضربهای که میلههای 5 و01 را باقی میگذارد |
letting |
ضربهای که به حساب نیاید و تکرار شود |
lets |
ضربهای که به حساب نیاید و تکرار شود |
let |
ضربهای که به حساب نیاید و تکرار شود |
lilies |
ضربهای در بولینگ که شمارههای 5 و 7 و 01 راجا می گذارد |
lily |
ضربهای در بولینگ که شمارههای 5 و 7 و 01 راجا می گذارد |
big ball |
ضربهای در بولینگ که تمام میله ها را می اندازد |
light hit |
ضربهای در بولینگ که تمام میله ها را نمیاندازد |
lenght |
ضربهای که توپ روی دیوارعقب میافتد |
do split |
ضربهای در بولینگ که میله جلو و 7 یا 01 را جا می گذارد |
forcing shot |
ضربهای که حریف را واداربه دفاع میکند |
initial alternating short circuit curren |
جریان متناوب اتصال کوتاه ضربهای |
double pinochle |
ضربهای در بولینگ که میلههای 4 و 6 و 7 و 01 را بجامی گذارد |
big four |
ضربهای در بولینگ که میلههای 4 و 6 و 7 و 01 را بجامی گذارد |
half worcester |
ضربهای در بولینگ که میلههای 3 و 9 یا 2 و 8 را جامی گذارد |
impluse voltage testing plant |
ازمایشگاه فشار ضربهای تاسیسات ازمایش فشارضربهای |
give a catch |
زدن ضربهای که ممکن است بل گرفته شود |
loft |
ضربهای که گوی گلف را در مسیر منحنی بالامیبرد |
single |
ضربهای بایک امتیاز با تعویض محل دوتوپزن |
lip |
ضربهای که به لبه سوراخ گلف برسد و در ان نیفتد |
late cut |
ضربهای که توپ را به منطقه پشت توپزن می فرستد |
lofts |
ضربهای که گوی گلف را در مسیر منحنی بالامیبرد |
leg glance |
ضربهای که توپ را مستقیما"به پشت توپزن می فرستد |
bank shot |
ضربهای که گوی بیلیارد به کناره میز بخورد |
keilo |
ضربهای در کاراته بانوک انگشتان جمع شده |
forcing |
ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد |
deflection |
ضربهای که به چیزی بخوردو گوی بطرف دروازه برود |
jar |
این میله مخصوص دستگاه حفاری ضربهای است |
deflections |
ضربهای که به چیزی بخوردو گوی بطرف دروازه برود |
force |
ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد |
forces |
ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد |
sidehiller |
ضربهای که گوی از شیب درچمن نرم سرازیر میشود |
jarred |
این میله مخصوص دستگاه حفاری ضربهای است |
jars |
این میله مخصوص دستگاه حفاری ضربهای است |
blocking |
گرفتگی مسیر جریان در تونل باد ناشی از موجهای ضربهای |
maximum asymmetric three phase |
current short-circuit جریان اتصال کوتاه ضربهای سه فازه |
drags |
ضربهای که گوی بیلیارد پس از برخورد متوقف میشود وسیله کنترل قرقره ماهیگیری |
dragged |
ضربهای که گوی بیلیارد پس از برخورد متوقف میشود وسیله کنترل قرقره ماهیگیری |
drag |
ضربهای که گوی بیلیارد پس از برخورد متوقف میشود وسیله کنترل قرقره ماهیگیری |
pantywaist |
شلوار کوتاه بچگانه که به بالاتنه لباسش تکمه میشود شلوار کوتاه |
draw |
ضربهای که باعث برگشتن گوی بیلیاردپس از برخورد میشود حذف اسب از دور مسابقه کشیدن زه |
draws |
ضربهای که باعث برگشتن گوی بیلیاردپس از برخورد میشود حذف اسب از دور مسابقه کشیدن زه |
diamonds |
شکل موجهای ضربهای که معمولا در جریان خروجی راکتها بصورت لوزیهای پشت سر هم قابل مشاهده است |
bow wave |
موج ضربهای در سرعتهای مافوق صوت که جلوتر از لبه حمله جسمی که فاقد لبههای تیز میباشد بوجود می اید |
odder |
ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند |
odd |
ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند |
oddest |
ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند |
jack hammer |
مته ضربهای مته چکشی |
unstart |
انفجاری جریان صحیح هوا داخل ورودی مافوق صوت موتورمکنده هوا که بطور بارزی باپیدایش ناگهانی موجهای ضربهای و معکوس شدن انی جریان همراه است |
christmass tree |
ضربهای در بولینگ که میلههای 3 و 7 و 01 را برای راست دست و میلههای 2 و7 و 01 را برای چپ دست باقی می گذارد |