Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
My buttons mave come off.
تکمه های لباسم کنده شده
Other Matches
The tailor ruined my suit ( jacket , dress ) .
خیاط لباسم راخراب کرد
knob
تکمه
knobs
تکمه
bluebottle
گل تکمه
bluebottles
گل تکمه
button
تکمه
buttoned
تکمه
buttoning
تکمه
tubers
تکمه
tuber
تکمه
botton
تکمه
buttons
تکمه
listening key
تکمه همشنوایی
key board
صفحه تکمه ها
push button switch
تکمه فشاری
emergency push button
تکمه اضطراری
press key
تکمه فشاری
impluse switch
تکمه ضربهای
start button
تکمه استارت
knobs
تکمه گردان
push key
تکمه فشاری
axon hillock
تکمه اکسونی
telegraph key
تکمه تلگراف
synaptic knob
تکمه سیناپسی
microphone button
تکمه میکروفن
buttony
تکمه دار
morse key
تکمه مورس
knob
تکمه گردان
The button on my coat off.
تکمه کتم افتاد
buds
تکمه شکوفه کردن
bud
تکمه شکوفه کردن
budded
تکمه شکوفه کردن
start button
تکمه راه اندازی
double-breasted
دوطرف تکمه خور
kingcup
الاله تکمه دار
impluse sending key
تکمه ارسالی ضربه جریان
Do up your shirt buttons.
تکمه های پیراهنت راببند
botton
بسته شدن تکمه کردن
Press the elevator button.
تکمه آسانسور رافشار بدهید
buttoning
تکمه زدن باتکمه محکم کردن
button
تکمه زدن باتکمه محکم کردن
Your buttons have come undone.
تکمه های باز شده است
buttoned
تکمه زدن باتکمه محکم کردن
bilboes
کنده
block aead
سر کنده
anvil stock
کنده
graven
کنده
dugout dewelling
کنده
clogs
: کنده
clogged
: کنده
bloc
کنده
blocs
کنده
chunk
کنده
chunks
کنده
clog
: کنده
chump
کنده
blocked
کنده
logs
کنده
timber
کنده
stub
کنده
blocks
کنده
block
کنده
stubs
کنده
stubbing
کنده
stubbed
کنده
chumps
کنده
stock
کنده
log
کنده
pulled
کنده
knockstone
کنده
stocked
کنده
inside sarma
انواع کنده رو
deblock
شکستن کنده
control block
کنده کنترل
stumpy
پر از کنده درخت
leg pickup
کنده کشی
leg lift and side roll
کنده سرانبون
glyptics
کنده کاری
wooden anvil stock
کنده چوب
unstuck
کنده شده
blockette
کنده کوچک
deblocking
کنده شکنی
rear crotch and near arm
نوعی کنده رو
ingraving
کنده کاری
near leg pickup and turnover
نوعی کنده رو
near leg and craddle
کنده گوسفندانداز
graving
کنده کاری
olympic lift
کنده یک چاک
husked
پوست کنده
plummer block
کنده محور
carver
کنده کار
in intaglio
بشکل کنده
logrolling
کنده غلتانی
plummer block
کنده شفت
entry block
کنده مدخل
hulled
پوست کنده
in plain english
پوست کنده
block size
اندازه کنده
logs
کنده چوب
building blocks
کنده ساخت
building blocks
بنا کنده
stumping
کنده درخت
picked
پوست کنده
dugouts
کنده شده
frankly
رک وپوست کنده
engraver
کنده کار
engravers
کنده کار
dugout
کنده شده
log
کنده چوب
trunks
کنده درخت
trunk
کنده درخت
stumps
کنده درخت
stumped
کنده درخت
building block
بنا کنده
building block
کنده ساخت
block length
درازای کنده
aboveboard
پوست کنده
block mark
نشان کنده
peeled
پوست کنده
grits
جوپوست کنده
stump
کنده درخت
loggats
کنده کوچک دیرک
olympic lift and cross face
کنده حصیر مال
plain
ساده پوست کنده
plains
ساده پوست کنده
plainest
ساده پوست کنده
loggets
کنده کوچک دیرک
plainer
ساده پوست کنده
rock hewn
از کوه کنده شده
ptisan
گندم پوست کنده
Bluntly. Without mincing words.
صاف وپوست کنده
blocked
کنده مانع ورادع
blocks
کنده مانع ورادع
shelled almond
بادام پوست کنده
stubby
پراز کنده درخت
block
کنده مانع ورادع
I had a very hard time ot it.
دراینکار پوستم کنده شد
record blocking
کنده یی کردن مدارک
trunks
الوار کنده چوب
carve
کنده کاری کردن
flump
تلوتلوخوردن کنده زدن
talk turkey
<idiom>
رک و پوست کنده گفتن
dug in
سنگر کنده شده
quarried
ازکان کنده شده
groats
گندم یاجوپوست کنده
make no bones about something
<idiom>
رک و پوست کنده گفتن
logged
از کنده پاک شده
cutting chisel
اسکنه کنده کاری
trunk
الوار کنده چوب
chalcogrophy
کنده کاری روی مس
carvings
کنده کاری کردن
break ground
لنگر از زمین کنده شد
intagliated
کنده کاری شده
chalcographer
کنده کاری روی مس
carved
کنده کاری کردن
carves
کنده کاری کردن
sidero graphy
کنده کاری روی پولاد
anchor's aweight
لنگر از زمین کنده شده
zincograph
روی کنده کاری شده
she is a peach
هلوی پوست کنده است
to stub a piece
از کنده یاریشه پاک کردن
aweigh
لنگر اززمین کنده شده
ivory carving
کنده کاری روی عاج
point takedown with inside standing leg
زیر خم که تبدیل به کنده رومیشود
ivory carving
کنده کاری روی عاج
it peels better
بهتر پوست ان کنده میشود
The handle of the bucket has come off.
دسته سطل کنده شده
ditch
ابرو کنار راه کنده
ditched
ابرو کنار راه کنده
ditches
ابرو کنار راه کنده
stew in one's own juice
<idiom>
افتادن درچاهی که خود کنده
man-to-man
<idiom>
مستقیم یارک وپوست کنده
as fresh as a rose
<idiom>
مثل هلوی پوست کنده
near leg pickup and leg block
زیر یک خم و تبدیل ان به کنده افلاک پیشرو
groat
بلغور جو یا گندم یاجو پوست کنده
To give it straight from the shoulder.
مطلبی راصاف وپوست کنده گفتن
plainspoken
صاف و پوست کنده بی ریا و تزویر
router
ابزار کنده کاری لیسه نجاری
sawlog
کنده درخت مناسب اره کردن
These oranges peel easily.
این پرتقالها پوستشان زود کنده می شود
To give it to someone straight from the shoulder . To tell someonestraight
صاف وپوست کنده مطلبی را به کسی گفتن
departure end
نقطه شروع کنده شدن هواپیما از زمین
hominy grits
ذرت پوست کنده با دانههای متحد الشکل
saw yer
درخت از ریشه کنده که روی اب شناور باشد
divot
چمن گلف کنده شده با ضربه چوب
glyptics
کنده کاری در روی سنگهای گران بها
straight from the shoulder
<idiom>
راست وپوست کنده گفتن ،بیغل غش صحبت کردن
olympic lift
بدل کنده یک چاک با کشیدن پای حریف از داخل
logs
:کنده قطعهای ازدرخت که اره نشده سرعت سنج کشتی
hominy
ذرت پوست کنده که با اب جوش یا شیر پخته شده باشد
log
:کنده قطعهای ازدرخت که اره نشده سرعت سنج کشتی
a corduroy road
جاده باتلاقی
[که کنده های درختان را بصورت اریب در آن می چینند.]
dumb well
چاهی که برای کشیدن ابهای روی زمین کنده میشود
driven well
چاهی که بوسیله فروبردن لوله کنده وبا اب رسانده باشند
frumenty
گندمی که پوست انرا کنده بجوشانند ودارچین وشیرینی بان بزنند
yule log
کنده بزرگی که شب میلادبمناسبت اغاز مراسم عید دربخاری منزل گذارند
pantywaist
شلوار کوتاه بچگانه که به بالاتنه لباسش تکمه میشود شلوار کوتاه
fishbone mine
سیستم کانال کشی یاحفاری که به صورت شاخههای موازی عرضی کنده میشود
If you try to cheat the bank, you wil be digging your own grave.
اگر سعی کنی بانک را گول بزنی، با دست خودت گورت را کنده ای.
log
گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com