Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (16 milliseconds)
English
Persian
supplement
تکمیل کننده اضافی
supplemented
تکمیل کننده اضافی
supplementing
تکمیل کننده اضافی
supplements
تکمیل کننده اضافی
Other Matches
augmentation
تکمیل کردن واگذار کردن وسایل یا نفرات اضافی یا تقویتی
processor
تکمیل کننده
expletive
جایگیر تکمیل کننده
complementary
تکمیل کننده یکدیگر
expletives
جایگیر تکمیل کننده
expletory
جایگیر تکمیل کننده
consolidating station
ایستگاه تکمیل کننده بار
consummative
تکمیل کننده انجام دهنده
screed
شمشه جمع کننده مواد اضافی در سطح
droppers
قطعه ریسمان اضافی قلاب ونخ اصلی ماهیگیری با طعمه اضافی
dropper
قطعه ریسمان اضافی قلاب ونخ اصلی ماهیگیری با طعمه اضافی
surcharge
هزینه حمل اضافی که بابت معطلی کشتی در بندر دریافت میشود مالیات اضافی
surcharges
هزینه حمل اضافی که بابت معطلی کشتی در بندر دریافت میشود مالیات اضافی
over break
خاکبرداری اضافی و کندن وجابجا شدن اضافی خاک یاقطعات سنگی که دراثر موارمنفجره بدون اینکه بخواهیم کنده شود
surcharge
نرخ اضافی مالیات اضافی جریمه
surcharges
نرخ اضافی مالیات اضافی جریمه
outrigged
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
expanded memory system
کارت اضافی برای افزودن حافظه اضافی به IBM PC. حافظه از استاندارد EMS پیروی میکند
extra duty
وفیفه اضافی ماموریت اضافی
compietion
تکمیل
complementarity
تکمیل
supplementation
تکمیل
fulfillment
تکمیل
completion
تکمیل
fulfilment
تکمیل
consummation
تکمیل
completed
تکمیل
entelechy
تکمیل
completing
تکمیل
complete
تکمیل
completes
تکمیل
carry out
تکمیل کردن
supplying
تکمیل کردن
carry ineffect
تکمیل کردن
supplemented
تکمیل کردن
actualize
تکمیل کردن
fulfils
تکمیل کردن
fulfills
تکمیل کردن
full
تمام تکمیل
fulfilling
تکمیل کردن
supplement
تکمیل کردن
supply
تکمیل کردن
fulfilled
تکمیل کردن
perfect
تکمیل کردن
perfects
تکمیل کردن
full load
فرفیت تکمیل
finishes
تکمیل کردن
finish
تکمیل کردن
fulfil
تکمیل کردن
complete
تکمیل کردن
make something happen
تکمیل کردن
perfecting
تکمیل کردن
carry into effect
تکمیل کردن
put into effect
تکمیل کردن
supplementing
تکمیل کردن
put inpractice
تکمیل کردن
put ineffect
تکمیل کردن
supplements
تکمیل کردن
in progress of completion
در دست تکمیل
fulfill
تکمیل کردن
perfected
تکمیل کردن
completed
تکمیل کردن
roundest
تکمیل کردن
round
تکمیل کردن
implement
تکمیل کردن
completes
تکمیل کردن
augmenting
تکمیل کردن
fill out
تکمیل کردن
to post up
تکمیل کردن
completing
تکمیل کردن
back up
تکمیل کردن
back-up
تکمیل کردن
to top off
تکمیل کردن
completion date
تاریخ تکمیل
augments
تکمیل کردن
aucmented
تکمیل شده
augmented
تکمیل کردن
augment
تکمیل کردن
fullest
تمام تکمیل
make up
تکمیل کردن
to eke out
تکمیل کردن
fill up
تکمیل کردن
actualise
[British]
تکمیل کردن
finishing
عملیات تکمیل
replete
تکمیل انباشته
supplied
تکمیل کردن
filler point
نقطه تکمیل ذخایر
picture completion test
ازمون تکمیل تصویر
to fill up
گرفتن تکمیل کردن
consolidation of position
تکمیل ارایش مواضع
sentence completion test
ازمون تکمیل جمله
number completion test
ازمون تکمیل اعداد
supplied
تکمیل کردن موجودی ذخیره
supplying
تکمیل کردن موجودی ذخیره
mature
واجب الادا تکمیل کردن
matures
واجب الادا تکمیل کردن
supply
تکمیل کردن موجودی ذخیره
pavilion roof
شیروانی چهار کله تکمیل
filler point
نقطه تکمیل ذخیره انبار
frank drawing completion test
ازمون تکمیل نقاشی فرانک
supplement
تکمیل کردن ضمیمه شدن به
autocomplete
تکمیل شدن خودکار
[کامپیوتر]
supplemented
تکمیل کردن ضمیمه شدن به
supplementing
تکمیل کردن ضمیمه شدن به
supplements
تکمیل کردن ضمیمه شدن به
healy picture completion test
ازمون تکمیل تصاویر هیلی
concrete finishing machine
دستگاه عملیات تکمیل بتن
perfecting
کاملا رسیده تکمیل کردن
perfects
کاملا رسیده تکمیل کردن
perfected
کاملا رسیده تکمیل کردن
perfect
کاملا رسیده تکمیل کردن
vapoware
نرم افزار در حال تکمیل
to fill out
تکمیل کردن توسعه دادن
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
design development
آماده سازی و تکمیل نقشه فرش
cheat
تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
cheats
تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
cheated
تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
emergency complement
جدول تعدیل نیروی انسانی برای تکمیل یکانها
germ layer
یکی از طبقات سلول ابتدایی جنین پس از تکمیل مرحله گاسترولا
excesses
اضافی
excess
اضافی
de trop
اضافی
supplementary
اضافی
accessing
اضافی
accesses
اضافی
accessed
اضافی
access
اضافی
relative
اضافی
extensions
اضافی
extension
اضافی
surpluses
اضافی
surplus
اضافی
overtime
اضافی
additional
اضافی
plus
اضافی
redundant
اضافی
paragogic
اضافی
unduly
اضافی
floating
اضافی
overflow
اضافی
surplusage
اضافی
accessional
اضافی
overflowed
اضافی
supernumerary
اضافی
overflows
اضافی
supplemantary
اضافی
overcharged
هزینه اضافی
overcharging
هزینه اضافی
additional outlet
آبگیر اضافی
additional score
نمره اضافی
days of grace
مهلت اضافی
overcharges
هزینه اضافی
surcharge
نرخ اضافی
surplus production
تولید اضافی
supplementary costs
هزینههای اضافی
surcharges
هزینه اضافی
boostes pump
پمپ اضافی
slip sheet
صفحه اضافی
the intercalary month
ماه اضافی
sunk cost
هزینههای اضافی
surcharges
مالیات اضافی
surcharges
نرخ اضافی
intercalary
اضافی افزوده
postiche
متن اضافی
superimposed
اتش اضافی
adduct
ترکیب اضافی
aditional service
سرویس اضافی
incremental cost
هزینه اضافی
excess reserves
ذخائر اضافی
furthered
اضافی زائد
spill water
ابهای اضافی
surtax
مالیات اضافی
furthers
اضافی زائد
furthering
اضافی زائد
sudden-death
وقت اضافی
an a.chapter
یک باب اضافی
overcharge
هزینه اضافی
poundage
هزینه اضافی
excess capacity
فرفیت اضافی
further
اضافی زائد
sudden death
وقت اضافی
excess length
طول اضافی
barrages
وقت اضافی
climbing lane
خط اضافی در سر بالایی
barrage
وقت اضافی
excess pressure
فشار اضافی
excess price
قیمت اضافی
excess profit
سود اضافی
ancillary equipment
تجهیزات اضافی
excess supply
عرضه اضافی
adscript
یادداشت اضافی
excess load
بار اضافی
additional
<adj.>
مکمل اضافی
additional charges
اتهامات اضافی
padding
متن اضافی
additional charges
خرجهای اضافی
excess stock
مواد اضافی
extra current
جریان اضافی
extra duty
خدمت اضافی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com