Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 181 (10 milliseconds)
English
Persian
potsherd
تکه سفال شکسته
Other Matches
telescopic
دستگاه شکسته بندی تلسکوپیک چوبهای شکسته بندی مربوط به دوربین تلسکوپی یادستگاه نشانه روی
clay
سفال
tiler
سفال پز
terracotta
سفال
pantile
سفال
sherd
سفال
potter
سفال گر
roof line
سفال
earthenware
سفال
ganister
سفال
tiles
سفال
tile
سفال
shard
پاره سفال
delf
سفال لعابی
crown-tile
سفال تیزه
ceramics
سفال سازی
delft
سفال لعابی
German tile
سفال تو گود
shards
صدف سفال
shard
صدف سفال
air-bick
سفال مشبک
shards
پاره سفال
hip-tile
سفال شیروانی
trough gutter tile
سفال ناودانی
bonnet-top
سفال شیروانی
hollow tile
اجر سفال
clayish
مثل خاک رس یا سفال
vase painting
نقاشی روی سفال
barge-course
[بخشی از سفال بام]
overlapping tile
سفال چینی نیمانیم
keramic Šetc
وابسته به سفال سازی
ceramic
وابسته به سفال سازی سفالینی
bacino
سفال لعاب دار رنگی
agateware
سفال یافروف عقیق نما
interlocking tile
اجر سفال روی شیروانی
heartsick
دل شکسته
heart broken
دل شکسته
broken
شکسته
fragmental
شکسته
disrupted
شکسته
in pieces
شکسته
cursive
خط شکسته
fragmentary
شکسته
fracted
شکسته
wrecked
شکسته
downhearted
دل شکسته
shakier
شکسته
zigzag
شکسته
zigzagged
شکسته
zigzagging
شکسته
zigzags
شکسته
running hand
خط شکسته
broken-hearted
<adj.>
دل شکسته
heartbroken
دل شکسته
shaky
شکسته
shakiest
شکسته
deject
دل شکسته کردن
crushed stone
سنگ شکسته
cold short
شکسته سرد
sherd
کوزه شکسته
to run upon the rocks
شکسته شدن
pointed bracket
پرانتز شکسته
wrech
کشتی شکسته
castway
کشتی شکسته
a broken arm
بازوی شکسته
ballast
مصالح شکسته
cauliflower ear
گوش شکسته
red short
شکسته سرخ
hot short
شکسته گرم
orthopaedics
شکسته بندی
haken kreuz
صلیب شکسته
giant circle
افتاب شکسته
german giant swing
افتاب شکسته
fyloft
صلیب شکسته
framentary
شکسته ناقص
orthopedics
شکسته بندی
flinders
قطعات شکسته
osteopathist
شکسته بند
raddled
شکسته شده
broken stone
سنگ شکسته
puncture
شکسته شدن
shard
کوزه شکسته
shards
کوزه شکسته
shatters
قطعات شکسته
shatter
قطعات شکسته
wrecked
کشتی شکسته
broken
<adj.>
شکسته
[دستگاهی]
broken
شکسته شده
distort
شکسته شدن
punctures
شکسته شدن
doddered
شکسته سست
fracturing
سطح شکسته
punctured
شکسته شدن
puncturing
شکسته شدن
modesty
شکسته نفسی
chevron
پرانتز شکسته
taxis
شکسته بندی
angle bracket
پرانتز شکسته
fracture
سطح شکسته
fractured
سطح شکسته
fractures
سطح شکسته
distorts
شکسته شدن
split screen
صفحه شکسته
split-screen
صفحه شکسته
bonesetter
شکسته بند
bone setter
شکسته بند
bone setting
شکسته بندی
broken english
انگلیسی دست و پا شکسته
brick ballast
مصالح شکسته اجری
ballast
شن ریزی مصالح شکسته
chippings
سنگ شکسته ریز
cast away
کشتی شکسته مطرود
brokenly
بطور شکسته یا بریده
refracts
شکسته شدن نور
stone ballast
مصالح شکسته سنگی
refracting
شکسته شدن نور
shipwrecked
کشتی شکسته شدن
refract
شکسته شدن نور
to humble oneself
شکسته نفسی کردن
zircon
سخن دست و پا شکسته
broken hardening
سخت گردانی شکسته
refracted
شکسته شدن نور
agmatology
علم شکسته بندی
pulled
شکسته شده افتاده
splint
چوب شکسته بندی
splint
وسایل شکسته بندی
shipwreck
کشتی شکسته شدن
fragmentarily
بطور شکسته یا ناقص
jargon
سخن دست و پا شکسته
infirmly
بطور علیل یا شکسته
bowed down by grief
شکسته شده ازغم
shipwrecks
کشتی شکسته شدن
humblest
شکسته نفسی کردن
humble
شکسته نفسی کردن
In my broken English .
با انگلیسی دست وپا شکسته ام
whitewater
قسمت اشفته موج شکسته
wrech
شکسته یا خراب شدن کشتی
swastika
صلیب شکسته المان نازی
The socket is broken.
پریز برق شکسته است.
to be humbled
احساس شکسته نفسی کردن
to feel humbled
احساس شکسته نفسی کردن
wrecked
باقی مانده ازکشتی شکسته
plaster cast
گچ گیری اطراف عضو شکسته گچ گرفتن
To speake broken French.
فرانسه دست وپ؟ شکسته صحبت کردن
plaster casts
گچ گیری اطراف عضو شکسته گچ گرفتن
A creaking gate hang long.
<proverb>
یک دروازه شکسته مدتها سرپا می ایستد.
plaster of Paris
گچ ویژه شکسته بندی و قالب گیری
slide
سواری کردن مقابل موج بازاویه شکسته
slides
سواری کردن مقابل موج بازاویه شکسته
soup
موج شکسته کف دار که بسرعت به ساحل می رسد
Three things to avoid:a crumbling wall, a biting .
<proverb>
از دیوار شکسته و سگ درنده و زن سلیطه یذر کنید .
to weigh down
سنگینی کردن بر پایین اوردن شکسته شدن
ten yard
خط شکسته در طرفین خط نیمه به فاصله 01 یارد ازان
soups
موج شکسته کف دار که بسرعت به ساحل می رسد
wrecking
کالای بازیافتی از کشتی یاماشین شکسته یا خانه ویران
pidgins
انگلیسی دست وپا شکسته ومخلوط با اصطلاحات چینی
wrecks
کالای بازیافتی از کشتی یاماشین شکسته یا خانه ویران
pidgin
انگلیسی دست وپا شکسته ومخلوط با اصطلاحات چینی
wreck
کالای بازیافتی از کشتی یاماشین شکسته یا خانه ویران
Why don't you work? Did you break your fingers?
چرا کار نمی کنی؟ مگر دستت شکسته است؟
One must avoid three things: crumbling walls, vicious dogs, and harlots
از سه چیز باید حذر کرد، دیوار شکسته، سگ درنده، زن سلیطه
splint
نوار یا تراشه ایکه برای بستن استخوان شکسته بکار میرود
non breaking space
حرف فاصله که باعث میشود و کلمه توسط خط شکسته جدا نشوند
pidgin english
انگلیسی دست وپا شکسته وامیختهای که چینی هابدان سخن می گویند
streamliner
قطار یا هواپیمایی که مقاومت هوا را درهم شکسته وانرا تعدیل کند
pectinated line
[خط شکسته، دندانه ای و یا کنگره ای که در طرح های هندسی و ایلیاتی بکار می رود.]
puff ball
یکجورسماروغ که چون تخم دان گوی مانندان شکسته شودتخم ان پراکنده میشود
bolster
کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
bolstered
کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
bolsters
کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
litotes
کوچک قلم دادن چیزی برای افزایش اهمیت ان ویااجتناب ازانتقاد شکسته نفسی
gibber
تند و ناشمرده سخن گفتن دست و پا شکسته حرف زدن ور زدن
gibbered
تند و ناشمرده سخن گفتن دست و پا شکسته حرف زدن ور زدن
gibbering
تند و ناشمرده سخن گفتن دست و پا شکسته حرف زدن ور زدن
gibbers
تند و ناشمرده سخن گفتن دست و پا شکسته حرف زدن ور زدن
drill extractor
التی که مته حفاری شکسته رااز سوزن حفاری جدا میکند
green stick
شکستگی استخوان درکودکان بدان گونه که یک سوی استخوان شکسته سو
part
قط عات کوچک ماشین برای جابجایی قطعهای که شکسته شده یا گم شده است
gibberish
حرف شکسته و نامفهوم نامفهوم
stepped lines
خطوط کنگره ای
[خطوط شکسته]
[در اطراف نگاره ها و اشکال فرش های هندسی باف و روستایی. گاه بجای استفاده از خطوط صاف از این خطوط استفاده می شود.]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com