English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 232 (21 milliseconds)
English Persian
to lean on a reed تکیه بر اب کردن
Search result with all words
relied تکیه کردن
relies تکیه کردن
rely تکیه کردن
relying تکیه کردن
fulcrum تکیه گاه ساختن پایه دار کردن
support تکیه گاه تصدیق کردن
accent با تکیه تلفظ کردن تکیه دادن
accented با تکیه تلفظ کردن تکیه دادن
accenting : با تکیه تلفظ کردن تکیه دادن
accents : با تکیه تلفظ کردن تکیه دادن
accentuate با تکیه تلفظ کردن
accentuate تکیه دادن تاکید کردن
accentuated با تکیه تلفظ کردن
accentuated تکیه دادن تاکید کردن
accentuates با تکیه تلفظ کردن
accentuates تکیه دادن تاکید کردن
accentuating با تکیه تلفظ کردن
accentuating تکیه دادن تاکید کردن
insist تکیه کردن بر
insisted تکیه کردن بر
insisting تکیه کردن بر
insists تکیه کردن بر
recline تکیه کردن
reclined تکیه کردن
reclines تکیه کردن
lean تکیه کردن
leaned تکیه کردن
leans تکیه کردن
to base one self تکیه کردن
to throw oneself on تکیه کردن بر
to emphasize تکیه کردن [زبان شناسی]
Other Matches
enclitic متکی به کلمه قبلی کلمهای که تکیه ندارد و یااگر دارد تکیه اش رابکلمه پیش از خود میدهد ودر تلفظ بدان کلمه می چسبد
lolling لم تکیه
lolled لم تکیه
lolls لم تکیه
enclitic بی تکیه
leanings تکیه
leaning تکیه
accumbency تکیه
accented تکیه
accenting تکیه
unaccented بی تکیه
accents تکیه
reliance تکیه
loll لم تکیه
recumbency تکیه
atonic بی تکیه
accent تکیه
emphasis تکیه
counterfort دیوار تکیه
bridge seat تکیه گاه
bolsters تکیه دادن
support تکیه گاه
backrest تکیه گاه
arm rest تکیه گاه
accentual تکیه دار
catch-phrase تکیه کلام
bearing تکیه گاه
boilerplate تکیه کلام
anchorage تکیه گاه
anchorages تکیه گاه
saddle bearer تکیه گاه
bolster تکیه دادن
stand تکیه گاه
stay تکیه مهار
slump over تکیه زدن
stayed تکیه مهار
mahlstick تکیه دست
fulcrum تکیه گاه
maulstick تکیه دست
catch-phrases تکیه کلام
prop تکیه گاه
rest تکیه دادن
rest تکیه گاه
leans تکیه زدن
bolstered تکیه دادن
support bearing تکیه گاه
anchors تکیه گاه
anchoring تکیه گاه
anchor تکیه گاه
rests تکیه دادن
support roller تکیه گاه
point of support تکیه گاه
propping تکیه گاه
rests تکیه گاه
heel rest تکیه گاه
propped تکیه گاه
lean تکیه زدن
leaned تکیه زدن
postpositive الحاقی و بی تکیه
bearing stress تنش تکیه گاهی
anchorage distance فاصله تکیه گاهی
anchoring effect اثر تکیه گاهی
accumbent تکیه دار خوابیده
support تکیه گاه پایه
accentually مطابق تکیه صدا
journal تکیه گاه اصلی
journals تکیه گاه اصلی
propped تیر شمع تکیه
prop تیر شمع تکیه
perceptual anchorage تکیه گاه ادراکی
arch abutment تکیه گاه قوس
bearing plate صفحه تکیه گاه
bearing pressure فشار تکیه گاهی
free support تکیه گاه ازاد
fixed support تکیه گاه گیردار
accumbent تکیه کننده سرغذا
propping تیر شمع تکیه
bearing width عرض تکیه گاه
seat bars میلههای تکیه گاه
armpit تکیه گاه ارنج
solid support تکیه گاه جامد
restraining support تکیه گاه گیردار
rest تکیه گاه استراحت
to lean against the wall به دیوار تکیه دادن
support pression فشار تکیه گاه
leaned تکیه دادن بطرف
armpits تکیه گاه ارنج
to lean against something تکیه زدن به چیزی
slogans تکیه کلام شعار
settlement of abutments نشست تکیه گاه
simple support تکیه گاه ساده
core print تکیه گاه ماهیچه
to lean out of the window به پنجره تکیه دادن
hinged support تکیه گاه مفصلی
lean تکیه دادن بطرف
rests تکیه گاه استراحت
elastic support تکیه گاه ارتجاعی
lateral support تکیه گاه جانبی
support conditions شرایط تکیه گاهی
bench wall دیوار تکیه گاه
movable support تکیه گاه متحرک
direct support تکیه گاه بی واسطه
abutment تکیه گاه نیمپایه
indirect support تکیه گاه بی واسطه
lateral support تکیه گاه کناری
bow hand دسته تکیه گاه
slogan تکیه کلام شعار
leans تکیه دادن بطرف
boss تکیه گاه یاتاقان شفت ها
bolsters تکیه گاه حافظ دهانه پل
accentually بدانسان که تکیه صدارانشان دهد
movable support تکیه گاه قابل انتقال
backs پشتی کنندگان تکیه گاه
bossed تکیه گاه یاتاقان شفت ها
bosses تکیه گاه یاتاقان شفت ها
accubation تکیه دادن یادرازکشیدن سرخوراک
bolster تکیه گاه حافظ دهانه پل
bolstered تکیه گاه حافظ دهانه پل
back پشتی کنندگان تکیه گاه
bossing تکیه گاه یاتاقان شفت ها
accent mark یکی از علائم تکیه در موسیقی
bearing pressure on foundation فشار تکیه گاهی شالوده
catchword تکیه سخن مفتاح کلام
bearing support تکیه گاه متحمل بار
span فاصله دو تکیه گاه تیر
spanned فاصله دو تکیه گاه تیر
staddle چوب دستی تکیه گاه
stretcher تکیه گاه پای پاروزن
spanning فاصله دو تکیه گاه تیر
stiffened at the supports تقویت شده در تکیه گاهها
spans فاصله دو تکیه گاه تیر
support movement تغییر مکان تکیه گاه
support resistance واکنش یا مقاومت تکیه گاه
reaction of support عکس العمل تکیه گاه
stretchers تکیه گاه پای پاروزن
bearing pile تکیه گاه پایه کوب
accentuation بکار بردن ایین تکیه صدا
slug گلوله تکیه گاه فنر تنبل
i rely solely on god... تنها به خدا تکیه ... دارم وبس
Do not lean out! به پنجره تکیه ندهید! [در اتوبوس یا مترو]
slab for bearing سنگ بتنی کف تاوه تکیه گاه
postposition لفظ الحاقی که تکیه نداشته باشد
benchrest سکو برای تکیه دادن تیرانداز
barytone کلمهای که اخران بی تکیه است میانه
beam on elastic supports تیر روی تکیه گاههای ارتجاعی
support تکیه بدن ژیمناست روی دستها
armpits چاله تکیه گاه ارنج در تیراندازی
slugs گلوله تکیه گاه فنر تنبل
slugged گلوله تکیه گاه فنر تنبل
armpit چاله تکیه گاه ارنج در تیراندازی
arrow rest تکیه گاه تیر روی کمان
simply supported deep beam تیره تیغه روی دو تکیه گاه ساده
do [verb] روی [فعلی که همراه می آید] تکیه میکند
cheekpiece تکیه گاه گونه تیرانداز روی تفنگ
be raise to the bench بر مسند قضاوت تکیه زدن دادرس شدن
pretone هجا یا صدایی که پیش ازهجا تکیه دارواقع شود
flying buttresses طاق مایلی که بدیوارساختمانی تکیه کرده وانرانگه میدار د
string board تیر یا تختهای که پلههای سنگین بدان تکیه دارند
expansion bearing تکیه گاهی که موجب حرکت طولی یا دورانی میشود
flying buttress طاق مایلی که بدیوارساختمانی تکیه کرده وانرانگه میدار د
lay back spin چرخش روی یک پا با تکیه بعقب و بالابردن دستها و پای دیگر
masculinerhme قافیه کلماتی که نه به eبلکه بهجای تکیه دار منتهی میشود
cantilever تیرکی که تنها در یک انتهابصورت صلب به تکیه گاهی متصل شده است
false work تکیه گاههای موقت که برای قابل بندی بتن یا داربستهابکار میرود
abutments تکیه گاههای انتهائی دیوارهای پشتیبان دیوارههای انتهائی دوطرف پل
seats وضع بدن ژیمناست روی اسباب با تکیه روی نشیمنگاه
seated وضع بدن ژیمناست روی اسباب با تکیه روی نشیمنگاه
seat وضع بدن ژیمناست روی اسباب با تکیه روی نشیمنگاه
rest stroke کشیدن سیم گیتار [کلاسیک] [انگشت به روی سیم همسایه کوتاه مدت تکیه میکند]
anchored به چیزی بسته شده تکیه داده شده
presentation graphics گرافیک تجاری با کیفیت بالا که روی نکات مطرح شده بامدیریت در زمینه طرح ها وبودجه ها تکیه خاصی دارد نگاره سازی نمایشی
intonations زیر وبمی صدا تکیه صدا
intonation زیر وبمی صدا تکیه صدا
mainstays مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
mainstay مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
to lean something against something چیزی را به چیزی تکیه دادن
standard دو میله عمودی پرش با نیزه یا پرش ارتفاع میله عمودی تکیه گاه وزنه
standards دو میله عمودی پرش با نیزه یا پرش ارتفاع میله عمودی تکیه گاه وزنه
to let somebody treat you like a doormat <idiom> با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
captures اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capturing اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifies مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
surveyed براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper [metal or glass] آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
survey براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orients جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com