Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 204 (11 milliseconds)
English	Persian
raid	تک سریع تاخت و تاز
raided	تک سریع تاخت و تاز
raiding	تک سریع تاخت و تاز
raids	تک سریع تاخت و تاز
Other Matches
rollover	استفاده از بافر بین صفحه کلیدوکامپیوتر برای تامین ذخیره سریع کلیدبرای ماشین نویسهای سریع که چندین کلید را خیلی سریع انتخاب می کنند
marine express	کالای سریع الحرکت از راه دری_ا سیستم حمل و نقل سریع دریایی
dma	اتصال سریع و مستقیم بین رسانه جانبی سریع و حافظه اصلی کامپیوتر که مانع دستیابی به توابع خواندن داده میشود
dma	CI واسط که ارسال داده سریع بین رسانه جانبی سریع و حافظه اصلی فراهم میکند معمولاگ کنترولی از طریق CPU متوقف میشود
snap pass	پاس سریع با پیچش سریع مچ
gallops	تاخت
galloped	تاخت
attacks	تاخت
cantered	تاخت
cantering	تاخت
canters	تاخت
canter	تاخت
attack	تاخت
gallop	تاخت
attacked	تاخت
onset	تاخت و تاز
incursion	تاخت و تاز
incursions	تاخت و تاز
hand gallop	تاخت ملایم
inbreak	تاخت و تاز
inburst	تاخت وتاز
inruption	تاخت وتاز
inroad	تاخت و تاز
irruptive	تاخت وتازکننده
brattle	تاخت چهارنعل
to sweep down on	تاخت کردن
invaders	تاخت و تازگر
invasions	تاخت و تاز
to run across or against	بکسی تاخت
invasions	تاخت وتاز
raided	تاخت و تاز
invasion	تاخت وتاز
invasion	تاخت و تاز
gallops	تاخت کردن
galloped	تاخت کردن
gallop	تاخت کردن
raids	تاخت و تاز
raiding	تاخت و تاز
raid	تاخت و تاز
invader	تاخت و تازگر
ravage	تاخت و تاز ویرانی
invasive	تاخت وتاز کننده
ravage	تاخت وتاز کردن
ravages	تاخت وتاز کردن
ravages	تاخت و تاز ویرانی
ravaging	تاخت و تاز ویرانی
ravaging	تاخت وتاز کردن
ravaged	تاخت وتاز کردن
foray	تاخت وتاز کردن
foray	تاخت و تاز کردن
ravaged	تاخت و تاز ویرانی
forays	تاخت وتاز کردن
forays	تاخت و تاز کردن
invade	تاخت و تاز کردن در
invaded	تاخت و تاز کردن در
invades	تاخت و تاز کردن در
invading	تاخت و تاز کردن در
incursive	تاخت و تاز امیز
lopes	تاخت حرکت خرامان
loping	تاخت حرکت خرامان
attacks	تاخت و تاز یورش
overrun	تاخت و تاز کردن
overrunning	تاخت و تاز کردن
overruns	تاخت و تاز کردن
attacked	تاخت و تاز یورش
attack	تاخت و تاز یورش
loped	تاخت حرکت خرامان
lope	تاخت حرکت خرامان
speedy	سریع السیر سریع
speediness	سریع السیر سریع
loped	شلنگ انداختن تاخت رفتن
loping	شلنگ انداختن تاخت رفتن
raiding party	قسمت مامور دستبرد یا تاخت
lope	شلنگ انداختن تاخت رفتن
lopes	شلنگ انداختن تاخت رفتن
galloper	عراده توپ سبک تاخت کننده
to outflank an army	گرد سپاهی گشتن و از پهلوبدان تاخت کردن
golden horde	سپاهیان مغول که در قرن سیزدهم اروپای شرقی رامورد تاخت و تاز قرار دادند
invading	تک کردن تاخت و تاز کردن
attack	مبادرت کردن به تاخت کردن
invaded	تک کردن تاخت و تاز کردن
invades	تک کردن تاخت و تاز کردن
attacked	مبادرت کردن به تاخت کردن
attacks	مبادرت کردن به تاخت کردن
invade	تک کردن تاخت و تاز کردن
accelerators	سریع
swiftest	سریع
sweepy	سریع
snell	سریع
swift	سریع
wing footed	سریع
prompt	سریع
swifts	سریع
sudden	سریع
galloping	سریع
rather	سریع تر
swifter	سریع
gleg	سریع
prompts	سریع
prompted	سریع
spanking	سریع
accelerator	سریع
spankings	سریع
rapid	سریع
slapped	ضربت سریع
wind sprint	تمرین دو سریع
windstorm	باد سریع
glimpsing	نگاه سریع
winder	دویدن سریع
slap	ضربت سریع
quickest	تند و سریع
quickest	جلد سریع
scampering	پرواز سریع
fleetingly	سریع الزوال
fleeting	سریع الزوال
rough and ready	سریع العمل
raids	تک نفوذی سریع
raiding	تک نفوذی سریع
raided	تک نفوذی سریع
accelerated depreciation	استهلاک سریع
quicker	تند و سریع
quicker	جلد سریع
quick	تند و سریع
quick	جلد سریع
scampers	پرواز سریع
scampered	پرواز سریع
scamper	پرواز سریع
operation immediate	اقدام سریع
highflyer	دلیجان سریع
highflier	دلیجان سریع
high velocity drop	بارریزی سریع
high speed traffic	امد شد سریع
high speed traffic	ترافیک سریع
high speed printer	چاپگر سریع
high speed	دنده سریع
high speed	سریع السیر
repost	ضربت سریع
fast neutron	نوترون سریع
fast moving depression	کمفشاری سریع
rapid access	با دستیابی سریع
fast access	با دستیابی سریع
hotshot	بارکشی سریع
hypernoea	تنفس سریع
posthaste	سریع السیر
quick fire	تیر سریع
quick recovery	رونق سریع
quick recovery	بهبود سریع
progressive chess	شطرنج سریع
lightning chess	شطرنج سریع
rapid fire	تیر سریع
rapid flow	جریان سریع
rapid scanning	تقطیع سریع
rapid transit	شطرنج سریع
rath	زود رس سریع
rathe	زود رس سریع
polypnea	تنفس سریع
continuate	سریع الاتصال
snapback	بهبودی سریع
glimpse	نگاه سریع
slashes	ضربه سریع
slashed	ضربه سریع
slash	ضربه سریع
precipitating	خیلی سریع
precipitates	خیلی سریع
precipitated	خیلی سریع
precipitate	خیلی سریع
riposting	ضربت سریع
ripostes	ضربت سریع
riposted	ضربت سریع
riposte	ضربت سریع
slaps	ضربت سریع
glimpsed	نگاه سریع
glimpses	نگاه سریع
accelofilter	صافی سریع
accelerated depreciation	استهلاک سریع
sneak raid	دستبرد سریع
fasts	سریع السیر
fastest	سریع السیر
fasted	سریع السیر
fast	سریع السیر
fleets	عبور سریع
fleet	عبور سریع
braids	حرکت سریع
braided	حرکت سریع
braid	حرکت سریع
skitter	حرکت سریع
slapping	ضربت سریع
dispatches	انجام سریع
bullets	توپ سریع
expresses	سریع السیر
expresses	سریع صریح
courier	پیک سریع
couriers	پیک سریع
bullet	توپ سریع
pirouettes	چرخ سریع
expressed	سریع صریح
despatched	انجام سریع
prompt	سریع کردن
dispatched	انجام سریع
dispatch	انجام سریع

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com