Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 228 (12 milliseconds)
English
Persian
vectored attacks
تک هدایت شده هواپیما به هدف
Search result with all words
guidance
هدایت کردن وسیله یا هواپیمامنطقه پوشش سیستم هدایت هواپیما منطقه زیر پوشش سیستم هدایت
control
وسیله تغییرسمت و مسیر هواپیما دستگاه هدایت موشک
controlling
وسیله تغییرسمت و مسیر هواپیما دستگاه هدایت موشک
controls
وسیله تغییرسمت و مسیر هواپیما دستگاه هدایت موشک
simulator
برنامه کامپیوتری که کاربر امکان هدایت هواپیما را میدهد. با نشان داده یک تابلوی کنترل واقعی و صحنههای متحرک .
simulators
برنامه کامپیوتری که کاربر امکان هدایت هواپیما را میدهد. با نشان داده یک تابلوی کنترل واقعی و صحنههای متحرک .
rudder
سکان هواپیما وسیله هدایت یا خط سیر
rudders
سکان هواپیما وسیله هدایت یا خط سیر
beacon
امواج رادیویی برای هدایت هواپیما
beacons
امواج رادیویی برای هدایت هواپیما
aircraft guide
مسئول هدایت هواپیما درفرودگاه
aircraft modification and control
کنترل و هدایت هواپیما
airmanship
متخصص در خلبانی و هدایت هواپیما
attitude director indicator
دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
avigation
فن هدایت هواپیما
azimuth guidance
هدایت هواپیما از نظر سمتی هدایت سمتی هواپیما
electronic navigation
هدایت هواپیما یا کشتی بادستگاههای الکترونیکی
goldie lock
فرمان پست رادار زمینی به هواپیما دایر بر اینکه رادارکنترل زمینی هدایت هواپیمارا بعهده گرفته است
homing guidance
هدایت هواپیما یا موشک بااستفاده از امواج رادار هدایت الکترونیکی
homing station
ایستگاه ردیاب دستگاههای هدایت مسیر هواپیما
leading line
خط هدایت هواپیما
omnidirection range
سیستم هدایت چند جهتی هواپیما
plane director
نفر هدایت کننده هواپیما هادی هواپیما
radio approach
دستگاه هدایت فرود هواپیما بوسیله بی سیم
teleran
دستگاه هدایت هواپیما بوسیله تلویزیون ورادار
terminal guidance
هدایت موشک در مراحل اخرمسیر هدایت هواپیما ازفرودگاه یا به فرودگاه
vectored attacks
تک غیر مستقیم هواپیما به هدف با استفاده از هدایت یک یکان زمینی مستقر دراطراف هدف
Other Matches
guidance
هدایت کردن سیستم هدایت هدایت
maces
نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
mace
نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
beamrider
موشک هدایت شوندهای که به وسیله اشعه رادار هدایت میشود
fighter direction
هدایت کردن هواپیماهای شکاری هدایت جنگنده ها ازروی ناو
stellar guidance
سیستم هدایت نجومی موشکهای هدایت شونده
inertial guidance
سیستم هدایت داخلی موشک هدایت خودکار
conductance
ضریب هدایت قدرت هدایت
gyro pilot
سیستم هدایت خودکار ناو هدایت ژیروسکوپی ناو هدایت نجومی خودکار ناو
celestial guidance
سیستم هدایت نجومی موشک هدایت موشک یا قمرمصنوعی با استفاده از صورفلکی
landing gear
چرخ هواپیما که هنگام نشستن هواپیما وزن انراتحمل میکند
approach end
نقطه شروع تقرب هواپیما ابتدای محوطه دویدن هواپیما
altitude sickness
حال به هم خوردگی در اثرارتفاع هواپیما مرض ناشی از زیاد شدن ارتفاع هواپیما
touchdowns
تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
touchdown
تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
barometric leveling
تراز کردن هواپیما از نظرفشار جو تعادل بارومتری هواپیما
aircraft scrambling
دستور پرواز هواپیما ازوضعیت اماده باش زمینی صدور فرمان درگیری هواپیما با هدف
aircraft arresting barrier
وسیله بازدارنده هواپیما ازحرکت مهار هواپیما
air mileage indicator
کیلومتر شمار هواپیما مسافت سنج هواپیما
aft
قسمت انتهایی هواپیما بطرف عقب هواپیما
spoiler
صفحه دراز و باریک روی سطح بالایی هواپیما که برای کاستن سرعت یا اوج گرفتن هواپیما بلند میشود
screwpropeller
پروانه هواپیما ملخ کشتی یا هواپیما
space charter
اختصاص جا در هواپیما رزرو کردن جا در هواپیما
coordinated turn
دورزدن هواپیما بطوریکه کنترلهای مربوط به دوران حول هر سه محور مورداستفاده قرار گرفته و مانع سر خوردن هواپیما به داخل یا خارج پیچ میشوند
moments
ممان وزن بار هواپیما نیروی گریز ازمرکز وزن اشیاء داخل هواپیما
moment
ممان وزن بار هواپیما نیروی گریز ازمرکز وزن اشیاء داخل هواپیما
holding point
نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
azimuth indicator
شاخص سمتی هواپیما وسیله نشان دهنده زاویه سمتی هواپیما
arresting gear
دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
roll in point
نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
transition altitude
ارتفاع استاندارد هواپیما ارتفاع هواپیما طبق جداول فنی پرواز
aprons
محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
apron
محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
aircraft cross servicing
سرویسهای متقابله دستگاههای هواپیما سرویس جنبی دستگاههای هواپیما
troop space
جای انفرادی در هواپیما یاکشتی محوطه لازم برای تامین جا برای حمل پرسنل وبارهای انفرادی انها درکشتی یا هواپیما
goldie
علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
clear way
محوطه بالاکشیدن هواپیما محوطه کندن هواپیما از زمین
command speed
سرعت تعیین شده هواپیما سرعت پیش بینی شده برای هواپیما
altitude height
سطح مبنای اندازه گیری ارتفاع هواپیما ارتفاع هواپیما از سطح مبنا
go around mode
روش کنترل مخصوص کندن هواپیما از زمین روش کنترل صعود هواپیما
aircraft block speed
سرعت خالص هواپیما سرعت هواپیما از نظرتئوریکی
apparent altitude
ارتفاع فاهری هواپیما ارتفاع عملی هواپیما
flight control
دستگاه کنترل پرواز هواپیما کنترل هواپیما
point of no return
نقطه حداکثر شعاع عمل هواپیما اخرین حد شعاع عمل هواپیما
ramp
سکوی هواپیما سکوی در جا زدن هواپیما
ramps
سکوی هواپیما سکوی در جا زدن هواپیما
guidance
هدایت
steerage
هدایت
direction
هدایت
transduction
هدایت
total conductivity
هدایت کل
leads
هدایت
lead
هدایت
leading
هدایت
navigators
هدایت گر
navigator
هدایت گر
conduction
هدایت
conductance
هدایت
direction
هدایت رهبری
hydraulic conductivity
هدایت ابی
navigated
هدایت کردن
navigate
هدایت کردن
cons
هدایت کردن
conning
هدایت کردن
conned
هدایت کردن
con
هدایت کردن
heat conductivity
هدایت حرارتی
canalization
هدایت در مسیر
bus bar line
سیم هدایت
image line
هدایت تصویر
enlightened
هدایت شده
afferent conduction
هدایت اورانی
leading marks
نشانههای هدایت
afferent transmission
هدایت اورانی
guide
هدایت کردن
guided
هدایت کردن
guides
هدایت کردن
ionic conduction
هدایت یونی
navigating
هدایت کردن
navigates
هدایت کردن
commutate
هدایت وتغییر
conduct of fire
هدایت تیراندازی
conductance
میزان هدایت
conducts
هدایت کردن
convect
هدایت کردن
conducted
هدایت کردن
conduct
هدایت کردن
conveying
هدایت کردن
directing
هدایت کردن
conveys
هدایت کردن
electrical conductivity
هدایت الکتریکی
conveyed
هدایت کردن
fire direction
هدایت اتش
convey
هدایت کردن
dirigible
قابل هدایت
electric conduction
هدایت الکتریسیته
conning tower
برج هدایت
conductibility
قابلیت هدایت
conduction
هدایت گرم
conduction
هدایت تنظیم
conductible
قابل هدایت
conduction velocity
سرعت هدایت
conductive
قابل هدایت
steering
هدایت کردن
heat conduction
هدایت حرارتی
admittance
هدایت فاهری
joysticks
سکان هدایت
joystick
سکان هدایت
guide way
مسیر هدایت
conductivity
قابلیت هدایت
conductivity
ضریب هدایت
electron conduction
هدایت الکترون
directed
هدایت کردن
directs
هدایت کردن
template
ریل هدایت
templates
ریل هدایت
stream line
خط هدایت جریان
undirected
هدایت نشده
director
هدایت کننده
direct
هدایت کردن
vee guideways
مسیر هدایت "وی "
directors
هدایت کننده
managements
هدایت یا سازماندهی
management
هدایت یا سازماندهی
operating stand
اطاق هدایت
conducting
هدایت کردن
superconductivity
فوق هدایت
rede
هدایت کردن
steerable
هدایت کردنی
altitude azimuth
عقربه نشان دهنده ارتفاع هواپیما دستگاه نشان دهنده ارتفاع هواپیما
conducting staff
ستاد هدایت کننده
conductance
مقدار هدایت واقعی
fire direction net
شبکه هدایت اتش
lead
سیر هدایت الکتریکی
direction
مسیر هدایت کردن
conductibility
ضریب هدایت مخصوص
susceptance
مقدار هدایت کور
conduction
رسانش الکتریکی هدایت
tactical control
کنترل و هدایت تاکتیکی
leads
سیر هدایت الکتریکی
specific electrical conductivity
هدایت الکتریکی مخصوص
current carring
انتقال یا هدایت جریان
guded missile
موشک هدایت شوند
fire direction center
مرکز هدایت اتش
fire control
کنترل یا هدایت اتش
dredging ladder
هدایت کننده سطل
diathermacy
خاصیت هدایت گرما
conduct
هدایت کردن بردن
directed exercise
تمرین هدایت شده
directional
وابسته به راهنمایی و هدایت
directed net
شبکه هدایت شده
directors
هدایت کننده اتش
directors
برج هدایت تیر
direction center
مرکز هدایت عملیات
conducted
هدایت کردن بردن
vectored thrust
تراست هدایت شونده
vectored
تراست هدایت شونده
conductivity
ضریب هدایت یا انتشار
barrel
وفیفه هدایت در یک ترمینال
barrels
وفیفه هدایت در یک ترمینال
fire direction
هدایت کردن اتش
transverse conductance
مقدار هدایت عرضی
director
برج هدایت تیر
conducts
هدایت کردن بردن
conducting
هدایت کردن بردن
director
هدایت کننده اتش
directing staff
ستاد هدایت کننده
conduct grade
درجه هدایت یک ماده
increase in conductivity
افزایش قابلیت هدایت
high conductivity
قابلیت هدایت زیاد
bell's bund
دیوار هدایت کننده اب
ideal conductivity
قابلیت هدایت ایده ال
photoconductivity
قابلیت هدایت نور
guideway
شیار هدایت کننده
hot blast main
هدایت هوای دم داغ
steered wheel
چرخ هدایت شده
traffic
تجارت هدایت شده
channelising island
سکوی هدایت کننده
input of current
تغذیه و هدایت جریان
guided missile
موشک هدایت شونده
guided missiles
موشک هدایت شونده
absolute joystick
سکان هدایت مطلق
heat conductivity
قابلیت هدایت حرارت
magnetic permeance
مقدار هدایت مغناطیسی
laser guidance
سیستم هدایت لیزری
trafficking
تجارت هدایت شده
trafficked
تجارت هدایت شده
traffics
تجارت هدایت شده
ballistic director
هدایت کننده بالیستیکی
tail race
کانال هدایت اب از توربین به خارج
meta director
هدایت کننده به موقعیت متا
laser guidance
هدایت لیزری بمب یا موشک
directive planning
برنامه ریزی هدایت شده
ortho director
هدایت کننده به موقعیت ارتو
para director
هدایت کننده به موقعیت پارا
pgm
نوعی موشک هدایت شونده
to direct traffic through
ترافیک را از طریق...هدایت کردن
debunk
کسی را اگاه و هدایت کردن
cryogenic memory
استفاده از خصوصیات هدایت مواد
job stick
سکان هدایت دسته فرمان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com