Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 202 (2 milliseconds)
English	Persian
shaft	تیرانداختن پرتو افکندن
shafts	تیرانداختن پرتو افکندن
Other Matches
radiate	پرتو افکندن
radiated	پرتو افکندن
luminesce	پرتو افکندن
radiates	پرتو افکندن
radiating	پرتو افکندن
illuminate	پرتو افکندن
illuminates	پرتو افکندن
illuminating	پرتو افکندن
eradiate	پرتو افکندن
to pour rays	پرتو افکندن یا پاشیدن
to let fly	تیرانداختن
to shoot an a	تیرانداختن
infrared ray	اشعه مادون قرمز پرتو مادون قرمز پرتو فرو سرخ
drooped	افکندن
droop	افکندن
upending	افکندن
upended	افکندن
upend	افکندن
droops	افکندن
upends	افکندن
drooping	افکندن
imprison	بزندان افکندن
imprisoning	بزندان افکندن
radiates	شعاع افکندن
imprisons	بزندان افکندن
radiate	شعاع افکندن
radiating	شعاع افکندن
radiated	شعاع افکندن
bulldog	برزمین افکندن
springe	دام افکندن
to commit to prison	درزندان افکندن
to give into custody	درزندان افکندن
to turn orclap by the heels	درزندان افکندن
to hew down	بزمین افکندن
to go to the shades	سایه افکندن در
to put in to prison	بزندان افکندن
put in jail	در زندان افکندن
obtenebrate	سایه افکندن بر
bulldogs	برزمین افکندن
cage	درزندان افکندن
cages	درزندان افکندن
jettison	بیرون افکندن
jettisoned	بیرون افکندن
jettisoning	بیرون افکندن
jettisons	بیرون افکندن
to cage up	در زندان افکندن
flings	افکندن پرتاب
project	پیش افکندن
overshadows	سایه افکندن بر
overshadowing	سایه افکندن بر
overshadowed	سایه افکندن بر
overshadow	سایه افکندن بر
projected	پیش افکندن
projects	پیش افکندن
traject	ورا افکندن
fling	افکندن پرتاب
flinging	افکندن پرتاب
abode	رحل اقامت افکندن
look to the future	باینده نظر افکندن
screens	روی پرده افکندن
screening, screenings	روی پرده افکندن
screened	روی پرده افکندن
throw	پرت کردن افکندن
throwing	پرت کردن افکندن
throws	پرت کردن افکندن
screen	روی پرده افکندن
abodes	رحل اقامت افکندن
stomach throw	افکندن حریف از پشت
adumbrate	سایه افکندن بر طرح
shed	انداختن افشاندن افکندن
nett	اصلی بدام افکندن
back sacrifice throw	افکندن حریف ازپشت
net	اصلی بدام افکندن
giving	شرح دادن افکندن
To puff with pride. <proverb>	باد در کلاه افکندن.
sheds	انداختن افشاندن افکندن
shedding	انداختن افشاندن افکندن
gives	شرح دادن افکندن
give	شرح دادن افکندن
nets	اصلی بدام افکندن
reactions	پرتو
rayless	بی پرتو
ray	پرتو
beamless	بی پرتو
radiance	پرتو
beams	پرتو
radiancy	پرتو
reaction	پرتو
rontgen rays	پرتو X
rayon	پرتو
radiation	پرتو
aegis	پرتو
shaft	پرتو
shafts	پرتو
beam	پرتو
straight line	پرتو
radioactive	پرتو زا
quads	زندانی کردن در زندان افکندن
To cast a glance at something.	به چیزی چشم انداختن ( افکندن )
quad	زندانی کردن در زندان افکندن
quoit	بازی میخ و حلقه افکندن
illuminating beam	پرتو نور
x radiation	پرتو ایکس
image ray	پرتو تصویر
illuminating beam	پرتو روشنایی
gamma ray	پرتو گاما
gamma radiation	پرتو گاما
fire light	پرتو اتش
eradiation	پرتو افکنی
electron beam	پرتو الکترون
double beam	پرتو مضاعف
cosmicray	پرتو کیهانی
ionic ray	پرتو یونی
irradiative	پرتو افکن
roentgen ray	پرتو ایکس
roentgen ray	پرتو رونتگن
x rays	پرتو ایکس
sun beam	پرتو افتاب
silvery rays	پرتو سیمین
radar beam	پرتو رادار
posivite ray	پرتو مثبت
light ray	پرتو نور
light beam	پرتو نور
rontgen rays	پرتو مجهول
X-raying	پرتو ایکس
actinolagy	پرتو شناس
gleaming	پرتو انی
gleams	پرتو انی
projectors	پرتو افکن
irradiation	پرتو افکنی
cosmic rays	پرتو کیهانی
radiotherapy	پرتو درمانی
radiology	پرتو شناسی
X-raying	پرتو رونتگن
X-rayed	پرتو رونتگن
sunbeams	پرتو افتاب
sunbeam	پرتو افتاب
X-ray	پرتو ایکس
X-ray	پرتو رونتگن
projector	پرتو افکن
actinometry	پرتو سنجی
X-rayed	پرتو ایکس
corpuscular ray	پرتو ذرهای
canal rays	پرتو کانالی
cosmic radiation	پرتو کیهانی
cathode rays	پرتو کاتدی
actiniform	پرتو مانند
primary cosmic rays	پرتو کیهانی
gleam	پرتو انی
alpha rediation	پرتو الفا
an incident ray	پرتو ساقط
anode rays	پرتو اندی
gleamed	پرتو انی
beta radiation	پرتو بتا
shadows	سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
shadowing	سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
shadowed	سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
shadow	سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
The Physics of Radiation Protection	فیزیک محافظت از پرتو
x ray analysis	تحلیل پرتو ایکس
x ray diffraction	پراش پرتو ایکس
x ray microdiffraction	پراش پرتو ایکس
x ray tube	لامپ پرتو ایکس
projection	تجسم پرتو افکنی
Health physics	فیزیک محافظت از پرتو
x ray apparatua	دستگاه پرتو ایکس
x ray crystallography	بلورنگاری پرتو ایکس
radioisotope	ایزوتوپ پرتو افشان
roentgen diffractometry	بلورنگاری پرتو ایکس
hard radiation	تابش یا پرتو سخت
alpha radiation	وقوع طبیعی پرتو
projections	تجسم پرتو افکنی
beamy	شاخ دار پر پرتو
hard x ray	پرتو ایکس سخت
cathod ray tube	لوله پرتو کاتدی
soft x rays	پرتو ایکس کم نفوذ
extraordinary ray	پرتو غیر عادی
rontgenogram	عکسی که با پرتو مجهول بردارند
radioactive	پرتو افشان تابش دار
electron beam deflection system	سیستم شکست پرتو الکترونی
ultraviolet ray	اشعه ماوراء بنفش پرتو فرابنفش
rontgen	نام فیزیکدان نامی المان که پرتو مجهول را پیدا کرد
radialized	دارای میله هایی که پرتووارمنشعب شده باشند مرتب بشکل پرتو
lobe	یکی از دو یا چهار جزء تشکیل دهنده پرتو رادار جهت یاب ازانتن مجهز به بازتابنده
lobes	یکی از دو یا چهار جزء تشکیل دهنده پرتو رادار جهت یاب ازانتن مجهز به بازتابنده
maser	Radiation of Emission تقویت ماکروویو توسط پخش پرتو تحریک شده Stimulat the Amplificationby icrowave
collimate	تنظیم کردن هرنوع تجهیزات اپتیکی برای داشتن پرتو نوری موازی از یک منبع نقطهای نور یا برعکس
plump	صدای تلپ تلپ محکم افتادن یا افکندن
overcast	سایه افکندن ابر ابر دار کردن
plumpest	صدای تلپ تلپ محکم افتادن یا افکندن
y plates	صفحات افقی موازی که اختلاف پتانسیل انها سبب انحراف قائم پرتو الکترونی در لوله اشعه کاتدی میگردد
shadings	سایه دار کردن سایه افکندن
shade	سایه دار کردن سایه افکندن
shades	سایه دار کردن سایه افکندن
light	چراغ اویخته پرتو مرئی نور مرئی
lighted	چراغ اویخته پرتو مرئی نور مرئی
lightest	چراغ اویخته پرتو مرئی نور مرئی
din	طنین بلند طنین افکندن
projected	پروژه پروژه افکندن
project	پروژه پروژه افکندن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com