Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (3 milliseconds)
English
Persian
sniper
تیرانداز ماهر تفنگ
snipers
تیرانداز ماهر تفنگ
Search result with all words
marks man
تیرانداز درجه 3 تفنگ تیرانداز نیمه ماهر
Other Matches
marksman
تیرانداز ماهر
sharpshooter
تیرانداز ماهر
marksmen
تیرانداز ماهر
shot
تیراندازی تیرانداز ماهر
shots
تیراندازی تیرانداز ماهر
marksman
تیرانداز ماهر
[ارتش و ورزش]
toxophilite
تیرانداز ماهر با تیر و کمان
cheekpiece
تکیه گاه گونه تیرانداز روی تفنگ
fowling piece
تفنگ پرنده زنی تفنگ شکاری
fowling piece
تفنگ شکاری تفنگ ساچمهای
rifle shot
تیر تفنگ تیراندازی با تفنگ
rifle salute
احترام با تفنگ سلام با تفنگ
sighting leaf
ستون درجه تفنگ یا دستگاه نشانه روی شاخص درجه تفنگ
gunner
تیرانداز
gunners
تیرانداز
sagittarius
تیرانداز
shotgunner
تیرانداز
shooter
تیرانداز
sharp shooter
تیرانداز ممتاز
toxophilite
تیرانداز کماندار
expert
تیرانداز ممتاز
experts
تیرانداز ممتاز
sharp shooter
تیرانداز درجه 1
snipers
تیرانداز از خفا
sniper
تیرانداز از خفا
archers
تیرانداز با کمان
archer
تیرانداز با کمان
bowman
تیرانداز کمان کش
expert gunner
تیرانداز ماهرتوپخانه
bowman
تیرانداز با کمان
expert badge
نشان تیرانداز ممتاز
body alinement
تنظیم بدن تیرانداز
station
محل ایستادن تیرانداز درمسابقه
stations
محل ایستادن تیرانداز درمسابقه
stationed
محل ایستادن تیرانداز درمسابقه
benchrest
سکو برای تکیه دادن تیرانداز
creep
رها شدن ناخواسته تیر ازدست تیرانداز
creeps
رها شدن ناخواسته تیر ازدست تیرانداز
trap
سد کردن حرکت دادن هدفها در مقابل تیرانداز دام
neat handed
ماهر
hardworking
<adj.>
ماهر
wieldy
ماهر
dexterous
ماهر
adept
ماهر
skilled
ماهر
proficient
ماهر
handier
ماهر
handiest
ماهر
handy
ماهر
studious
<adj.>
ماهر
diligent
<adj.>
ماهر
light footed
ماهر
workmanly
ماهر
knacky
ماهر
he was neat
ماهر
fine fingered
ماهر
adroit
<adj.>
ماهر
light handed
ماهر
assiduous
<adj.>
ماهر
industrious
ماهر
sedulous
<adj.>
ماهر
industrious
<adj.>
ماهر
skillful
ماهر
expert
ماهر
deft
ماهر
workmanlike
ماهر
experts
ماهر
skilful
ماهر
dextrous
ماهر
pert
ماهر
skillful Šetc
ماهر
expert gunner
توپچی ماهر
jimmies
ماهر دیلم
qualify
ماهر شدن
qualifies
ماهر شدن
jimmy
ماهر دیلم
light foot
ماهر تردست
slickest
ماهر صاف
skilled
ماهر و باتجربه
understandings
مطلع ماهر
tactically
ماهر ماهرانه
great
متعدد ماهر
great-
متعدد ماهر
understanding
مطلع ماهر
greatest
متعدد ماهر
slick
ماهر صاف
tactical
ماهر ماهرانه
cunning
ماهر زیرکی
nattiest
پاکیزه ماهر
mastered
ماهر شدن
flunkey
غیر ماهر
craftsman
کارگر ماهر
natty
پاکیزه ماهر
nattier
پاکیزه ماهر
journeymen
کارگر ماهر
journeyman
کارگر ماهر
water dog
شناگر ماهر
craftsmen
کارگر ماهر
semiskilled
نیمه ماهر
scientail
ماهر علمی
semi skilled
نیمه ماهر
flunkeys
غیر ماهر
flunkys
غیر ماهر
versant
ماهر واستاد
articulate
ماهر در صحبت
articulating
ماهر در صحبت
masters
ماهر شدن
skilled worker
کارگر ماهر
skilled labour
کارگر ماهر
flunky
غیر ماهر
shotmaker
شوت زن ماهر
articulates
ماهر در صحبت
master
ماهر شدن
flunkies
غیر ماهر
unskilled worker
کارگر غیر ماهر
ace
خلبان ماهر و متهور
semi skilled worker
کارگر نیمه ماهر
qualified
صلاحیت دار ماهر
navvies
کارگر غیر ماهر
navvy
کارگر غیر ماهر
reinsman
سوار کار ماهر
masters
ماهر شدن در چیزی
aces
خلبان ماهر و متهور
mastered
ماهر شدن در چیزی
figure skater
اسکیت باز ماهر
master
ماهر شدن در چیزی
skillful weaver
بافنده ماهر و خبره
building craftsman
کارگر ماهر ساختمانی
gift of the gab
<idiom>
درصحبت کردن ماهر بودن
cradler
بازیگر ماهر در حفظ گوی لاکراس
streetwise
ماهر در برخورد با مشکلات و خشونتهای شهری
orion
منظومه جبار یا النسق شکارچی ماهر
mudder
اسب ماهر در مسیر خیس وگلی
unskilled labor
نیروی کارغیر ماهر غیر متخصص
stickhandler
شخص ماهر در استفاده ازچوب هاکی
digger
پاسور ماهر درپاس نزدیک زمین
stream
نوعی روش تیرانداز خودکار واجرای رگبار در تیراندازیها رگبار مخلوط
streamed
نوعی روش تیرانداز خودکار واجرای رگبار در تیراندازیها رگبار مخلوط
streams
نوعی روش تیرانداز خودکار واجرای رگبار در تیراندازیها رگبار مخلوط
roughrider
سوار کار ماهر اسبهای چموش و وحشی
digger
بازیگر ماهر و سمج درگرفتن گوی از گوشها
demolition derby
مسابقه رانندگان ماهر درزدن اتومبیلهای کهنه به یکدیگر
punters
دروازه بان ماهر در ردکردن توپ با مشت شرطبند
punter
دروازه بان ماهر در ردکردن توپ با مشت شرطبند
bunter
توپزن ماهر در ضربه بدون تاب دادن چوب بیس بال
duress
در CL نیزمانند حقوق ماهر عمل یاتاسیس حقوقی ناشی از اکراه باطل است
Grands Prix
مسابقه حرکات وپرش اسب بین سوارکاران ماهر بصورت انفرادی یاگروهی
Grand Prix
مسابقه حرکات وپرش اسب بین سوارکاران ماهر بصورت انفرادی یاگروهی
penalty kicker
بازیگر ماهر که هنگام کم شدن تعداد افراد تیم نقش مهمی در دفاع دارد
wheel sucker
دوچرخه سوار ماهر در ادامه مسیر پشت سر نفر دیگری برای کاستن از فشار هوا
gun butt
ته تفنگ
flint lock
تفنگ
firer
تفنگ
rifle gun
تفنگ
shot line
نخ تفنگ
breechloader
تفنگ ته پر
breech loader
تفنگ ته پر
bottoms
کف تفنگ
breech
ته تفنگ
smoothbore
تفنگ
gun
تفنگ
guns
تفنگ
bottom
کف تفنگ
musketry
تفنگ ها
musketry
تفنگ
shotguns
تفنگ
rifle
تفنگ
shotgun
تفنگ
rifle (rifled bore)
تفنگ
rifles
تفنگ
lyle gun
تفنگ لیل
shotgun
تفنگ شکاری
gunsmiths
تفنگ ساز
shotgun
تفنگ ساچمهای
breech loading
پر کردن تفنگ از ته
breechblock
گلنگدن تفنگ
manubrium
قبضه تفنگ
strap
بند تفنگ
shotgunner
شکار با تفنگ
burp gun
تفنگ کوچک
arquebus
تفنگ قدیمی
shot gun
تفنگ شکاری
buttstock
قنداق تفنگ
harquebus
تفنگ شمخال
gunsmith
تفنگ ساز
stock
قنداق تفنگ
cock
چخماق تفنگ
light gun
تفنگ نوری
shotguns
تفنگ ساچمهای
shotguns
تفنگ شکاری
stocked
قنداق تفنگ
air gun
تفنگ بادی
rifle sling
بند تفنگ
automatic rifle
تفنگ خودکار
smoothbore
تفنگ بی خان
blow gun
تفنگ بادی
blow pipe
تفنگ بادی
blowgun
تفنگ بادی
blowtube
تفنگ بادی
gunsmit
تفنگ ساز
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com