Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
field arrow
تیرهای تیراندازی صحرایی
Other Matches
field archery
تیراندازی صحرایی
field round
یک دور تیراندازی صحرایی
green
چمن صاف و نرم و کوتاه اطراف سوراخ اسبی که هنوزدر مسابقه ازموده نشده میدان تیراندازی صحرایی
greenest
چمن صاف و نرم و کوتاه اطراف سوراخ اسبی که هنوزدر مسابقه ازموده نشده میدان تیراندازی صحرایی
bleacher
صندلیهای چند ردیفی صحرایی نیمکتهای اموزشی صحرایی
firing position
موضع اتش وضعیت تیراندازی حالت تیراندازی
rifle clasp
نشان تیراندازی یا مدال تیراندازی
firing range
برد تیراندازی مسافت تیراندازی
fire lane
مسیر تیراندازی دریایی مسیر پاک شده تیراندازی
sectarian
تیرهای
gentilitial
تیرهای
denominational
تیرهای
spandrel beams
تیرهای محیطی
semaphores
تیرهای راهنما
carpenter's Gothic
[تیرهای چوبی سقف]
concrete joist shaker
ویبراتور تیرهای بتنی
live fire
تیراندازی با تیر جنگی تیراندازی با فشنگ جنگی
number of rounds
تعداد تیرهای شلیک شده
column caelata
[ستون با تیرهای مزین شده]
trabeated
ساخته شده بوسیله تیرهای افقی
nimbostratus
ابرهای گسترده ضخیم و تیرهای با ارتفاع کم
trabeation
ساخته شده بوسیله تیرهای افقی
uprights
تیرهای عمودی دروازه فوتبال امریکایی
grillage
شبکهای از تیرهای سنگین که بجای پی ساختمان قرارمیدهند
intertie
تیرافقی که تیرهای عمودی رابهم نگاه میدارد
popinjay shooting
کمانگیری با تیرهای نوک کندبه پرندگان مصنوعی
sighting shot
تیرهای قلق گیری یا تنظیم وسایل نشانه روی
aileron station
فاصله ابتدای فلپ تا لبه ان به موازات تیرهای اتصال ان
religioner
شخص مذهبی یا دین دار عضو تیرهای از راهبان
paulian
عضو تیرهای از نصاراکه بخدابودن عیسی عقیده نداشتند
hematin
ترکیب قهوهای تیره یا ابی تیرهای بفرمول Fe6O4N23H43C
lake0dwelling
که درزمانهای پیش ازتاریخ روی تیرهای درته دریافرومی کرد
grillage
شبکهای از تیرهای سنگین که در جاهای سست بجای پی ساختمان قرار میدهند
palafitte
خانهای که درزمانهای قدیم پیش ازتاریخ روی تیرهای که دردریاچه فرومیکردند
karaite
عضو تیرهای ازیهودکه تنهانص توریه راقبول دارند....یعنی خوانندگان
poles
چوبدستی اسکی تیرهای عمودی در کنارداخلی مسیر اسبدوانی نیزه پرش
pole
چوبدستی اسکی تیرهای عمودی در کنارداخلی مسیر اسبدوانی نیزه پرش
columnar and trabeated
[نوعی از ساختار شامل ستون های عمدی یا تیرگهایی که از تیرهای افقی حمایت می کند.]
calf's tongue
[برجسته کاری های دکوری قرون وسطی با زبانه هایی شبیه تیرهای موازی]
groups
طبقه بندی بین اتومبیلها تعداد شیرجههای انجام شده از یک نقطه با یک روش تیرهای به هدف خورده کمانگیر
group
طبقه بندی بین اتومبیلها تعداد شیرجههای انجام شده از یک نقطه با یک روش تیرهای به هدف خورده کمانگیر
campestral
صحرایی
outdoor
صحرایی
shelling report
گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
universal roll
برای شکل دادن تیرهای بال پهن معمولابا چهار استوانه دوار نوردمیکنند که به همین نام معروف است
voles
موش صحرایی
field maintenance
نگهداری صحرایی
drumhead court martial
محاکمه صحرایی
field notes
یادداشتهای صحرایی
corn parsley
جعفری صحرایی
field radio
بی سیم صحرایی
abutilon
خطمی صحرایی
caracal
گربه صحرایی
field stockade
ذخایر صحرایی
bindweed
نیلوفر صحرایی
field ration
جیره صحرایی
field shop
کارگاه صحرایی
field shop
تعمیرگاه صحرایی
vole
موش صحرایی
field laboratory
ازمایشگاه صحرایی
field kitchen
اشپزخانه صحرایی
field exercise
خدمات صحرایی
fiedl fortifications
استحکامات صحرایی
latrine
توالت صحرایی
good king
اسفناج صحرایی
field glasses
عینک صحرایی
field exercise
تمرین صحرایی
field army
ارتش صحرایی
field glass
دوربین صحرایی
cans
مستراح صحرایی
canning
مستراح صحرایی
good henry
اسفناج صحرایی
can
مستراح صحرایی
english mercury
اسفناج صحرایی
field gun
توپ صحرایی
crab apple
سیب صحرایی
crab apples
سیب صحرایی
field atrillery
توپخانه صحرایی
prison camp
زندان صحرایی
orienteering
مسابقهی دو صحرایی
fieldmouse
موش صحرایی
fieldmice
موش صحرایی
field hospitals
بیمارستان صحرایی
field hospital
بیمارستان صحرایی
call boxes
تلفن صحرایی
call box
تلفن صحرایی
prison camps
زندان صحرایی
rat
موش صحرایی
scabiosa
مامیثای صحرایی
ratton
موش صحرایی
field work
کار صحرایی
fieldartillery
توپخانه صحرایی
gerbille
موش صحرایی
oat
جو صحرایی یولاف
pavilions
چادر صحرایی
pavilion
چادر صحرایی
landrail
ابچلیک صحرایی
mentha piperita
نعناع صحرایی
field wire
سیم صحرایی
gerbils
موش صحرایی
gerbil
موش صحرایی
artillery
توپخانه صحرایی
corn mayweed
بابونه صحرایی
outsentry
پاسدار صحرایی
out guard
گشتی صحرایی
hunter's round
نوعی مسابقه صحرایی
field
زمینه رزمی صحرایی
field officer
افسر عملیات صحرایی
convertible table
میز صحرایی تا شونده
hudson seal
خز موش صحرایی امریکا
field manual
ائین نامه صحرایی
tare
ویسیای صحرایی ماشک
fieldpiece
تفنگ یا توپ صحرایی
dodders
کتان صحرایی لرزیدن
fielded
زمینه رزمی صحرایی
dodder
کتان صحرایی لرزیدن
fields
زمینه رزمی صحرایی
coyotes
گرگ صحرایی امریکای شمالی
hock
گیاهان پنیرک شاهدانه صحرایی
field operating
فعال درصحرا رده صحرایی
land girl n
دختری که کارهای صحرایی میکرد
coyote
گرگ صحرایی امریکای شمالی
field radio
رادیوی قابل حمل صحرایی
lemmings
موش صحرایی قطب شمال
field commands
یکانهای صحرایی فرماندهیهای رزمی
lemming
موش صحرایی قطب شمال
ess
دو پیچ در سمت مخالف درمسیر صحرایی
field event
ورزش قهرمانی میدانی مسابقات صحرایی
peafowl
قوقاول بزرگ صحرایی جنوب اسیا
field events
ورزش قهرمانی میدانی مسابقات صحرایی
out door
صحرایی در هوای ازاد انجام شده
fieldwork
کارهای صحرایی :زمین پیمایی ومانندان
equestrian events
مسابقه کنترل اسب و پرش درمسافت صحرایی
steeplechases
اسب دوانی باپرش از مانع اسبدوانی صحرایی
field expedient
روشهای اضطراری اخراجات در صحرا تدابیر صحرایی
steeplechase
اسب دوانی باپرش از مانع اسبدوانی صحرایی
cross country
خارج از جاده وشارع اصلی در فضاهای بازدهات صحرایی
shooting
تیراندازی
pops
تیراندازی
shootings
تیراندازی
popped
تیراندازی
gunning
تیراندازی
archery
تیراندازی
pop
تیراندازی
gunnery
تیراندازی
musketry
تیراندازی
verification fire
تیراندازی ازمایشی
horseback archery
تیراندازی سواره
firing line
خط شروع تیراندازی
firing area
منطقه تیراندازی
fire power
قدرت تیراندازی
the butts
میدان تیراندازی
offhand
تیراندازی ایستاده
handbow
کمان تیراندازی
firing table
جدول تیراندازی
fire
تیراندازی کردن
methode of fire
روش تیراندازی
order of fire
روش تیراندازی
fire bay
دهلیز تیراندازی
fire trench
سنگر تیراندازی
fired
تیراندازی کردن
gunnery
قوانین تیراندازی
riflery
تیراندازی تفنگداری
dry sum
مشق تیراندازی
delivery error
اشتباه در تیراندازی
gun
تیراندازی کردن
guns
تیراندازی کردن
conduct of fire
اجرای تیراندازی
ready position
حاضربه تیراندازی
combat firing
تیراندازی جنگی
school shooting
تیراندازی در مدرسه
automatic fire
تیراندازی خودکار
scheme of fire
طرح تیراندازی
fires
تیراندازی کردن
shoot
تیراندازی کردن
conduct of fire
هدایت تیراندازی
lived
تیراندازی جنگی
shoots
تیراندازی کردن
live
تیراندازی جنگی
gunning
تمرین تیراندازی
squeeze off
تیراندازی با فشار ماشه
time fire
تیراندازی با گلوله زمانی
qualification badge
نشان مهارت در تیراندازی
range firing
تیراندازی در میدان تیر
open fire
شروع به تیراندازی کردن
range correction
تصحیح برد تیراندازی
shootoff
مسابقه اضافی تیراندازی
main fire
سیستم تیراندازی اصلی
set up
اماده تیراندازی کردن
methode of fire
روش اجرای تیراندازی
target arrow
تیر مخصوص تیراندازی
squatting position
وضعیت چمباتمه در تیراندازی
pit detail
کمک مربی تیراندازی
skeet
انداختن تمرین تیراندازی
trap shoot
تیراندازی به هدفهای متحرک
absolute error
اشتباه مطلق تیراندازی
firing line
خط تیراندازی مدار اتش
firing data
عناصر مربوط به تیراندازی
dwell at
به تیراندازی ادامه دادن
firing battery
اتشبار تیراندازی کننده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com