English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
lower boom تیرک میانی
Other Matches
rolling pin تیرک
rolling pins تیرک
boom تیرک
booming تیرک
booms تیرک
spar تیرک
sparred تیرک
spars تیرک
stake تیرک
staked تیرک
boomed تیرک
joists تیرک
joist تیرک
secondary beam تیرک
stakes تیرک
beam تیرک
beams تیرک
bar frame تیرک قاب
stander تیرک چوبی
quarter boom تیرک پاشنه
lazy painter ریسمان تیرک
sill beam تیرک استانه
real box wing بالی با سه تیرک
roller تیرک دار
false spar تیرک کاذب
crown-post تیرک عمودی
upright تیرک عمودی دروازه
goalpost تیرک عمودی دروازه
goalposts تیرک عمودی دروازه
crossbar تیرک افقی دروازه
embaded sill beam تیرک توکار استانه
crossbars تیرک افقی دروازه
branch [تیرک گوتیک در طاق]
purlin لایه یا تیرک اتصال
hanging-post [تیرک عمودی که در یا دروازه به آن آویزان می شود.]
webs جزء قائم اصلی تیر یا تیرک که در طول بال یا بدنه امتدادمیابد
web جزء قائم اصلی تیر یا تیرک که در طول بال یا بدنه امتدادمیابد
angle-post [تیرک عمودی در گوشه ساختمان اسکلت چوبی، واقع در کنج ساختمان]
centrical میانی
median میانی
mesne میانی
mesial میانی
mesal میانی
mesail میانی
centric میانی
center land خط میانی
center back بک میانی
middle deck پل میانی
medial میانی
midline خط میانی
mediating میانی
mediates میانی
mediated میانی
mediate میانی
inmost میانی
innermost میانی
mediums میانی
medium میانی
keel area ناحیه برجسته جانبی تیرک زیر هواپیماهای دریایی که اغلب زیر سطح اب قرارمیگیرد
nose ribs تیغه هایی در امتداد وتر که در تمام طول بال و تا تیرک جلویی امتداد میابند
interconnection اتصال میانی
intermediate frequency فرکانس میانی
intermediate frequency tank circuit فرکانس میانی
intermediate fuse فیوز میانی
intermediate image تصویر میانی
intermediate plate صفحه میانی
intermediate layer لایه میانی
intermediate link حلقه میانی
intermediate office مرکز میانی
halfback بازیگر میانی
intermediate field میدان میانی
intermediate anneal التهاب میانی
intermediate contact کنتاکت میانی
intermediate distribution frame مقسم میانی
intermediate band باند میانی
interband باند میانی
i.f. فرکانس میانی
halfback بازیگرخط میانی
intermediate oscillation نوسان میانی
intermediate phase فاز میانی
middle ear گوش میانی
median income درامد میانی
midsection قطعه میانی
middle part قسمت میانی
middle insomnia بیخوابی میانی
middle fraction پاره میانی
mesencephalon مغز میانی
middle fraction جزء میانی
neutral conductor سیم میانی
neutral wire سیم میانی
lower boom بوم میانی
interphase فاز میانی
tympanum گوش میانی
middle layer قشر میانی
intermediate points جهات میانی
intermediate terminal ترمینال میانی
tun dish throught پاتیل میانی
intermediate transmitter فرستنده میانی
intermediate zone ناحیه ی میانی
ridge rope سیم میانی
mid flap فلپ میانی
midpoints نقطه میانی
midpoint نقطه میانی
central reserve سکوی میانی
meddle میانی وسطی
midfield line خط میانی زمین
center stripe خط میانی زمین
center wing بال میانی
meddled میانی وسطی
meddles میانی وسطی
middle میانی وسطی
center section بال میانی
middles میانی وسطی
center line خط میانی زمین
mid میانی وسطی
center circle دایره میانی
mid- میانی وسطی
hogging تنش میانی
median سکوی میانی
intermediate طبقه میانی
central strip نوار میانی
drop keel تیغه میانی
intermediate عضو میانی
dorsomedial پشتی- میانی
buffer حافظه میانی
cut splice پیوند میانی
carpet loom دار قالیبافی که بصورت افقی، ثابت و یا گردان تهیه می شود و شامل تیرک ها و پیج و مهره ها می شود
intercede پادر میانی کردن
centred نقط ه میانی چیزی
centre نقط ه میانی چیزی
centers نقط ه میانی چیزی
Somewhere in the darkness جایی در میانی تاریکی
centered نقط ه میانی چیزی
media پوشش میانی سرخرگ
midpoint rule قاعده نقطه میانی
intercedes پادر میانی کردن
interceded پادر میانی کردن
medium frequency motor موتور با فرکانس میانی
medice قسمت میانی زمین
deep نقطه میانی سر پیچ
rail الت میانی در و پنجره
middles منطقه میانی زمین
middle lintel in window وادار میانی پنجره
vermis قطعه میانی مخچه
interceding پادر میانی کردن
loom قسمت میانی پارو
loomed قسمت میانی پارو
looming قسمت میانی پارو
looms قسمت میانی پارو
medial layer لایه میانی [پزشکی]
middle منطقه میانی زمین
third ventricle بطن میانی مغز
steering wheel hub قسمت میانی غربالک
deeper نقطه میانی سر پیچ
deepest نقطه میانی سر پیچ
insulated intermediate layer لایه میانی عایق
center ice circle داره میانی زمین
flankerback بازیگر میانی جناح
intermediate frequency transformer مبدل فرکانس میانی
intermediate frequency stage طبقه ی فرکانس میانی
intermediate frequency sensitivity حساسیت فرکانس میانی
intermediate frequency section مقطع فرکانس میانی
intermediate frequency breakdown شکست فرکانس میانی
intermediate frequency amplification تقویت فرکانس میانی
central concrete membrane پرده میانی بتنی
half length illusion خطای ادراکی میانی
dorsomedial thalamus تالاموس پشتی- میانی
intermediate repeater تقویت کننده میانی
intermediate amplifier تقویت کننده میانی
dermis غشاء میانی پوست
interjacent میانی در میان افتاده
cif فرمت میانی معروف
grounded neutral سیم میانی زمین
intermediate aperiodic circuit مدار میانی اپریودیک
intermediate temperature درجه حرارت میانی
bilge board تخته میانی قایق
amidship قسمت میانی قایق
center نقط ه میانی چیزی
center back بازیگر میانی خط عقب
interband telegraphy تلگراف باند میانی
intermediate transformer مبدل یا ترانسفورماتور میانی
intermediate roll stand مقام نورد میانی
seat قسمت میانی زین اسب
midpoints نقطه میانی یا نزدیک مرکز
seated قسمت میانی زین اسب
seats قسمت میانی زین اسب
infection of the middle ear عفونت گوش میانی [پزشکی]
thalamic ماده خاکستری مغز میانی
interband recombination ترکیب مجدد باند میانی
inflammation of the middle ear عفونت گوش میانی [پزشکی]
image camera tube لامپ تصویر میانی دوربین
otitis media [OM] عفونت گوش میانی [پزشکی]
big man بازیگر میانی بیس بال
middle ear inflammation [MEI] عفونت گوش میانی [پزشکی]
king-pendant [تیر عمودی در خرپای میانی]
drawman مرد میانی برای رویارویی
midgut قسمت میانی مجرای هاضمه
midpoint نقطه میانی یا نزدیک مرکز
mesocarp قشر میانی غلاف میوه
mesoblast لایه جرثومه میانی جنین
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com