English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
dusk تیرگی هواهوای تاریک روشن یا گرگ ومیش
Other Matches
Twilight . In the dusk of the evening . گرگ ومیش ( تاریک وروشن )
twilit گرگ ومیش نیمه روشن
twilight تاریک و روشن
twilight تاریک روشن
nautical twilight تاریک و روشن دریایی
gloaming غروب تاریک و روشن
twilight هوای گرگ ومیش
torchlight هوای گرگ ومیش
dusk هوای گرگ ومیش
illumination by diffusion روشن کردن منطقه از طریق انعکاس نور غیر مستقیم یاسایه روشن
turbidity تیرگی
muddling تیرگی
muddles تیرگی
dimness تیرگی
muddled تیرگی
muddle تیرگی
dinginess تیرگی
blurring تیرگی
blurred تیرگی
darkling در تیرگی
mistiness تیرگی
muddiness تیرگی
turbidness تیرگی
smokiness تیرگی
cloudiness تیرگی
swarthiness تیرگی
obscurity تیرگی
gloom تیرگی
onscurity تیرگی
opacity تیرگی
blurs تیرگی
murkiness تیرگی
blur تیرگی
fog تیرگی
feculence تیرگی
fogs تیرگی
gloominess تیرگی
duskily به تیرگی
haziness تیرگی
indistinctness تیرگی
duskiness تیرگی
flashes روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flash روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashed روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
daylight روز روشن روشن کردن
illuminati روشن ضمیران روشن فکران
daylit روز روشن روشن کردن
dimming effect اثر تیرگی
oil mist تیرگی روغن
haze تیرگی غبارالود
opaqueness تاریکی تیرگی
chromatic dimming تیرگی فامی
clouding of consciousness تیرگی شعور
limbe darkening تیرگی لبه
nigrescence تیرگی سیاه چردگی
half tone screen صفحه سایه روشن زدن درعکاسی پرده سایه روشن
denitometer وسیله اندازه گیری درجه تیرگی تصاویر عکاسی
tone درجه تیرگی و سایه داربودن رنگ در گرافیک کامپیوتری
tones درجه تیرگی و سایه داربودن رنگ در گرافیک کامپیوتری
vignetting سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
aphotic تاریک
stygian تاریک
ambiguous تاریک
subfuscous تاریک
murk تاریک
caliginous تاریک
dim تاریک
pitch dark تاریک
gloomy تاریک
gloomiest تاریک
gloomier تاریک
dims تاریک
darker تاریک
lackluster تاریک
darkest تاریک
dark تاریک
dusky تاریک
dimmed تاریک
nubilous تاریک
nighted تاریک
illuminating چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
illuminates چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
illuminate چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
flare گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
flares گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
blind تاریک ناپیدا
blinded تاریک ناپیدا
blinds تاریک ناپیدا
darkener تاریک کننده
cimmerian فلمانی تاریک
duskish اندکی تاریک
cat eyed تاریک بین
obtenebrate تاریک کردن
darkle تیره تاریک
overshadows تاریک کردن
overshadowing تاریک کردن
black holes زندان تاریک
umbra نقطه تاریک
twilit تاریک وروشن
oubliette حبس تاریک
black hole زندان تاریک
darkish نسبتا تاریک
electrode dark current جریان تاریک
dark lines خطوط تاریک
gloom تاریک کردن
darkens تاریک کردن
darkens تاریک شدن
darkening تاریک کردن
darkening تاریک شدن
darken تاریک کردن
darken تاریک شدن
overshadowed تاریک کردن
dusk تاریک وروشن
camera obscura تاریک خانه
dusk تاریک نمودن
dark current جریان تاریک
dim : کم نور تاریک
to grow dark تاریک شدن
overshadow تاریک کردن
dimmed : کم نور تاریک
dims : کم نور تاریک
tenebrific تاریک کننده
obscurantism تاریک اندیشی
tenebrific تاریک وتیره
darkroom تاریک خانه
sombre تاریک غم انگیز
somber تاریک غم انگیز
benighted شب زده تاریک
alley way کوچه تاریک
darkrooms تاریک خانه
duskily تاریک وار
tenebrous تاریک کننده
faraday dark space فضای تاریک فارادی
dimmest تاریک تیره کردن
dims تاریک تیره کردن
dim تاریک تیره کردن
dark trace screen صفحه تصویر تاریک
murkilly بطور تاریک یا تیره
It's too dark. آن خیلی تاریک است.
dimmed تاریک تیره کردن
darken ship تاریک کردن ناو
It is getting dark . هوادارد تاریک می شود
obfuscate مبهم و تاریک کردن
obfuscation مبهم و تاریک کردن
dark trace tube لامپ تصویر تاریک
In the dark corner of the room . در گوشه تاریک اطاق
dark line spectrum طیف خطوط تاریک
aphotic stratum طبقه تاریک اقیانوس
aphotic zone لایه تاریک اقیانوس
pitchy قیرگون سیاه و تاریک
aphotic stratum لایه تاریک اقیانوس
sombrely بطور تاریک یا افسرده
cathode dark space فضای تاریک کاتد
the narrow house خانه تنگ و تاریک
dimmer تاریک تیره کردن
aphotic zone طبقه تاریک اقیانوس
astronomical twilight تاریک وروشن نجومی
aston dark space فضای تاریک استن
crookes dark space فضای تاریک کاتد
crookes dark space فضای تاریک هیتورف
hittorf dark space فضای تاریک کاتد
hittorf dark space فضای تاریک هیتورف
anode dark space فضای تاریک اند
tenebrous تاریک وتیره تاریکی اور
becloud با ابر پوشاندن تاریک کردن
camera obscura اطاقک تاریک جعبه عکاسی
ink مایع تاریک برای علامت گذاری و یا نوشتن
inks مایع تاریک برای علامت گذاری و یا نوشتن
Try to be home before dark. سعی کن قبل از تاریک شدن بیایی منزل
explained روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explaining روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explains روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explain روشن کردن باتوضیح روشن کردن
The darkest hour is that before the down. <proverb> تاریک ترین لیظه هنگامی است که چیزی به فجر نمانده است .
carpet moth بید فرش که خصوصا در جاهای تاریک و کم نور الیاف پشم فرش را مورد حمله قرار می دهد
fogless روشن
shrillest روشن
shriller روشن
eyebright روشن
shrill روشن
alighting روشن
alights روشن
alighted روشن
eidetic روشن
clear cut روشن
on روشن
vivid روشن
alight روشن
clear-cut روشن
elucidating روشن
elucidated روشن
moonlit روشن
cloudless روشن
legible روشن
diaphanous روشن
setting up روشن
clears روشن
expressing روشن
perspicuous روشن
clearest روشن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com