Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English
Persian
high burst
تیر زمانی بالا
Search result with all words
airburst ranging
تنظیم تیر زمانی بالا
high burst ranging
تنظیم تیر بروش ترکش بالا تنظیم تیر بروش تیر زمانی بالا
Other Matches
slices
مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
slice
مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
uptime
پریود زمانی که در طول ان یک سیستم کامپیوتر فعال است یا صحیح عمل میکندیک دوره زمانی که تجهیزات بدون خرابی کار می کنند
ppm
Position Pulse مدولاسیون یا تلفیق زمانی پالس که دران مقدار نمونه لحظهای موج موقعیت زمانی یک پالس را مدوله میکندodulation
assembly
1-زمانی که طول می کشد تا برنامه اسمبلی یک برنامه را ترجمه کند. 2-زمانی که اسمبلر برنامه را از زبان اسمبلی به کد ماشین تبدیل میکند
spinwriter
چاپگر کامپیوتر با کیفیت بالا نوع خاصی از چاپگرکامپیوتری با کیفیت بالا
vertically
از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
the clouds above
ابرهای بالا یا بالا سر
dat
سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
tacit collusion
حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
apl
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا زبان برنامه نویسی رویه گرای سطح بالا برای محاسبات علمی و ریاضی
time limit
حد زمانی
time sense
حس زمانی
synchrony
هم زمانی
synchronization
هم زمانی
whilom
یک زمانی
simultaneeity
هم زمانی
contemporaneousness
هم زمانی
temporal
زمانی
time limits
حد زمانی
eternity
بی زمانی
eternities
بی زمانی
monomial
یک زمانی
onetime
یک زمانی
sometime
یک زمانی
on
<prep.>
در
[زمانی]
timeline
خط زمانی
pull up
بالا کشیدن هواپیما بالا کشیدن
no longer
نه دیگر
[زمانی]
discrete time
با گسستگی زمانی
time jitter
اختلال زمانی
timed
زمانی موقعی
continuous time
با پیوستگی زمانی
times
زمانی موقعی
no longer
نه بیشتر
[زمانی]
timetabling
برنامه زمانی
time
زمانی موقعی
in a short time
در اندک زمانی
time bar
محدودیت زمانی
throughput time
اشتراک زمانی
temporal sign
علامت زمانی
temporal maze
ماز زمانی
time pressure
فشار زمانی
spatiotemporal
فضایی و زمانی
pressure of time
فشار زمانی
clock paradox
پارادکس زمانی
mechanical time fuze
ماسوره زمانی
timetables
برنامه زمانی
timetabled
برنامه زمانی
timetable
برنامه زمانی
time yield
تسلیم زمانی
temporal
جسمانی زمانی
flashbacks
وقفه زمانی
flashback
وقفه زمانی
lapsing
فاصله زمانی
lapses
فاصله زمانی
lapse
فاصله زمانی
yore
در زمانی بسیاردور
interval
فاصله زمانی
schedules
برنامه زمانی
schedule
برنامه زمانی
time limit
محدوده زمانی
time limit
محدودیت زمانی
time lags
فاصله زمانی
time lags
تاخیر زمانی
time lag
فاصله زمانی
time lag
تاخیر زمانی
time sharing
اشتراک زمانی
time scales
مقیاس زمانی
time scale
مقیاس زمانی
time limits
محدودیت زمانی
time limits
محدوده زمانی
timeline
تسلسل زمانی
scheduled
برنامه زمانی
time base
مبدا زمانی
time series
سریهای زمانی
When I came in
زمانی که من تو آمدم
time score
نمره زمانی
time schedule
برنامه زمانی
time quantum
ذره زمانی
time priority
تقدم زمانی
time priority
اولویت زمانی
time preference
رجحان زمانی
time preference
ترجیح زمانی
time path
مسیر زمانی
time preference
ارجحیت زمانی
time horizon
افق زمانی
time slice
برش زمانی
time study
بررسی زمانی
time table
جدول زمانی
lag
تاخیر زمانی
time frames
چارچوب زمانی
lagged
تاخیر زمانی
time frame
چارچوب زمانی
lags
تاخیر زمانی
vintage model
الگوی زمانی
unit of time
واحد زمانی
timetrend
روند زمانی
timer switch
کلید زمانی
time yield limit
حد تسلیم زمانی
time interval
فاصله زمانی
time fuse
ماسوره زمانی
time division multiplexing
تسهیم زمانی
time error
خطای زمانی
time estimation
براورد زمانی
time fire
تیر زمانی
time disorientation
گم گشتگی زمانی
time division multiplex
تسهیم زمانی
time dilation
پارادوکس زمانی
time flutter
اختلال زمانی
time constant
ثابت زمانی
serve time
<idiom>
زمانی رادرزندان بودن
timing
برنامه ریزی زمانی
since he was in petticoats
از زمانی که بچه بود
time average symmetry
تقارن میانگین زمانی
time slicing
برش زمانی زدن
monsoon
باد وباران زمانی
monsoons
باد وباران زمانی
inductive time constant
ثابت زمانی القا
time lag
فاصله زمانی مرده
time slicing
تقسیم بندی زمانی
aging
سخت گردانی زمانی
synchronised
انطباق زمانی داشتن
chronological
دارای ربط زمانی
time series analysis
تحلیل سریهای زمانی
synchronising
انطباق زمانی داشتن
synchronize
انطباق زمانی داشتن
synchronises
انطباق زمانی داشتن
tdm
تسهیم زمانی ultiplexing
chronological
ترتیب زمانی وقوع
vintage model
الگوی مقطع زمانی
synchronizes
انطباق زمانی داشتن
distributed lag
توزیع فاصله زمانی
age hardening
سخت گردانی زمانی
magnetic time relay
رله زمانی مغناطیسی
asynchronous time division multiplexing
تسهیم زمانی ناهمگام
capacitive time constant
ثابت زمانی فرفیت
input time constant
ثابت زمانی اولیه
chronologic
دارای ربط زمانی
o technique
تحلیل عوامل زمانی
cotidal
دارای هم زمانی در طغیان اب
cross sectional data
داده ها در یک مقطع زمانی
low time constant
ثابت زمانی کوچک
time fire
تیراندازی با گلوله زمانی
time sampling
نمونه گیری زمانی
time division multiplexing
انتقال چندتایی زمانی
rate of time preference
نرخ برتری زمانی
time lags
فاصله زمانی مرده
time series data
امار سریهای زمانی
time table
جدول زمانی ورود و عزیمت
time out of minds
زمانی که کسی یاد ندارد
decision lag
تاخیر زمانی در تصمیم گیری
lap chart
جدول زمانی برای هر دور
chronograph
الت سنجش فواصل زمانی
greatuncle
زمانی برابر 00852 سال
strain age harden
سخت کردن کرنشی زمانی
social rate of time preference
نرخ ترجیح زمانی اجتماعی
synchronous time division multiplexing
تسهیم زمانی همگام یاهمزمان
strain age hardening
سخت گردانی کرنشی زمانی
time constant of an exponential quantity
ثابت زمانی یک کمیت نمایی
final
رسیدن به انتهای یک دوره زمانی
valve duration
مدت زمانی که سوپاپ بازمیماند
finals
رسیدن به انتهای یک دوره زمانی
marginal rate of time preference
نرخ نهائی ترجیح زمانی
time utility
بهره گیری از شرایط زمانی
phases
دوره زمانی اجرای برنامه
age hardening susceptibility
تقبل سخت گردانی زمانی
phase
دوره زمانی اجرای برنامه
time out
معتبر نبودن پس از یک دوره زمانی
phased
دوره زمانی اجرای برنامه
time preference theory of interest
نظریه بهره بر مبنای رجحان زمانی
outage
مدت زمانی که سیستم کار نمیکند
outages
مدت زمانی که سیستم کار نمیکند
phases
مدت زمانی که برنامه کامپایل میشود
phased
مدت زمانی که برنامه کامپایل میشود
peak
زمانی که چیزی بیشترین حد استفاده را دارد
peaking
زمانی که چیزی بیشترین حد استفاده را دارد
productive
مدت زمانی که یک محصولی ساخته میشود
peaks
زمانی که چیزی بیشترین حد استفاده را دارد
leases
استفاده از قطعه در زمانی و پرداخت قیمت
air hardening
سخت گردانی زمانی در دمای معمولی
cripple
پرتاب توپ زمانی که حساب 0-3 یا 1-3 است
crippled
پرتاب توپ زمانی که حساب 0-3 یا 1-3 است
crippling
پرتاب توپ زمانی که حساب 0-3 یا 1-3 است
He was quite a fellow in his day.
زمانی برای خودش آدمی بود
phase
مدت زمانی که برنامه کامپایل میشود
available
دوره زمانی ای که در آن سیستم استفاده میشود
duration
مدت زمانی که چیزی سالم می ماند
cripples
پرتاب توپ زمانی که حساب 0-3 یا 1-3 است
transients
خطای موقت که درمدت زمانی رخ میدهد
variable time fuse
ماسوره زمانی متغیر VTF:abb
run duration
مدت زمانی که برنامه اجرا میشود
time
خیر زمانی مشخصی ایجاد کند
transient
خطای موقت که درمدت زمانی رخ میدهد
lease
استفاده از قطعه در زمانی و پرداخت قیمت
times
خیر زمانی مشخصی ایجاد کند
time lags
زمان تلف شده سکته زمانی
mechanical time fuze
ماسوره زمانی خودکار یا زمان مکانیکی
timed
خیر زمانی مشخصی ایجاد کند
time lag
زمان تلف شده سکته زمانی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com