Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English
Persian
slingshot
[American E]
تیر و کمان سنگی
catapult
[British E]
تیر و کمان سنگی
Other Matches
stela
ستون سنگی یادبود یاد بود یالوح سنگی دستگیره
stele
ستون سنگی یادبود یاد بود یالوح سنگی دستگیره
target bow
کمان مخصوص تیراندازی باتیر و کمان
lithoprint
با چاپ سنگی چاپ کردن عکس از روی چاپ سنگی برداشتن
bow
کمان کمان هدفگیری
bowing
کمان کمان هدفگیری
bowed
کمان کمان هدفگیری
bows
کمان کمان هدفگیری
rainbow border
حاشیه رنگین کمان
[در فرش های چینی گاه در پایین فرش و گاه اطراف حاشیه فرش را با رنگ های مختلف تزئین می کنند که حالتی از رنگین کمان را نشان میدهد.]
stoney
سنگی
lithic
سنگی
stony
سنگی
equiponderance
هم سنگی
petrean
سنگی
clapper bridge
پل سنگی
monolithic
تک سنگی
rock fill dam
سد سنگی
petrous
سنگی
petrolsal
سنگی
barrier reef
سد اب سنگی
lithoid
سنگی
gabion
تور سنگی
lithographs
چاپ سنگی
eolith
اسکله سنگی
lithograph
چاپ سنگی
layer of rock
لایه سنگی
polyantography
چاپ سنگی
lithographic print
چاپ سنگی
rock wash
پوشش سنگی
stonework
ساختمان سنگی
lithography
چاپ سنگی
mesolithic
میانه سنگی
paleolithic
دیرینه سنگی
stone lining
پوشش سنگی
stone work
کار سنگی
stone lining
روکش سنگی
layer of rock
طبقه سنگی
paleolithic
پارینه سنگی
rock salt
نمک سنگی
cordons
ازاره سنگی
cordon
ازاره سنگی
concretion
سنگی شدن
bracket
کژ پشت سنگی
Lantern-cross
صلیب سنگی
Stone Age
پارینه سنگی
autography
چاپ سنگی
basaltic stratum
لایه سیاه سنگی
snowdrift
تره تیزک سنگی
stones
سنگ میوه سنگی
stoning
سنگ میوه سنگی
lithography
روش چاپ سنگی
aggregate
کلوخه مصالح سنگی
calcify
اهکی یا سنگی کردن
breccia
جوش خرده سنگی
pertrosal bone
استخوان سنگی یاحجری
bed rock ledge
لایه سنگی کف بستر
stone
سنگ میوه سنگی
snowdrifts
تره تیزک سنگی
stone ballast
مصالح شکسته سنگی
weather moulding
سنگی که اب باران راردمیکند
aggregates
کلوخه مصالح سنگی
dutch stonewall
دیوار سنگی هلندی
columnar basalt
ستونهای سیاه سنگی
hard pan
قشر سنگی شده
checkstone
گیره سنگی کوهنوردی
boulder well
چاه قلوه سنگی
en delit
میل ستون سنگی
Celtic cross
[چلیپا سنگی تاریخی سلتی]
obelisk
ستون هرمی شکل سنگی
obelisks
ستون هرمی شکل سنگی
dripstone
سنگی که اب باران راردمیکند ابریز
dry mansory
[دیوار سنگی خشکه چین]
aggregate cement ratio
نسبت مواد سنگی به سیمان
stonewall formation
اسکلت پیادهای دیوار سنگی
greybeard
کوزه سنگی برای باده
stone work
ساختمان سنگی بنایی با سنگ
high cross
[صلیب سنگی دوره آنگلوساکسون]
aguilla
[ستون هرمی شکل سنگی]
photolighograph
عکسبردری بوسیله چاپ سنگی
lithoidal
دارای شکل سنگ یا ساختمان سنگی
neolith
الت سنگی مربوط به عصرحجر جدید
herm
هرمس
[تندیس سنگی چار پیکر]
hermes
هرمس
[تندیس سنگی چار پیکر]
his leg rested on a stone
پایش روی سنگی قرار گرفته بود
ballast
سنگینی شن و خرده سنگی که درراه اهن بکارمیرود
dolmen
ساختمانی که دارای چندستون یک پارچه سنگی است
stylolite
ستون سنگی همجنس صخره متصل بخود
plant mix
مواد سنگی اغشته شده درماشین اسفالت
paleolith
الات سنگی نتراشیده عصر حجر قدیم
arch
: کمان
arc
کمان
spot
کمان
bows
کمان
bowing
کمان
bowed
کمان
bowstring
زه کمان
bow
کمان
spots
کمان
arcs
کمان
fiddlestick
کمان
fiddle bow
کمان
arches
کمان
sagittarius
کمان
arches
: کمان
arch-
کمان
sagittarii
کمان
arch-
: کمان
arch
کمان
sisyphus
سیسیفوس که محکوم به غلتاندن سنگی بروی کوه بود
muller
سنگی که برای ساییدن دارو یا رنگ بکار میبرند
reindeer
گوزن شمالی وابسته بدوران کهنه سنگی اروپا
chromolithograph
عکس رنگی که بوسیله چاپ سنگی تهیه میشود
acrolithus
[مجسمه ای که سر و دست و پای آن سنگی و بقیه چوبی است.]
acrolith
[مجسمه ای که سر و دست و پای آن سنگی و بقیه چوبی است.]
paleontologist
ویژه گر زیست شناسی دوران قدیم یا کهنه سنگی
bedrock
سنگی که در زیر طبقه سطحی زمین واقع است
acrolith
مجسمهای که سر و دست وپای ان سنگی و بقیه اش چوب باشد
crossbows
کمان پولادی
opalesce
مانندرنگین کمان
power hacksaw
کمان اره
bows
تعظیم کمان
archers
تیرانداز با کمان
archer
تیرانداز با کمان
saw frame
کمان اره
stacked bow
کمان باریک
straight bow
کمان راست
string picture
روزنه کمان
nock
جای زه کمان
long bow
کمان دستی
crossbows
کمان زنبورکی
handbow
کمان تیراندازی
crossbow
کمان صلیبی
crossbow
کمان پولادی
crossbow
کمان زنبورکی
irises
رنگین کمان
iris
رنگین کمان
rainbows
رنگین کمان
reflex arc
کمان بازتاب
rainbow
رنگین کمان
sunbow
رنگین کمان
swede saw
کمان اره
swede saw
اره کمان
bowed
کمان شکاری
bowed
تعظیم کمان
bow
کمان شکاری
bow
تعظیم کمان
faces
شکم کمان
face
شکم کمان
bowing
تعظیم کمان
bowing
کمان شکاری
to bend or draw the bow
کمان کشیدن
to feel any one's pulse
کمان کردن
arches
چفت کمان
arch-
چفت کمان
arch
چفت کمان
cant
کج گرفتن کمان
bows
کمان شکاری
bowman
تیرانداز با کمان
included angle of arch
دهانه کمان
bowyer
کمان ساز
bow weight
وزن کمان
bowyer
کمان فروش
central angle of arch
دهانه کمان
longbow
کمان بزرگ
bend
کمان خمش
crossbows
کمان صلیبی
cross bow
گوله کمان
arch of corti
کمان کورتی
cock feather
پر وصل به کمان
atabalist
کمان زنبورکی
longbows
کمان بزرگ
arblast
کمان زنبورکی
circular measure
اندازه کمان
bowman
تیرانداز کمان کش
cross bow
کمان پولادی
bow and arrow
تیر و کمان
bare bow
کمان لخت
arch thrust
رانش کمان
cross bow
کمان زنبورکی
underpinned
پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
underpins
پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
underpin
پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
paleolithic
وابسته به دوره دوم عصر حجر قدیم یا کهنه سنگی
bow arm
بازویی که کمان را می گیرد
soundboard
کمان ویولن وتار
anchors
کشیدن زه کمان تاصورت
sounding board
کمان ویولن وتار
slingshot
[American E]
تیر و کمان قلابسنگی
catapult
[British E]
تیر و کمان قلابسنگی
bow fishing
ماهیگیری با تیر و کمان
bow hunter
شکارچی با تیر و کمان
sounding boards
کمان ویولن وتار
anchor
کشیدن زه کمان تاصورت
vans
کمان سینه ناو
understrung
فاصله زه تا دستگیره کمان
to bend or draw the bow
کمان را چله کردن
anchoring
کشیدن زه کمان تاصورت
bowstring
ریسمان دار زه کمان
string fingers
سه انگشتی که زه کمان را می کشند
bow hunting
شکار با تیر و کمان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com