Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
To have power and influence.
تیغ برایی داشتن
Other Matches
dative
حالت برایی
longs
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn
<idiom>
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longest
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long-
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep down
زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
proffer
تقدیم داشتن عرضه داشتن
meanest
مقصود داشتن هدف داشتن
meaner
مقصود داشتن هدف داشتن
to have by heart
ازحفظ داشتن درسینه داشتن
resided
اقامت داشتن مسکن داشتن
mean
مقصود داشتن هدف داشتن
hoped
انتظار داشتن ارزو داشتن
proffered
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffers
تقدیم داشتن عرضه داشتن
abhors
بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorring
بیم داشتن از ترس داشتن از
cost
قیمت داشتن ارزش داشتن
hope
انتظار داشتن ارزو داشتن
resides
اقامت داشتن مسکن داشتن
hoping
انتظار داشتن ارزو داشتن
differs
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhorred
بیم داشتن از ترس داشتن از
reside
اقامت داشتن مسکن داشتن
differing
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differed
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differ
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hopes
انتظار داشتن ارزو داشتن
upkeep
بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
long for
اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
to have something in reserve
چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
lead a dog's life
<idiom>
زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
to have possession of
داشتن
to be in a f.
تب داشتن
bears
داشتن
having
داشتن
to have
داشتن
to go hot
تب داشتن
redolence
بو داشتن
to hold
داشتن
possessing
داشتن
doubted
شک داشتن
owns
داشتن
possesses
داشتن
to be feverish
تب داشتن
lackvt
کم داشتن
possess
داشتن
bear
در بر داشتن
to have f.
تب داشتن
to hold a meeting
داشتن
own
داشتن
want
کم داشتن
relieve
داشتن
relieves
داشتن
lack
کم داشتن
relieving
داشتن
doubting
شک داشتن
doubts
شک داشتن
have
داشتن
owning
داشتن
bears
در بر داشتن
owned
داشتن
lacks
کم داشتن
intercommon
داشتن
bear
داشتن
monogyny
داشتن یک زن
to possess
داشتن
wanted
کم داشتن
doubt
شک داشتن
lacked
کم داشتن
possessing
در تصرف داشتن
resembling
شباهت داشتن
exist
وجود داشتن
abound in
فراوان داشتن
exists
وجود داشتن
to be afraid
[of]
ترس داشتن
[از]
existed
وجود داشتن
attend
حضور داشتن
stinks
تعفن داشتن
attending
حضور داشتن
abound with
فراوان داشتن
hanker
اشتیاق داشتن
attends
حضور داشتن
hankered
اشتیاق داشتن
hankers
اشتیاق داشتن
possess
در تصرف داشتن
stink
تعفن داشتن
possesses
در تصرف داشتن
quaking
لرزش داشتن
contradict
تناقض داشتن با
concerns
اهمیت داشتن
vibrating
ارتعاش داشتن
vibrates
ارتعاش داشتن
vibrated
ارتعاش داشتن
vibrate
ارتعاش داشتن
scoots
سرعت داشتن
corresponds
رابطه داشتن
scooting
سرعت داشتن
scooted
سرعت داشتن
concern
اهمیت داشتن
tolerate
طاقت داشتن
tolerated
طاقت داشتن
lean
تمایل داشتن
To be hesitating. To vacI'llate between.
تردید داشتن
leaned
تمایل داشتن
implying
دلالت داشتن
imply
دلالت داشتن
leans
تمایل داشتن
implies
دلالت داشتن
tolerating
طاقت داشتن
tolerates
طاقت داشتن
scoot
سرعت داشتن
deserves
استحقاق داشتن
liaised
رابطه داشتن
liaise
بستگی داشتن
liaise
رابطه داشتن
corresponded
رابطه داشتن
correspond
رابطه داشتن
belongs
تعلق داشتن
quaked
لرزش داشتن
belonged
تعلق داشتن
belong
تعلق داشتن
liaised
بستگی داشتن
liaises
رابطه داشتن
liaises
بستگی داشتن
quake
لرزش داشتن
deserve
استحقاق داشتن
quakes
لرزش داشتن
believes
گمان داشتن
believed
گمان داشتن
believe
گمان داشتن
liaising
بستگی داشتن
liaising
رابطه داشتن
to hold
[to have]
نگه
[داشتن]
resembles
شباهت داشتن
keeps
نگاه داشتن
stick-up
برجستگی داشتن
stick up
برجستگی داشتن
trepan
تمایل داشتن
have butterflies in one's stomach
دلهره داشتن
have butterflies in one's stomach
اضطراب داشتن
to be thirsty
اشتیاق داشتن
stick-ups
برجستگی داشتن
refrain
نگاه داشتن
refrained
نگاه داشتن
keep
نگاه داشتن
play-act
نقش داشتن
bear on
نسبت داشتن
bestowon
ارزی داشتن
bipolarity
داشتن دو قطب
refrains
نگاه داشتن
able
شایستگی داشتن
refraining
نگاه داشتن
undulates
نوسان داشتن
undulated
نوسان داشتن
undulate
نوسان داشتن
dubitation
گمان شک داشتن
dubitation
تردید داشتن
eloign
دورنگاه داشتن از
bode
دلالت داشتن
bode
شگون داشتن
dubitate
شک داشتن تردیدکردن
limps
سکته داشتن
limped
سکته داشتن
limp
سکته داشتن
nettles
رنجه داشتن
nettle
رنجه داشتن
cravings
اشتیاق داشتن
craves
اشتیاق داشتن
craved
اشتیاق داشتن
crave
اشتیاق داشتن
dehydrate
پسابش داشتن
dispateh
گسیل داشتن
abhor
ترس داشتن از
resembled
شباهت داشتن
to be there
وجود داشتن
play-acts
نقش داشتن
to stop
[doing something]
نگاه داشتن
occupying
مشغول داشتن
occupy
مشغول داشتن
occupies
مشغول داشتن
to think
[of]
عقیده داشتن
resemble
شباهت داشتن
differs
فرق داشتن
differing
فرق داشتن
differed
فرق داشتن
differ
فرق داشتن
disguising
نهان داشتن
disguises
نهان داشتن
disguised
نهان داشتن
disguise
نهان داشتن
limping
سکته داشتن
retained
نگاه داشتن
retain
نگاه داشتن
expects
چشم داشتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com