Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
English
Persian
battalion landing team
تیم پیاده شونده گردانی
Other Matches
landing group
گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
landing forces
نیروهای پیاده شونده
panel formwork
قالببندی پیاده شونده
beaching party
گروه پیاده شونده
landing forces
نیروها پیاده شونده به ساحل
brigade landing team
تیم پیاده شونده تیپی
landing party
گروه پیاده شونده به ساحل تیم فرود
tac log group
گروه رابط نیروهای پیاده شونده به ساحل در روی ناوهای اب خاکی
army landing forces
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
strain hardenability
قابلیت سخت گردانی کششی قابلیت سخت گردانی تغییربعدی قابلیت سخت گردانی سرد
strain hadening
سخت گردانی کششی سخت گردانی تغییر بعدی
precipitates
غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
precipitated
غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
precipitating
غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
precipitate
غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
self reacting
بطور خودکار متعادل شونده خود بخود تطبیق شونده
disembarkation
به ساحل پیاده کردن پیاده شدن از هواپیمایا ناو
short cycle annealing
سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
grenadier
سرباز هنگ پیاده پیاده نظام
detrain
از قطار پیاده شدن یا پیاده کردن
secondary landing
منطقه پیاده شدن فرعی برای پشتیبانی از عملیات پیاده شدن اصلی
regimental
گردانی
ramble
سر گردانی
rambled
سر گردانی
rambles
سر گردانی
magnetization
مغناطیس گردانی
thinning
رقیق گردانی
hardening
سخت گردانی
runaround
دور سر گردانی
revolvable
دور گردانی
exception handling
استثنا گردانی
rim drive
لبه گردانی
rectification
راست گردانی
file handling
پرونده گردانی
data handling
داده گردانی
transliteration
نویسه گردانی
repeal
باز گردانی
repeals
باز گردانی
overhauling
پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauls
پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauled
پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhaul
پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
temper hardening
سخت گردانی بازپخت
strain hadening
سخت گردانی کرنشی
hardening room
اطاق سخت گردانی
curing vessel
فرف سخت گردانی
hardening distortion
شکستگی سخت گردانی
austemper
سخت گردانی باینیت
age hardening
سخت گردانی زمانی
hardening crake
ترک سخت گردانی
hardening constituent
جزء سخت گردانی
induction harening
سخت گردانی القائی
toughen by sparks
سخت گردانی با جرقه
ausformig
سخت گردانی اوستینیتی
double hardening
سخت گردانی مضاعف
aging
سخت گردانی زمانی
work hardening
سخت گردانی سرد
direct quenching
سخت گردانی مستقیم
selective hardening
سخت گردانی انتخابی
cementation
سیمانکاری سخت گردانی
case hardening
سخت گردانی سطحی
case harden
سخت گردانی سطحی
broken hardening
سخت گردانی شکسته
cure rate
سرعت سخت گردانی
curing oven
کوره سخت گردانی
hardening furnace
کوره سخت گردانی
hard surfacing
سخت گردانی سطحی
austemper
سخت گردانی حرارتی
electrolytic deposition
متالیزه گردانی گالوانیکی
quench age hardening
سخت گردانی و ترساندن
nitrogen hardening
سخت گردانی ازتی
precipitation hardening
سخت گردانی رسوبی
magnetizing field
میدان مغناطیس گردانی
magnetizing current
جریان مغناطیس گردانی
induced magnetization
مغناطیس گردانی القائی
partial jurisdiction
حق خود گردانی محدود
magnetization characteristic
منحنی مغناطیس گردانی
quenching and tempering
ترساندن و سخت گردانی
radiation hardening
سخت گردانی تابشی
softening furnace
کوره نرم گردانی
strain hadening
سخت گردانی سرد
hot tempering
سخت گردانی درجهای
softening point
نقطه نرم گردانی
magnetic biasing
مغناطیس گردانی مقدماتی
salt bath hardening
سخت گردانی حمام نمک
reinstatement of revolving credit
اعتبار گردانی را تجدید کردن
mold drying oven
کوره خشک گردانی قالبی
strain age hardening
سخت گردانی کرنشی زمانی
carburizer
ماده ویژه سخت گردانی
oil hardening steel
فولاد سخت گردانی روغنی
simplifications
ساده گردانی مختصر سازی
simplification
ساده گردانی مختصر سازی
simplifcation
ساده گردانی مختصر سازی
cold upsetting die
حدیده چاق گردانی سرد
quenched and tempered condition
حالت ترساندن و سخت گردانی
hardening strain
تغییر طول سخت گردانی
gas case hardening
سخت گردانی پوسته گازی
age hardening susceptibility
تقبل سخت گردانی زمانی
depth of hardening zone
عمق ناحیه سخت گردانی
self hardening steel
فولاد خود سخت گردانی
hard facing alloy
الیاژ سخت گردانی سطحی
quenching and tempering furnace
کوره ویژه سخت گردانی و ترساندن
high frequency induction hardening
سخت گردانی القایی فرکانس بالا
air hardening
سخت گردانی زمانی در دمای معمولی
salt bath case hardening
سخت گردانی سطحی حمام نمک
gas fired hardening tempering furnace
کوره سخت گردانی و بازپخت گازسوز
flame hardening
سخت گردانی سطح فلز توسط شعله
interim overhaul
پیاده کردن قطعات به طورموقتی پیاده کردن قطعات جزئی
dispersion hardening
سخت گردانی فلزات با پراکندن ذرات ریزی با فازهای مختلف داخل ان
cyaniding
سخت گردانی سطح قطعات فولادی با غوطه ورسازی انهادر حمام نمکهای سیانید
age hardening
سخت گردانی همبسته ها به وسیله تشکیل محلول جامد فوق اشباع و رسوب مقادیراضافی در اثر گذشت زمان
tempering (metallurgy)
بازپخت
[سخت گردانی]
[دوباره گرم کردن پس ازسرد کردن]
[فلز کاری]
step down
کم شونده
deliquescent
اب شونده
squashy
له شونده
vimineous
خم شونده
diminishing
کم شونده
folding
تا شونده
combinatory
ترکیب شونده
seceder
منتزع شونده
simultaneous with each other
با هم واقع شونده
accumulative
جمع شونده
rigescent
سخت شونده
clotty
دلمه شونده
riser
بلند شونده
comparand
قیاس شونده
concretive
سفت شونده
conducive
موجب شونده
soluble oil
روغن حل شونده
congregative
جمع شونده
conducive
منجر شونده
rubescent
قرمز شونده
interviewee
مصاحبه شونده
interviewees
مصاحبه شونده
concentrator
متمرکز شونده
tabescent
لاغر شونده
friable
خرد شونده
outgoing
صادر شونده
analysand
تحلیل شونده
ameliorative
بهتر شونده
tensive
سفت شونده
explosive
منفجر شونده
tensive
وخیم شونده
metabolic
دگرگون شونده
aggravative
بدتر شونده
tilting board
صفحه کج شونده
adrenergic
فعال شونده
accretive
زیاد شونده
accumulatively
بطورجمع شونده
base ejection
پرتاب شونده از ته
fulminating
محترق شونده
seconder
دوم شونده
acquiescent
راضی شونده
coagulable
دلمه شونده
payee
پرداخت شونده
clastic
تقسیم شونده
clastic
جدا شونده
payees
پرداخت شونده
changful
دگرگون شونده
changful
جوربجور شونده
drying
خشک شونده
causative
سبب شونده
deterrent
مانع شونده
deterrents
مانع شونده
repressive
مانع شونده
acidific
ترش شونده
foldaway
کوچک شونده
incoming
وارد شونده
frequents
تکرار شونده
frequenting
تکرار شونده
frequented
تکرار شونده
frequent
تکرار شونده
increscent
زیاد شونده
ingoing
وارد شونده
ingoing
داخل شونده
ingravescent
سخت تر شونده
ingressive
داخل شونده
inbound
وارد شونده
illative
منتج شونده
redintegrate
تجدید شونده
frondescent
برگ شونده
fusible
ذوب شونده
gelable
ژلاتینی شونده
gelable
دلمه شونده
perfusive
پاشیده شونده
recreant
تسلیم شونده
gray
سفید شونده
hardenable
سخت شونده
rarefactive
رقیق شونده
inhibiter
مانع شونده
inhibitor
مانع شونده
locator
جایگزین شونده
entrants
وارد شونده
entrant
وارد شونده
meliorative
بهتر شونده
metastatic
جابجا شونده
migratory
جابجا شونده
napidescent
سنگ شونده
nigrescent
سیاه شونده
osculant
واقع شونده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com