Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
embarkation team
تیم یا قسمت مخصوص کمک به سوار شدن یا بارگیری
Other Matches
embarkation element
یکان مخصوص کمک به بارگیری یا سوار شدن
embarkation order
ترتیب سوار شدن یا بارگیری
horse guards
گارد مخصوص سواره نظام گارد سوار نگهبان سوار
drayage
چهارچرخه یاگاری مخصوص بارگیری وباراندازی
block stowage loading
بارگیری وسایل هم مقصد دریک قسمت از وسیله ترابری
embarkation officer
افسر مسئول بارگیری یا سوارشدن افسر نافر سوار شدن ستون
embarkation
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
preload loading
بارگیری اولیه یا بارگیری قبل از بارگیری اصلی
unit loading
بارگیری کردن یکانها برای حمل و نقل بارگیری یکان
wet storage
بارگیری روی عرشه کشتی درروی دریا بارگیری دریایی
full
تماس کامل قسمت مخصوص ضربه زدن چوب گلف با گوی
fullest
تماس کامل قسمت مخصوص ضربه زدن چوب گلف با گوی
back haul
بارگیری در بازگشت از یک ماموریت بارگیری دوسره باربرگشت
endurance loading
بارگیری با حداکثر فرفیت بارگیری کامل
embarkation order
دستورالعمل بارگیری یا سوارشدن دستور بارگیری
combat loading
بارگیری رزمی هواپیما بارگیری جنگی
service peculiar
امور اختصاصی یک قسمت یایک نیرو مخصوص یک نیرو
staging
سوار شدن یا سوار کردن پرسنل در ناو یا هواپیما استقرار موقت
to ride and tie
اسپیرا بشراکت سوار شدن بدین سان که یکی سوار ان شده جلورود
embarks
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarked
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarking
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embark
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
cavalry
سوار نظامی سوار اسبی
butted
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
casualty staging unit
یکان بارگیری بیماران وزخمیها درهواپیما یکان بارگیری بیماران
cavalry man
سوار در سوار نظام
lutes
گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
lute
گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
staging unit
یکان خدمات بارگیری یکان بارگیری
writes
وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
write
وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
fog oil
روغن مخصوص یا سوخت مخصوص دستگاههای تولیددود مصنوعی
terne
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
ecphora
پیش آمدگی
[طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
quartersaw
الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
terneplate
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
shuttling
حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
plank
قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
long bone
که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
typeface
مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
typefaces
مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
cross disbursing
انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
base section
رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
graphics
کارت مخصوص درون کامپیوتر که از یک پردازنده مخصوص برای افزایش سرعت رسم خط ها و تصاویر روی صفحه استفاده میکند
sections
قسمت قسمت کردن برش دادن
section
قسمت قسمت کردن برش دادن
registering
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
registers
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
register
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
fanfold
یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
executing agency
قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttled
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttle
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles
قسمت قسمت حرکت کردن
deleting
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deletes
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleted
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
delete
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
public relations officers
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officer
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
detachments
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachment
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
material handling bridge
پل بارگیری
loading
بارگیری
loading bridge
پل بارگیری
stowage
بارگیری
burdening
بارگیری
charging
بارگیری
shipping
بارگیری
well deck
پل بارگیری
embedded code
کامپیوتر مخصوص برای کنترل یک ماشین . کامپیوتر مخصوص در یک سیستم بزرگ برای انجام یک تابع خاص
bulk loading
بارگیری در مخازن
stowage
بارگیری و باراندازی
line charging capacity
فرفیت بارگیری خط
load lines
علایم بارگیری
plimsol mark
مارک بارگیری
deadweight
تناژ بارگیری
roll-on/roll-off
بارگیری- تخلیه
stowing
بارگیری کردن
plimsol mark
علایم بارگیری
stow
بارگیری کردن
aprons
محوطه بارگیری
apron
محوطه بارگیری
stowed
بارگیری کردن
line charging current
جریان بارگیری خط
loading station
ایستگاه بارگیری
load factor
ضریب بارگیری
stows
بارگیری کردن
laden
بارگیری شده
loading apron
نوار بارگیری
pick up and delivery
بارگیری و تحویل
commercial loading
بارگیری تجارتی
loading table
جدول بارگیری
quay
سکوی بارگیری
bucket charging
بارگیری با سطل
pre loading
بارگیری اولیه
ammunition loading line
خط بارگیری مهمات
loading site
سکوی بارگیری
load
بارگیری مهمات
pack saddle
زین بارگیری
magnetic loading
بارگیری مغناطیسی
pallete
کفه بارگیری
loading
فرفیت بارگیری
loading chart
جدول بارگیری
loading scale
مقیاس بارگیری
accumulator charge
بارگیری اکومولاتور
well deck
عرشه بارگیری
loading diagram
دیاگرام بارگیری
quays
سکوی بارگیری
on berth
ناوحاضربه بارگیری
loading facilities
وسایل بارگیری
loading point
نقطه بارگیری
download
بارگیری پایین
embarkation area
محوطه بارگیری
loads
بارگیری مهمات
pallets
کفه بارگیری
load
بارگیری کردن
loading time
زمان بارگیری
loading rack
سکوی بارگیری
Loading and unloading.
بارگیری وتخلیه
loading bucket
سطل بارگیری
charging berth
اسکله بارگیری
charging wharf
اسکله بارگیری
charging car
واگن بارگیری
charging crane
جرثقیل بارگیری
point of loading
نقطه بارگیری
loading site
محل بارگیری
cargo net
تور بارگیری
loads
فرفیت بارگیری
carburizing pot
فرف بارگیری
embarkation table
جدول بارگیری
load
فرفیت بارگیری
roll on/roll off
بارگیری- تخلیه
frequency loading
بارگیری فرکانسی
loads
بارگیری کردن
pallet
کفه بارگیری
enlisted section
قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
army nurse corps
قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
loading
بارگیری مهمات درهواپیما
loading list
لیست بارگیری خودرو
loading plan
طرح بارگیری خودرو
loading chart
طرح بارگیری هواپیما
loading space
فضای قابل بارگیری
bulk loading
بارگیری مخزن به طور یک جا
stevedore
متصدی بارگیری و تخلیه
charging side
محل بارگیری کوره
charge and discharge
محل بارگیری و باراندازی
cargo port
دریچه بارگیری ناو
cargo plan
طرح بارگیری ناو
stevedores
متصدی بارگیری و تخلیه
horizontal loading
بارگیری افقی کشتیها
stevedores
بارگیری وباراندازی کردن
tactical loading
بارگیری رزمی یا جنگی
actual obligated space
محل یا جا در بارگیری دریایی
embarkation table
جدول قابلیت بارگیری
bulk load method
روش بارگیری با بارقوال
stevedore
بارگیری وباراندازی کردن
commodity loading
بارگیری کالاهای مختلف
stevedoring charges
هزینههای بارگیری وباراندازی
staging unit
یکان بارگیری کننده
ingot charging crane
جراثقال بارگیری شمش
commercial loading
بارگیری کالای تجارتی
initial program load
بارگیری برنامه اغازی
shiping agent
کارگزار بارگیری کشتی
laydays
ایام بارگیری و باراندازی کشتی
maximum load rating
قابلیت بارگیری نامی حداکثر
fio
بدون هزینه تخلیه و بارگیری
bridge plate
پل بین سکوی بارگیری وخودرو
stevedore
متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
port
شراب شیرین بارگیری کردن
lay day
ایام بارگیری و باراندازی کشتی
loading ramp
راهروی شیب دار بارگیری
drayage
هزینه بارگیری وبار اندازی
lading
بارگیری عمل بار کردن
lay day
روز بارگیری وباراندازی کشتی
accessorial services
خدمات بارگیری و تخلیه بار
lift on
بارگیری کشتی توسط جرثقیل
p&d
delivery and up pick بارگیری و تحویل
stevedores
متصدی بارگیری و حمل و نقل
base loading
بارگیری انجام شده در پایگاه
railway end
پل سکوی بارگیری راه اهن
shiping agent
حق العمل کار بارگیری کشتی
despatch money
جایزه بارگیری یا تخلیه سریع
reloadable control storage
انباره با کنترل بارگیری مجدد
The ship is loading.
کشتی درحال بارگیری است
free in and out
بدون هزینه تخلیه و بارگیری
stevedore
متصدی بارگیری و حمل و نقل
stevedores
متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
roll on roll off
روش بارگیری مستقیم ناو
capacity load
حداکثر فرفیت بارگیری ناو
lighterage
هزینه بارگیری وباراندازی ازکشتی
bulk load method
روش استفاده از بارگیری قوال
palletetisation
درکفه بارگیری قرار دادن
mutilation table
جدول راهنمای بارگیری خودروها
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com