English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English Persian
paint thinner تینر یا رقیق کننده رنگ
Other Matches
dilutor رقیق کننده
diluter رقیق کننده
attenuant رقیق کننده
thinner رقیق کننده
thinnre رقیق کننده
diluent رقیق کننده
diluent ماده رقیق کننده
diluting media ماده رقیق کننده
toluene مایع قابل اشتعالی که به عنوان حلال و رقیق کننده بکار میرود
thinner تینر
auto lean مخلوط رقیق سوخت و هوا که نسبت ان توسط کنترل کننده اتوماتیک در کاربوراتور ثابت نگاهداشته میشود
paint thinner تینر رنگ
anti blush tinner ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود
attenuating رقیق
diluting رقیق
attenuates رقیق
attenuate رقیق
leaned رقیق
lean رقیق
leans رقیق
light fog مه رقیق
diluted رقیق
attenuated رقیق
wishy-washy رقیق
washy رقیق
dilute رقیق
wishy washy رقیق
attenute رقیق
watery رقیق
thin رقیق
thinnest رقیق
ethereal رقیق
thinners رقیق
thinned رقیق
thins رقیق
dilutes رقیق
rarer رقیق
rarest رقیق
pappy رقیق
rare رقیق
thinners بطور رقیق
thinners رقیق کردن
poor lime اهک رقیق
thinners رقیق و ابکی
thinnest بطور رقیق
thins رقیق کردن
pap خوراکنرم و رقیق
tender minded رقیق القلب
attenuate رقیق کردن
attenuated رقیق کردن
to wash down رقیق کردن
thin رقیق کردن
arrefication رقیق سازی
extenuate رقیق کردن
tender hearted رقیق القلب
rarefactive رقیق شونده
rarefy رقیق کردن
rarify رقیق کردن
rarafaction رقیق سازی
thin رقیق و ابکی
thins رقیق و ابکی
subtilize رقیق کردن
thin بطور رقیق
thinned رقیق کردن
thinnest رقیق و ابکی
thinned رقیق و ابکی
thinned بطور رقیق
thinnest رقیق کردن
thins بطور رقیق
derichment رقیق سازی
dilute phase فاز رقیق
grout ملاط رقیق
lean gas گاز رقیق
diluted رقیق کردن
dilutes رقیق کردن
lean mixture مخلوط رقیق
lenis رقیق فریف
thinning رقیق گردانی
diluting رقیق کردن
attenuates رقیق کردن
dilution رقیق کردن
attenuating رقیق کردن
dilute رقیق کردن
tender-hearted رقیق القلب
dilution رقیق شدگی
dilution رقیق سازی
finest رقیق شدن خوب
fine رقیق شدن خوب
diluted soluble oil روغن حل شونده رقیق
fined رقیق شدن خوب
crankcase dilution رقیق سازی روغن
smaze غبار شبیه مه رقیق
slop مشروب رقیق وبی مزه
liniments مرهم رقیق روغن مالش
lenis دارای تلفظ نرم رقیق
slopped مشروب رقیق وبی مزه
liniment مرهم رقیق روغن مالش
slopping مشروب رقیق وبی مزه
weakish چیز رقیق و نرم سست و ضعیف
pickling غوطه ور ساختن در محلول رقیق اسید
this soup is mere wash این سوپ خیلی رقیق است
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
slopped غذای رقیق وبی مزه پساب اشپزخانه وامثال ان تفاله
slopping غذای رقیق وبی مزه پساب اشپزخانه وامثال ان تفاله
slop غذای رقیق وبی مزه پساب اشپزخانه وامثال ان تفاله
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
expostulator سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
padding پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
suppressive خنثی کننده اتش سرکوب کننده
claqueur تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
prepossessing مجذوب کننده جلب توجه کننده
thinners رقیق کردن لاغر کردن
blends مخلوط کردن رقیق کردن
thinnest رقیق کردن لاغر کردن
thins رقیق کردن لاغر کردن
thin رقیق کردن لاغر کردن
blend مخلوط کردن رقیق کردن
thinned رقیق کردن لاغر کردن
astigmatizer وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
toasters سرخ کننده برشته کننده
toaster سرخ کننده برشته کننده
thickener غلیظ کننده پرپشت کننده
accaimer هلهله کننده تحسین کننده
sniffy افهار تنفر کننده فن فن کننده
modifiers اصلاح کننده تعدیل کننده
gesticulant اشاره کننده وحرکت کننده
desolator ویران کننده متروک کننده
cogitator اندیشه کننده مطالعه کننده
transmitter منتقل کننده مخابره کننده
practicer تمرین کننده مشق کننده
designative اشاره کننده تعیین کننده
presenter ارائه کننده معرفی کننده
preventive حفافت کننده جلوگیری کننده
corruptor فاسد کننده منحرف کننده
discriminant تفکیک کننده جدا کننده
diverting سرگرم کننده منحرف کننده
lifter مرتفع کننده برطرف کننده
oppressive خورد کننده ناراحت کننده
vibrator ارتعاش کننده نوسان کننده
divider جدا کننده تقسیم کننده
vibrators ارتعاش کننده نوسان کننده
presenters ارائه کننده معرفی کننده
homager تجلیل کننده کرنش کننده
thickeners غلیظ کننده پرپشت کننده
supplicant درخواست کننده تضرع کننده
supplicants درخواست کننده تضرع کننده
transmitters منتقل کننده مخابره کننده
insulator جدا کننده عایق کننده
the producer and the consumer تولید کننده و مصرف کننده
hanger اویزان کننده معلق کننده
insulators جدا کننده عایق کننده
suberter سرنگون کننده تضعیف کننده
hangers اویزان کننده معلق کننده
contractive جمع کننده چوروک کننده
provisioner تدارک کننده تهیه کننده
prosecutors پیگرد کننده تعقیب کننده
trimmer دستکاری کننده صاف کننده
prosecutor پیگرد کننده تعقیب کننده
thwarter خنثی کننده مسدود کننده
coordinator هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
corrupter فاسد کننده منحرف کننده
striking force نیروی تک کننده یا کمین کننده
intermediaries وساطت کننده مداخله کننده
intermediary وساطت کننده مداخله کننده
modifier اصلاح کننده تعدیل کننده
acknowledger تصدیق کننده قبول کننده
desolater ویران کننده متروک کننده
venerator تکریم کننده ستایش کننده
spell binder مسحور کننده مجذوب کننده
presentor ارائه کننده معرفی کننده
modulator demodulator تلفیق کننده- تفکیک کننده
whetstone تیز کننده تند کننده
favourer یاری کننده مساعدت کننده
skeletonizer تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
fuel cooled oil cooler خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
dragger شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
procuring activity یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
plasticizer ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
parity bit عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com