Dictiornary-Farsi | ثابت تفکیک | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
dissociation constant	ثابت تفکیک


Other Matches

part	تفکیک کردن تفکیک شدن
static employment	کاربرد توپخانه پدافند هوایی در سکوی ثابت یا در پدافندهوایی ثابت
fixed capital	سپرده ثابت اموال ثابت یکان
static test	ازمایش در وضعیت ثابت یا به حالت ثابت
standing order	دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
standing orders	دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
sample	مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
sampled	مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
standing	ثابت دستورالعمل ثابت
parting	تفکیک
dissociation	تفکیک
resolutions	تفکیک
partings	تفکیک
disjunction	تفکیک
analysis	تفکیک
severance	تفکیک
secession	تفکیک
separations	تفکیک
separation	تفکیک
disintegration	تفکیک
segregation	تفکیک
breakdown	تفکیک
breakdowns	تفکیک
break	تفکیک
breaks	تفکیک
differentiation	تفکیک
secernment	تفکیک
denotation	تفکیک
demodulation	تفکیک
break down	تفکیک
removal	تفکیک
separating	تفکیک
resolution	تفکیک
detaches	تفکیک کردن
separation	تفکیک متارکه
centrifuge	تفکیک کردن
centrifuges	تفکیک کردن
segregation	تفکیک کردن
racial segregation	تفکیک نژادی
resolution power	توان تفکیک
self dissociation	خود تفکیک
separations	تفکیک متارکه
resolution	تفکیک پذیری
resolutions	تفکیک پذیری
dissociate	تفکیک نمودن
resolvable	تفکیک پذیر
separation	تفکیک کردن
dissociating	تفکیک نمودن
resolving power	قدرت تفکیک
response differentiation	تفکیک پاسخ
separations	تفکیک کردن
separability	تفکیک پذیری
separator	تفکیک کننده
separate	تفکیک کردن
predissociation	پیش تفکیک
detaching	تفکیک کردن
parcelling	تفکیک زمین
split risk	تفکیک خطر
photodissociation	تفکیک نوری
dissociates	تفکیک نمودن
detach	تفکیک کردن
optical resolution	تفکیک نوری
separable	تفکیک پذیر
inseparable	تفکیک ناپذیر
separate	جدایی تفکیک
thermal dissociation	تفکیک گرمایی
severable	تفکیک پذیر
ionic dissociation	تفکیک یونی
knocked down	تفکیک شده
separates	جدایی تفکیک
low resolution	تفکیک پایین
separates	تفکیک کردن
separated	جدایی تفکیک
separated	تفکیک کردن
separable	قابل تفکیک
color separation	تفکیک رنگ
detachments	جداسازی تفکیک
detachment	جداسازی تفکیک
detachable	قابل تفکیک
dissociation energy	انرژی تفکیک
division of powers	تفکیک قوا
break down of negotiation	تفکیک مذاکرات
dissociation curve	منحنی تفکیک
detachable bottom	کف قابل تفکیک
break bulk	تفکیک محصولات
disjunct	وجه تفکیک
diacritic	تفکیک کننده
diacritical	تفکیک کننده
discriminator	تفکیک کننده
demodulator	تفکیک کننده
dissociation	تفکیک گسستگی
degree of dissociation	درجه تفکیک
partition	تفکیک کردن
partitions	تفکیک کردن
break up	تفکیک کردن
steady	مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadied	مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadying	مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadiest	مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadies	مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
partitions	وسیله یا اسباب تفکیک
break bulk agent	عامل تفکیک محصولات
low resolution	تفکیک پذیری پایین
segregating	جدا سازی تفکیک
bond dissociation energy	انرژی تفکیک پیوند
break bulk cargo	محمولات تفکیک شده
partition	وسیله یا اسباب تفکیک
modem	تلفیق و تفکیک کننده
inseparable	غیر قابل تفکیک
segregate	جدا سازی تفکیک
segregates	جدا سازی تفکیک
desegregates	تفکیک زدایی کردن
resolution	تفکیک پذیری رفع
desegregating	تفکیک زدایی کردن
denominationalism	اعتقاد به تفکیک و تقسیم
principle of separation of powers	اصل تفکیک قوا
desegregated	تفکیک زدایی کردن
resolving power	توان تفکیک تلسکوپ
segregation	تفکیک ذرات بتن
preesolved	پیش تفکیک شده
resolving agent	عامل تفکیک کننده
separably	بطور قابل تفکیک
work breakdown structure	ساختار تفکیک کار
resolutions	تفکیک پذیری رفع
desegregate	تفکیک زدایی کردن
separatism	تفکیک تجزیه طلبی
desegregate	تفکیک نژادی را فسخ کردن
desegregated	تفکیک نژادی را فسخ کردن
resolvable tartaric acid	تارتریک اسید تفکیک پذیر
oscillator	تفکیک کننده امواج اشکارساز
denote	تفکیک کردن علامت گذاردن
denoted	تفکیک کردن علامت گذاردن
oscillation	تفکیک امواج اشکار سازی
discriminating circuit	مدار تفکیک کننده مین
desegregates	تفکیک نژادی را فسخ کردن
resolution	قدرت تفکیک [ریاضی] [فیزیک]
disintegration product	محصول تجزیه و تفکیک شده
inseparable cost	هزینه غیر قابل تفکیک
internal modem	تلفیق و تفکیک کننده درونی
system resolution	تفکیک سیستم کار دستگاه
denotes	تفکیک کردن علامت گذاردن
oscillations	تفکیک امواج اشکار سازی
external modem	تلفیق و تفکیک کننده برونی
exploded pie graph	نمودار گرد تفکیک شده
desegregating	تفکیک نژادی را فسخ کردن
denotation	علامت تفکیک معنی و مفهوم
marshalling yard	محوطه تفکیک و دسته بندی کالاها
denotative	دارای قوه تفکیک یا تمیز تمیزی
hayes compatible modem	تلفیق و تفکیک کننده سازگار باهیز
resolutions	قدرت تفکیک اجزا یا درشت نمایی
resolution	قدرت تفکیک اجزا یا درشت نمایی
segregative	طالب جدایی وابسته به تفکیک وتبعیض
impartible	جدایی ناپذیر غیر قابل تفکیک
differentiation	فرق گذاری تفکیک و تمیز مطالب از یکدیگر
administrative segregation	زندانی کردن به طور انفرادی تفکیک اداری
fibre optics	وسیله تفکیک ستون نوربه رشتههای نازک
cadastral surveys	عملیات نقشه برداری به منظور تفکیک و تعیین حدوداراضی
marshalling yard	محل تفکیک و طبقه بندی کالاها در مقصد یا مبداء حمل
fix	ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
fixes	ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
range resolution	قابلیت رادار برای تعیین مسافت اشیای مختلف قابلیت تفکیک بردی
fixes	ثابت
fiducial	ثابت
fixing	ثابت
sustained	ثابت
constants	ثابت
fix	ثابت
sustain	ثابت
sustains	ثابت
leger or ledger	ثابت
settled	ثابت
disputeless	ثابت
incommutable	ثابت
inalterable	ثابت
resolute	ثابت
changeless	ثابت
fixed bridge	پل ثابت
constant	ثابت
rugged	ثابت
stables	ثابت
stable	ثابت
permanent	ثابت
static	ثابت
established	ثابت
invariable	ثابت
specific	ثابت
specifics	ثابت
fixed	ثابت
steadied	ثابت
steadier	ثابت تر
unswerving <adj.>	ثابت
undeviating <adj.>	ثابت
true	ثابت
standstill	ثابت
pegged	ثابت
firmest	ثابت
truer	ثابت
solid	ثابت
solids	ثابت
thetical	ثابت

dissociation constant

ثابت تفکیک