English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
inductivity ثابت دی الکتریسیته قابلیت هدایت دی الکتریکی
Other Matches
electromagnetic compatability قابلیت انطباق الکترومغناطیسی قابلیت کارهماهنگ الکتریکی
electric conduction هدایت الکتریسیته
insulator مادهای که الکتریسیته را هدایت نمیکند
insulators مادهای که الکتریسیته را هدایت نمیکند
inductive capacity ثابت دی الکتریسیته
anti- ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
static الکتریسیته ساکن وضعیت ثابت
conductibility قابلیت هدایت
conductivity قابلیت هدایت
three pin plug ورودی استاندارد با سه شاخه برای اتصال وسیلله الکتریکی به منبع اصل الکتریسیته
increase in conductivity افزایش قابلیت هدایت
ideal conductivity قابلیت هدایت ایده ال
heat conductivity قابلیت هدایت حرارت
photoconductivity قابلیت هدایت نور
high conductivity قابلیت هدایت زیاد
electrical conductivity هدایت الکتریکی
induced conductivity قابلیت هدایت القاء شده
conductibility of heat قابلیت هدایت گرما گرمارسانی
high frequency conductivity قابلیت هدایت فرکانس بالا
leads سیر هدایت الکتریکی
conduction رسانش الکتریکی هدایت
specific electrical conductivity هدایت الکتریکی مخصوص
lead سیر هدایت الکتریکی
superconductivity قابلیت هدایت برق بمقدار زیاد
conductivity meter دستگاه اندازه گیری قابلیت هدایت
electric constant ثابت الکتریکی
constant voltage فشار الکتریکی ثابت
Energy Star استانداردی در صفحه نمایش کامپیوتر یا سایر وسایل الکتریکی برای اینکه بگوید محصول به خوبی طراحی شده است و الکتریسیته را هدر نمیدهد
contact electricity فشار الکتریکی تماسی الکتریسیته تماسی
switched وسیله مکانیکی یا با وضعیت ثابت که به صورت الکتریکی دو یا چند خط را بهم وصل یا قط ع میکند
switches وسیله مکانیکی یا با وضعیت ثابت که به صورت الکتریکی دو یا چند خط را بهم وصل یا قط ع میکند
switch وسیله مکانیکی یا با وضعیت ثابت که به صورت الکتریکی دو یا چند خط را بهم وصل یا قط ع میکند
currents جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
current جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
guidance هدایت کردن وسیله یا هواپیمامنطقه پوشش سیستم هدایت هواپیما منطقه زیر پوشش سیستم هدایت
guidance هدایت کردن سیستم هدایت هدایت
terminal guidance هدایت موشک در مراحل اخرمسیر هدایت هواپیما ازفرودگاه یا به فرودگاه
homing guidance هدایت هواپیما یا موشک بااستفاده از امواج رادار هدایت الکترونیکی
beamrider موشک هدایت شوندهای که به وسیله اشعه رادار هدایت میشود
fighter direction هدایت کردن هواپیماهای شکاری هدایت جنگنده ها ازروی ناو
mace نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
maces نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
inertial guidance سیستم هدایت داخلی موشک هدایت خودکار
stellar guidance سیستم هدایت نجومی موشکهای هدایت شونده
interoperability قابلیت همکاری با قسمتها یایکانهای دیگر قابلیت تعمیم کار یک یکان
range resolution قابلیت رادار برای تعیین مسافت اشیای مختلف قابلیت تفکیک بردی
elasticity خاصیت فنری قابلیت ارتجاع و خم شدن قابلیت انعطاف
airmobility قابلیت حمل به وسیله هوارو قابلیت تحرک هوایی
flotation قابلیت شناوری یک خودرو قابلیت غوطه وری در اب
serviceability قابلیت استفاده مجدد قابلیت به کار بردن
swimming capability قابلیت شناوری یا غوطه وری در اب قابلیت عبور از اب
commensurability قابلیت قیاس قابلیت اندازه گیری
accession قابلیت دسترسی قابلیت اجرا و انجام
electrostatic ذخیره سازی داده به صورت ناحیههای بار الکتریکی کوچک روی وسیله الکتریکی
conductance ضریب هدایت قدرت هدایت
gyro pilot سیستم هدایت خودکار ناو هدایت ژیروسکوپی ناو هدایت نجومی خودکار ناو
PSU مدار الکتریکی که حاوی ولتاژ مستقیم است و نیز سطح دلتادی از منبع جریان به سایر مدارهای الکتریکی
celestial guidance سیستم هدایت نجومی موشک هدایت موشک یا قمرمصنوعی با استفاده از صورفلکی
reflectance قابلیت بازتاب قابلیت انعکاس
ductility قابلیت کشش قابلیت تورق
static employment کاربرد توپخانه پدافند هوایی در سکوی ثابت یا در پدافندهوایی ثابت
fixed capital سپرده ثابت اموال ثابت یکان
static test ازمایش در وضعیت ثابت یا به حالت ثابت
strain hardenability قابلیت سخت گردانی کششی قابلیت سخت گردانی تغییربعدی قابلیت سخت گردانی سرد
standing order دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
standing orders دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
creepage مد الکتریسیته
electricity الکتریسیته
electro physic فیزیک الکتریسیته
animal electricity الکتریسیته بدن
brain potential الکتریسیته مغز
electrostatics الکتریسیته ساکن
electrically مربوط به الکتریسیته
electrical quantity مقدار الکتریسیته
electrical مر بوط به الکتریسیته
electric doublet دو قطبی الکتریسیته
positive electricity الکتریسیته مثبت
nuclear electricity الکتریسیته هستهای
static electricity الکتریسیته ساکن
electric generator مولد الکتریسیته
electric dipole دو قطبی الکتریسیته
voltage source منبع الکتریسیته
electric conductor هادی الکتریسیته
induced electricity الکتریسیته القائی
negative electricity الکتریسیته منفی
electric current جریان الکتریسیته
generator وسیله تولید الکتریسیته
electrometer valve لامپ الکتریسیته سنج
electrometer tule لامپ الکتریسیته سنج
piezo electric effect اثر پیزو- الکتریسیته
coulomb واحد اندازه الکتریسیته
generators وسیله تولید الکتریسیته
hot-wires سیم حاوی الکتریسیته
magnetoelectric مربوط به الکتریسیته القایی
hot-wiring سیم حاوی الکتریسیته
hot-wired سیم حاوی الکتریسیته
hot wire سیم حاوی الکتریسیته
hot-wire سیم حاوی الکتریسیته
electrical and otherwise الکتریکی و غیر الکتریکی
replenishes شارژکردن مجدد باتری با الکتریسیته
watt واحد اندازه گیری الکتریسیته
replenished شارژکردن مجدد باتری با الکتریسیته
replenishing شارژکردن مجدد باتری با الکتریسیته
ribbon switch مبدل فشار مداوم به الکتریسیته
replenish شارژکردن مجدد باتری با الکتریسیته
watts واحد اندازه گیری الکتریسیته
electric آنچه با الکتریسیته کار میکند
mains electricity منبع الکتریسیته محلی مشتریان
phase difference اختلاف فاز جریان الکتریسیته
polar دارای الکتریسیته مثبت و منفی
sampled مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
sample مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
nonsparking ضد تولید جرقه غیر هادی الکتریسیته
galvanism جریان مستقیم برق الکتریسیته شیمیایی
conductor مادهای مثل فلز که هادی الکتریسیته است
conductors مادهای مثل فلز که هادی الکتریسیته است
hydro-electric وابسته به پیدایش الکتریسیته بوسیله مالش اب یا بخار
hydro electric وابسته به پیدایش الکتریسیته بوسیله مالش اب یا بخار
permittivity واحد اندازه گیری الکتریسیته برحسب فاراده
electrostatic charge بار الکتریسیته ساکن [که در اثر مالش بوجود می آید.]
charge 1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
charges 1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
standing ثابت دستورالعمل ثابت
powers خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
decibels واحدی که نسبت بین دو مقدار الکتریسیته یاصوت را بیان میکند
power خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
decibel واحدی که نسبت بین دو مقدار الکتریسیته یاصوت را بیان میکند
powered خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
ieee Electronics and ofElectrical Institute Engineers موسسه مهندسین الکتریسیته و الکترونیک
powering خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
steady مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadying مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadiest مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadies مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadied مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
IEC connector استانداردی برای اتصال سر سوزنه در سوکتی که الکتریسیته اصلی را به کامپیوتر منتقل میکند
iee /s 00 مشخصه یک استاندارد که توسط موسسه مهندسین الکتریسیته و الکترونیک ساخته شده است
actinoelectric اجسامی که دارای خاصیت تولید الکتریسیته در اثر تابش طول موجی متناسب با نورباشند
monitor مداری که منبع الکتریسیته را قط ع میکند اگر خطا داشته باشد یا قطعهای را خراب کند
electronic میدانهای الکترومغناطیسی و الکتریسیته ساکن که توسط وسایل الکترونی زیاد ایجاد شده است .
monitored مداری که منبع الکتریسیته را قط ع میکند اگر خطا داشته باشد یا قطعهای را خراب کند
monitors مداری که منبع الکتریسیته را قط ع میکند اگر خطا داشته باشد یا قطعهای را خراب کند
gas electric generating set مولد برق بنزینی- الکتریکی مولد برق گاز الکتریکی
azimuth guidance هدایت هواپیما از نظر سمتی هدایت سمتی هواپیما
photovoltaic cell مبدلی که مانند سلول فتوالکتریک تابشهای الکترومگنتیک را با طول موجهای مرئی و نزدیک ان به الکتریسیته تبدیل میکند
isolation مبدلی که برای جدا کردن قط عات از اتصال مستقیم با منبع تغذیه الکتریسیته اصلی به کار می رود
positive قطب مثبت باطری الکتریسیته مثبت اری یا تصدیق می کنم
fixes ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
fix ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
electrothermal printer چاپگری که نوک چاپ به همراه عناصر گرمایی -dot matrix برای فرم دادن به حروف کاغذهای حساس به الکتریسیته به کار می رود
impedance مقاومت فاهری الکتریسیته مقاومت سیم امپدانس
meter power supply امکان ای در ویندوز که میزان توان باتری را در laptop نشان میدهد و نیز می گوید آیا از طریق بالا اجرا میشود یا منبع اصلی الکتریسیته
leading هدایت
leads هدایت
navigator هدایت گر
transduction هدایت
total conductivity هدایت کل
lead هدایت
navigators هدایت گر
conductance هدایت
steerage هدایت
guidance هدایت
conduction هدایت
direction هدایت
conned هدایت کردن
heat conduction هدایت حرارتی
directing هدایت کردن
superconductivity فوق هدایت
conduct هدایت کردن
con هدایت کردن
guided هدایت کردن
convey هدایت کردن
admittance هدایت فاهری
guide way مسیر هدایت
guide هدایت کردن
rede هدایت کردن
conveys هدایت کردن
conveying هدایت کردن
ionic conduction هدایت یونی
conveyed هدایت کردن
conducted هدایت کردن
conducting هدایت کردن
joysticks سکان هدایت
steering هدایت کردن
hydraulic conductivity هدایت ابی
steerable هدایت کردنی
navigated هدایت کردن
direction هدایت رهبری
joystick سکان هدایت
cons هدایت کردن
fire direction هدایت اتش
navigate هدایت کردن
stream line خط هدایت جریان
conduction هدایت تنظیم
conduction هدایت گرم
leading marks نشانههای هدایت
conning هدایت کردن
heat conductivity هدایت حرارتی
conducts هدایت کردن
leading line خط هدایت هواپیما
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com