English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (12 milliseconds)
English Persian
time constant ثابت زمانی
Search result with all words
capacitive time constant ثابت زمانی فرفیت
inductive time constant ثابت زمانی القا
input time constant ثابت زمانی اولیه
low time constant ثابت زمانی کوچک
time constant of an exponential quantity ثابت زمانی یک کمیت نمایی
Other Matches
slice مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
slices مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
uptime پریود زمانی که در طول ان یک سیستم کامپیوتر فعال است یا صحیح عمل میکندیک دوره زمانی که تجهیزات بدون خرابی کار می کنند
ppm Position Pulse مدولاسیون یا تلفیق زمانی پالس که دران مقدار نمونه لحظهای موج موقعیت زمانی یک پالس را مدوله میکندodulation
static employment کاربرد توپخانه پدافند هوایی در سکوی ثابت یا در پدافندهوایی ثابت
fixed capital سپرده ثابت اموال ثابت یکان
static test ازمایش در وضعیت ثابت یا به حالت ثابت
assembly 1-زمانی که طول می کشد تا برنامه اسمبلی یک برنامه را ترجمه کند. 2-زمانی که اسمبلر برنامه را از زبان اسمبلی به کد ماشین تبدیل میکند
standing order دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
standing orders دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
sampled مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
sample مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
standing ثابت دستورالعمل ثابت
steady مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadied مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadying مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadies مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadiest مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
fix ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
fixes ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
time limits حد زمانی
on <prep.> در [زمانی]
time limit حد زمانی
contemporaneousness هم زمانی
timeline خط زمانی
eternity بی زمانی
sometime یک زمانی
temporal زمانی
simultaneeity هم زمانی
onetime یک زمانی
monomial یک زمانی
synchronization هم زمانی
synchrony هم زمانی
time sense حس زمانی
eternities بی زمانی
whilom یک زمانی
time error خطای زمانی
time estimation براورد زمانی
in a short time در اندک زمانی
time table جدول زمانی
timed زمانی موقعی
time limits محدوده زمانی
time scales مقیاس زمانی
time زمانی موقعی
time fire تیر زمانی
time flutter اختلال زمانی
time lags فاصله زمانی
time lags تاخیر زمانی
time scale مقیاس زمانی
time division multiplexing تسهیم زمانی
time lag تاخیر زمانی
time limits محدودیت زمانی
time limit محدودیت زمانی
time limit محدوده زمانی
times زمانی موقعی
time lag فاصله زمانی
discrete time با گسستگی زمانی
timetabled برنامه زمانی
temporal جسمانی زمانی
time sharing اشتراک زمانی
timetable برنامه زمانی
time yield تسلیم زمانی
vintage model الگوی زمانی
time score نمره زمانی
time schedule برنامه زمانی
time frame چارچوب زمانی
time frames چارچوب زمانی
time quantum ذره زمانی
time priority تقدم زمانی
yore در زمانی بسیاردور
unit of time واحد زمانی
time series سریهای زمانی
mechanical time fuze ماسوره زمانی
time yield limit حد تسلیم زمانی
timer switch کلید زمانی
timetrend روند زمانی
lapse فاصله زمانی
lapses فاصله زمانی
lapsing فاصله زمانی
time study بررسی زمانی
time slice برش زمانی
time preference ارجحیت زمانی
interval فاصله زمانی
time horizon افق زمانی
When I came in زمانی که من تو آمدم
time fuse ماسوره زمانی
time jitter اختلال زمانی
schedule برنامه زمانی
scheduled برنامه زمانی
time preference رجحان زمانی
time preference ترجیح زمانی
flashback وقفه زمانی
flashbacks وقفه زمانی
time path مسیر زمانی
time interval فاصله زمانی
schedules برنامه زمانی
time priority اولویت زمانی
time dilation پارادوکس زمانی
time bar محدودیت زمانی
time base مبدا زمانی
lags تاخیر زمانی
lagged تاخیر زمانی
time pressure فشار زمانی
pressure of time فشار زمانی
temporal sign علامت زمانی
lag تاخیر زمانی
temporal maze ماز زمانی
time disorientation گم گشتگی زمانی
timeline تسلسل زمانی
continuous time با پیوستگی زمانی
no longer نه بیشتر [زمانی]
spatiotemporal فضایی و زمانی
no longer نه دیگر [زمانی]
clock paradox پارادکس زمانی
throughput time اشتراک زمانی
time division multiplex تسهیم زمانی
timetabling برنامه زمانی
timetables برنامه زمانی
rate of time preference نرخ برتری زمانی
chronological دارای ربط زمانی
chronological ترتیب زمانی وقوع
tdm تسهیم زمانی ultiplexing
time average symmetry تقارن میانگین زمانی
serve time <idiom> زمانی رادرزندان بودن
age hardening سخت گردانی زمانی
time fire تیراندازی با گلوله زمانی
timing برنامه ریزی زمانی
time sampling نمونه گیری زمانی
cross sectional data داده ها در یک مقطع زمانی
asynchronous time division multiplexing تسهیم زمانی ناهمگام
vintage model الگوی مقطع زمانی
time lags فاصله زمانی مرده
synchronises انطباق زمانی داشتن
synchronised انطباق زمانی داشتن
time series analysis تحلیل سریهای زمانی
time series data امار سریهای زمانی
time slicing برش زمانی زدن
o technique تحلیل عوامل زمانی
since he was in petticoats از زمانی که بچه بود
distributed lag توزیع فاصله زمانی
time division multiplexing انتقال چندتایی زمانی
magnetic time relay رله زمانی مغناطیسی
aging سخت گردانی زمانی
synchronising انطباق زمانی داشتن
monsoon باد وباران زمانی
chronologic دارای ربط زمانی
cotidal دارای هم زمانی در طغیان اب
synchronizes انطباق زمانی داشتن
time slicing تقسیم بندی زمانی
high burst تیر زمانی بالا
monsoons باد وباران زمانی
synchronize انطباق زمانی داشتن
time lag فاصله زمانی مرده
time utility بهره گیری از شرایط زمانی
lap chart جدول زمانی برای هر دور
time table جدول زمانی ورود و عزیمت
phased دوره زمانی اجرای برنامه
marginal rate of time preference نرخ نهائی ترجیح زمانی
phase دوره زمانی اجرای برنامه
time out of minds زمانی که کسی یاد ندارد
synchronous time division multiplexing تسهیم زمانی همگام یاهمزمان
strain age hardening سخت گردانی کرنشی زمانی
valve duration مدت زمانی که سوپاپ بازمیماند
decision lag تاخیر زمانی در تصمیم گیری
strain age harden سخت کردن کرنشی زمانی
chronograph الت سنجش فواصل زمانی
phases دوره زمانی اجرای برنامه
age hardening susceptibility تقبل سخت گردانی زمانی
airburst ranging تنظیم تیر زمانی بالا
social rate of time preference نرخ ترجیح زمانی اجتماعی
finals رسیدن به انتهای یک دوره زمانی
greatuncle زمانی برابر 00852 سال
final رسیدن به انتهای یک دوره زمانی
time out معتبر نبودن پس از یک دوره زمانی
outages مدت زمانی که سیستم کار نمیکند
times خیر زمانی مشخصی ایجاد کند
run duration مدت زمانی که برنامه اجرا میشود
variable time fuse ماسوره زمانی متغیر VTF:abb
productive مدت زمانی که یک محصولی ساخته میشود
air hardening سخت گردانی زمانی در دمای معمولی
mechanical time fuze ماسوره زمانی خودکار یا زمان مکانیکی
peak زمانی که چیزی بیشترین حد استفاده را دارد
duration مدت زمانی که چیزی سالم می ماند
phase مدت زمانی که برنامه کامپایل میشود
phases مدت زمانی که برنامه کامپایل میشود
peaking زمانی که چیزی بیشترین حد استفاده را دارد
phased مدت زمانی که برنامه کامپایل میشود
time preference theory of interest نظریه بهره بر مبنای رجحان زمانی
time lag زمان تلف شده سکته زمانی
peaks زمانی که چیزی بیشترین حد استفاده را دارد
outage مدت زمانی که سیستم کار نمیکند
crippling پرتاب توپ زمانی که حساب 0-3 یا 1-3 است
crippled پرتاب توپ زمانی که حساب 0-3 یا 1-3 است
time خیر زمانی مشخصی ایجاد کند
lease استفاده از قطعه در زمانی و پرداخت قیمت
leases استفاده از قطعه در زمانی و پرداخت قیمت
He was quite a fellow in his day. زمانی برای خودش آدمی بود
time lags زمان تلف شده سکته زمانی
cripple پرتاب توپ زمانی که حساب 0-3 یا 1-3 است
transients خطای موقت که درمدت زمانی رخ میدهد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com