English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
inductive time constant ثابت زمانی القا
Other Matches
time constant ثابت زمانی
input time constant ثابت زمانی اولیه
capacitive time constant ثابت زمانی فرفیت
low time constant ثابت زمانی کوچک
time constant of an exponential quantity ثابت زمانی یک کمیت نمایی
inductions القا
induction القا
abolishment القا
inductions القا کردن
inductorium قرقره القا
induction meter سنجه القا
induce القا کردن
induced القا کردن
inducing القا کردن
induction القا کردن
black induction توقف القا
induction balance تراز القا
self suggestion القا ازخودبخود
faradic القا شده
induces القا کردن
anti induction cable کابل ضد القا
line of induction خطوط القا
slices مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
slice مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
induced environment محیط القا شده
induction voltage regulator نافم ولتاژ با القا
uptime پریود زمانی که در طول ان یک سیستم کامپیوتر فعال است یا صحیح عمل میکندیک دوره زمانی که تجهیزات بدون خرابی کار می کنند
electrophorus الت تولید الکتریسته ساکن بوسیله القا
ppm Position Pulse مدولاسیون یا تلفیق زمانی پالس که دران مقدار نمونه لحظهای موج موقعیت زمانی یک پالس را مدوله میکندodulation
static employment کاربرد توپخانه پدافند هوایی در سکوی ثابت یا در پدافندهوایی ثابت
static test ازمایش در وضعیت ثابت یا به حالت ثابت
fixed capital سپرده ثابت اموال ثابت یکان
assembly 1-زمانی که طول می کشد تا برنامه اسمبلی یک برنامه را ترجمه کند. 2-زمانی که اسمبلر برنامه را از زبان اسمبلی به کد ماشین تبدیل میکند
standing order دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
standing orders دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
sample مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
sampled مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
standing ثابت دستورالعمل ثابت
steadied مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadiest مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadying مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steady مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadies مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
fixes ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
fix ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
synchrony هم زمانی
eternities بی زمانی
eternity بی زمانی
synchronization هم زمانی
time limits حد زمانی
whilom یک زمانی
monomial یک زمانی
time limit حد زمانی
temporal زمانی
timeline خط زمانی
sometime یک زمانی
on <prep.> در [زمانی]
onetime یک زمانی
simultaneeity هم زمانی
contemporaneousness هم زمانی
time sense حس زمانی
temporal maze ماز زمانی
temporal sign علامت زمانی
spatiotemporal فضایی و زمانی
timed زمانی موقعی
time limit محدودیت زمانی
time frames چارچوب زمانی
vintage model الگوی زمانی
clock paradox پارادکس زمانی
time زمانی موقعی
time frame چارچوب زمانی
times زمانی موقعی
in a short time در اندک زمانی
throughput time اشتراک زمانی
unit of time واحد زمانی
schedules برنامه زمانی
time score نمره زمانی
time quantum ذره زمانی
time flutter اختلال زمانی
time priority تقدم زمانی
time priority اولویت زمانی
time jitter اختلال زمانی
time fuse ماسوره زمانی
interval فاصله زمانی
time preference ارجحیت زمانی
time preference رجحان زمانی
time preference ترجیح زمانی
time path مسیر زمانی
time interval فاصله زمانی
yore در زمانی بسیاردور
scheduled برنامه زمانی
schedule برنامه زمانی
time bar محدودیت زمانی
time base مبدا زمانی
time schedule برنامه زمانی
time dilation پارادوکس زمانی
time disorientation گم گشتگی زمانی
time division multiplex تسهیم زمانی
timetrend روند زمانی
timer switch کلید زمانی
time yield limit حد تسلیم زمانی
time yield تسلیم زمانی
time division multiplexing تسهیم زمانی
time table جدول زمانی
time study بررسی زمانی
time error خطای زمانی
time estimation براورد زمانی
time fire تیر زمانی
time series سریهای زمانی
time horizon افق زمانی
time limits محدودیت زمانی
continuous time با پیوستگی زمانی
no longer نه بیشتر [زمانی]
lags تاخیر زمانی
When I came in زمانی که من تو آمدم
time slice برش زمانی
no longer نه دیگر [زمانی]
time lags تاخیر زمانی
discrete time با گسستگی زمانی
time pressure فشار زمانی
pressure of time فشار زمانی
time lag تاخیر زمانی
time limit محدوده زمانی
time limits محدوده زمانی
time scale مقیاس زمانی
time scales مقیاس زمانی
lagged تاخیر زمانی
lapse فاصله زمانی
temporal جسمانی زمانی
timetabled برنامه زمانی
mechanical time fuze ماسوره زمانی
flashback وقفه زمانی
timetables برنامه زمانی
flashbacks وقفه زمانی
timetabling برنامه زمانی
time lag فاصله زمانی
lapses فاصله زمانی
timeline تسلسل زمانی
time lags فاصله زمانی
timetable برنامه زمانی
lag تاخیر زمانی
time sharing اشتراک زمانی
lapsing فاصله زمانی
synchronize انطباق زمانی داشتن
cross sectional data داده ها در یک مقطع زمانی
chronological دارای ربط زمانی
synchronizes انطباق زمانی داشتن
chronological ترتیب زمانی وقوع
age hardening سخت گردانی زمانی
o technique تحلیل عوامل زمانی
timing برنامه ریزی زمانی
time sampling نمونه گیری زمانی
time series analysis تحلیل سریهای زمانی
time series data امار سریهای زمانی
time fire تیراندازی با گلوله زمانی
time slicing تقسیم بندی زمانی
time slicing برش زمانی زدن
cotidal دارای هم زمانی در طغیان اب
time division multiplexing انتقال چندتایی زمانی
magnetic time relay رله زمانی مغناطیسی
time average symmetry تقارن میانگین زمانی
monsoon باد وباران زمانی
synchronises انطباق زمانی داشتن
distributed lag توزیع فاصله زمانی
synchronised انطباق زمانی داشتن
tdm تسهیم زمانی ultiplexing
time lag فاصله زمانی مرده
monsoons باد وباران زمانی
serve time <idiom> زمانی رادرزندان بودن
rate of time preference نرخ برتری زمانی
since he was in petticoats از زمانی که بچه بود
aging سخت گردانی زمانی
synchronising انطباق زمانی داشتن
high burst تیر زمانی بالا
asynchronous time division multiplexing تسهیم زمانی ناهمگام
time lags فاصله زمانی مرده
vintage model الگوی مقطع زمانی
chronologic دارای ربط زمانی
social rate of time preference نرخ ترجیح زمانی اجتماعی
time table جدول زمانی ورود و عزیمت
chronograph الت سنجش فواصل زمانی
strain age hardening سخت گردانی کرنشی زمانی
strain age harden سخت کردن کرنشی زمانی
greatuncle زمانی برابر 00852 سال
time out معتبر نبودن پس از یک دوره زمانی
time utility بهره گیری از شرایط زمانی
phased دوره زمانی اجرای برنامه
age hardening susceptibility تقبل سخت گردانی زمانی
final رسیدن به انتهای یک دوره زمانی
finals رسیدن به انتهای یک دوره زمانی
valve duration مدت زمانی که سوپاپ بازمیماند
time out of minds زمانی که کسی یاد ندارد
marginal rate of time preference نرخ نهائی ترجیح زمانی
synchronous time division multiplexing تسهیم زمانی همگام یاهمزمان
decision lag تاخیر زمانی در تصمیم گیری
lap chart جدول زمانی برای هر دور
phase دوره زمانی اجرای برنامه
phases دوره زمانی اجرای برنامه
airburst ranging تنظیم تیر زمانی بالا
timed خیر زمانی مشخصی ایجاد کند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com