English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
physical constant ثابت فیزیکی [فیزیک]
Search result with all words
austempering تغییرات فیزیکی که در دمای ثابت برای بدست اوردن باینات از استنیت انجام می گیرد
Other Matches
static employment کاربرد توپخانه پدافند هوایی در سکوی ثابت یا در پدافندهوایی ثابت
static test ازمایش در وضعیت ثابت یا به حالت ثابت
fixed capital سپرده ثابت اموال ثابت یکان
standing orders دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
standing order دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
physical فیزیکی
sampled مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
sample مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
physical constant ثابتهای فیزیکی
physical record رکورد فیزیکی
hardware واحدهای فیزیکی
physiotherapy درمان فیزیکی
physical analysis تجزیه فیزیکی
physical quantity کمیت فیزیکی
physical design طرح فیزیکی
physical capital سرمایه فیزیکی
physical change تغییرات فیزیکی
physical constraints محدودیتهای فیزیکی
physical security امنیت فیزیکی
physical state حالت فیزیکی
physical unit واحد فیزیکی
psychopaysical روانی- فیزیکی
physicalism فیزیکی نگری
biophysical زیستی- فیزیکی
physico mathematical فیزیکی و ریاضی
environments محیط یا موقعیتهای فیزیکی
environment محیط یا موقعیتهای فیزیکی
marginal physical product محصول فیزیکی نهائی
lay (light) into <idiom> حمله فیزیکی کردن
physical format قالب بندی فیزیکی
physical drive دیسک گردان فیزیکی
physical فیزیکی مربوط به تاسیسات
physio chemical وابسته به شیمی فیزیکی
size ابعاد فیزیکی یک تصویر یا شی یا صفحه
isotropic دارای خواص فیزیکی مشابه
marginal physical product of labor محصول فیزیکی نهائی کار
geophysical survey مطالعه خواص فیزیکی زمین
line اتصال فیزیکی به ارسال داده
lines اتصال فیزیکی به ارسال داده
environmental security تامین محیطی و فیزیکی منطقه
marginal physical product of capital محصول فیزیکی نهائی سرمایه
electro magnetism علم روابط فیزیکی میان
sizes ابعاد فیزیکی یک تصویر یا شی یا صفحه
deformation تغییر شکل فیزیکی درساختمان
geopolitics مطالعه نفوذ عوامل فیزیکی
standing ثابت دستورالعمل ثابت
physicochemical وابسته به خواص فیزیکی وشیمیایی اجسام
built into که هنوز بخش فیزیکی سیستم است
gather writer تمرکز اطلاعات در داخل یک رکورد فیزیکی
communication مسیر فیزیکی که فرستنده را به گیرنده وصل میکند
hands-on فرایند فیزیکی بکار بردن یک سیستم کامپیوتری
communication اتصال فیزیکی که داده روی آن ارسال میشود
hands on فرایند فیزیکی بکار بردن یک سیستم کامپیوتری
aircraft alternation اصلاحات در خواص فیزیکی وخصوصیات پرواز هواپیما
pedestals میز یا پشتیبان فیزیکی دیگری برای یک ترمینال
pedestal میز یا پشتیبان فیزیکی دیگری برای یک ترمینال
steadiest مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadies مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steady مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadied مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadying مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
communication سوکت یا اتصال فیزیکی که به وسیله اجازه ارتباط میدهد
networks اتصالات فیزیکی به کامپیوترها و قط عات کنترلی که یک شبکه را می سازند
networking اتصالات فیزیکی به کامپیوترها و قط عات کنترلی که یک شبکه را می سازند
ends کد نشان دهنده انتهای رسانه فیزیکی قابل استفاده
security specialist فردی که مسئول امنیت فیزیکی مرکز کامپیوتر است
network اتصالات فیزیکی به کامپیوترها و قط عات کنترلی که یک شبکه را می سازند
ended کد نشان دهنده انتهای رسانه فیزیکی قابل استفاده
media هر ماده فیزیکی که برای ذخیره داده به کار می رود
end کد نشان دهنده انتهای رسانه فیزیکی قابل استفاده
channeled اتصال فیزیکی بین دو نقط ه که اجازه ارسال داده میدهد
interior label بجای اینکه برچسب خارجی یا فیزیکی روی محفظه باشد
sonde اسباب اندازه گیری اوضاع فیزیکی وجوی ارتفاعات زیادماوراء جو
channel اتصال فیزیکی بین دو نقط ه که اجازه ارسال داده میدهد
channelled اتصال فیزیکی بین دو نقط ه که اجازه ارسال داده میدهد
channels اتصال فیزیکی بین دو نقط ه که اجازه ارسال داده میدهد
channeling اتصال فیزیکی بین دو نقط ه که اجازه ارسال داده میدهد
physical analysis جداسازی ذرات خاک از نظر قطر دانه ها به روش فیزیکی
mirror writing shadow reading کامپیوتر میزبان با دو دیسک فیزیکی برای بالا بردن سرعت دسترسی
real memory حافظه فیزیکی موجود که توسط CPU قابل آدرس دهی است
landline خط وط ارتباطی که از کابل برای اتصال فیزیکی و الکتریکی دو وسیله استفاده می کنند
transmissions ارتباط فیزیکی بین در نقط ه که امکان ارسال داده را فراهم میکند.
transmission ارتباط فیزیکی بین در نقط ه که امکان ارسال داده را فراهم میکند.
format فرآیندی که الگوی فیزیکی و ترتیب شیارها و سکتورهای روی دیسک را مشخص میکند
formats فرآیندی که الگوی فیزیکی و ترتیب شیارها و سکتورهای روی دیسک را مشخص میکند
mediums هر ماده فیزیکی که قادر به ذخیره سازی داده برای برنامههای کاربردی کامپیوتری باشد
medium هر ماده فیزیکی که قادر به ذخیره سازی داده برای برنامههای کاربردی کامپیوتری باشد
sensor وسیله الکترونیکی که یک خروجی با توجه به وضعیت یا موقعیت فیزیکی فرآیند ایجاد کند.مراجعه شود به TRANSDUCER
virtual فضایی که از حدود فیزیکی صفحه نمایش بزرگتر است و میتواند حاوی متن ,تصویر,پنجره و... باشد
fix ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
fixes ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
gestalt تشکیل و ترکیب چندعامل یاپدیده فیزیکی وحیاتی وروانشناسی برای انجام کارواحدو دست داده جزئی از کل شوند
highways اتصالات فیزیکی که داده آدرس را به صورت موازی بین واحد پردازش مرکزی و حافظه و وسایل جانبی منتقل میکند
addresses اشمارهای که به واحد پردازش مرکزی اجازه میدهد به یک محل فیزیکی در رسانه ذخیره سازی سیستم کامپیوتر مراجعه کند
bus اتصالات فیزیکی که داده آدرس را به صورت موازی بین واحد پردازش مرکزی و حافظه یا رسانه خارجی منتقل میکند
bused اتصالات فیزیکی که داده آدرس را به صورت موازی بین واحد پردازش مرکزی و حافظه یا رسانه خارجی منتقل میکند
buses اتصالات فیزیکی که داده آدرس را به صورت موازی بین واحد پردازش مرکزی و حافظه یا رسانه خارجی منتقل میکند
busing اتصالات فیزیکی که داده آدرس را به صورت موازی بین واحد پردازش مرکزی و حافظه یا رسانه خارجی منتقل میکند
addressed اشمارهای که به واحد پردازش مرکزی اجازه میدهد به یک محل فیزیکی در رسانه ذخیره سازی سیستم کامپیوتر مراجعه کند
bussed اتصالات فیزیکی که داده آدرس را به صورت موازی بین واحد پردازش مرکزی و حافظه یا رسانه خارجی منتقل میکند
address شماره ای که به واحد پردازش مرکزی اجازه میدهد به یک محل فیزیکی در رسانه ذخیره سازی سیستم کامپیوتر مراجعه کند
busses اتصالات فیزیکی که داده آدرس را به صورت موازی بین واحد پردازش مرکزی و حافظه یا رسانه خارجی منتقل میکند
highway اتصالات فیزیکی که داده آدرس را به صورت موازی بین واحد پردازش مرکزی و حافظه و وسایل جانبی منتقل میکند
port سوکت یا اتصال فیزیکی که امکان ارسال داده بین اتصالات داخلی کامپیوتر و وسیله خارجی دیگر فراهم میکند
bussing اتصالات فیزیکی که داده آدرس را به صورت موازی بین واحد پردازش مرکزی و حافظه یا رسانه خارجی منتقل میکند
place utility استفاده فیزیکی یا وضعی حالتی که موسسه تولیدی جهت بالا بردن سود خودحمل و نقل محصولش را نیزبر عهده بگیرد
local وسیلهای که به صورت فیزیکی متصل است و به کنترل کامپیوتر وصل است
locals وسیلهای که به صورت فیزیکی متصل است و به کنترل کامپیوتر وصل است
digital آنچه داده یاکمیتهای فیزیکی را به صورت داده بیان میکند
connector وسیله فیزیکی با چندین اتصال فلزی که به وسایل اجازه اتصال به سادگی می دهند
locals چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
local چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
paged address آدرس حافظه فیزیکی موجود که از ادرس منط قی و ادرس صفحه محاسبه میشود
local دیسک درایویی که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است به جای اینکه منبع از طریق شبکه وصل باشد
analogue نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
locals دیسک درایویی که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است به جای اینکه منبع از طریق شبکه وصل باشد
analogues نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
analog نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر متغیر ممتد فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
technocracy حکومت دارندگان حکومت تکنوکراسی سیستمی که زمامداران در ان از میان کارشناسان و دانشمندان انتخاب می شوند و امورجاریه را از طریق فنی و برمبنای قواعد فیزیکی لایتغیراداره می کنند
technocracies حکومت دارندگان حکومت تکنوکراسی سیستمی که زمامداران در ان از میان کارشناسان و دانشمندان انتخاب می شوند و امورجاریه را از طریق فنی و برمبنای قواعد فیزیکی لایتغیراداره می کنند
paged address مدار منطقی الکترونیک که ترجمه بین آدرس منطقی مربوطه به صفحه کاغذ و آدرس واقعی فیزیکی که مراجعه شده است را بر عهده دارد
fixing ثابت
immovable ثابت
loyal ثابت
constant ثابت
fixed ثابت
changeless ثابت
constants ثابت
sustains ثابت
fixed bridge پل ثابت
fixes ثابت
fiducial ثابت
settled ثابت
disputeless ثابت
resolute ثابت
leger or ledger ثابت
incommutable ثابت
sustain ثابت
sustained ثابت
inalterable ثابت
fix ثابت
specifics ثابت
hard and fast ثابت
steadying ثابت
firms ثابت
thetical ثابت
static ثابت
thetic ثابت
steady ثابت
permanent ثابت
firmest ثابت
firmer ثابت
steadied ثابت
indelible ثابت
unshaken ثابت
patting ثابت
equable ثابت
patted ثابت
stationary ثابت
truest ثابت
pats ثابت
truer ثابت
pat ثابت
true ثابت
firm ثابت
stable ثابت
rugged ثابت
specific ثابت
solid ثابت
solids ثابت
steadies ثابت
steadier ثابت تر
established ثابت
invariable ثابت
unswerving <adj.> ثابت
steadiest ثابت
standstill ثابت
undeviating <adj.> ثابت
pegged ثابت
stables ثابت
fixed length با درازای ثابت
fixed light چراغ ثابت
fixed pivot لولای ثابت
fixed point ممیز ثابت
fixed format قابل ثابت
fixed inputs نهادههای ثابت
fixed field میدان ثابت
fixed ersistor مقاومت ثابت
fixed davit جرثقیل ثابت
fixed income درامد ثابت
fixed inputs منابع ثابت
fixed disk دیسک ثابت
fixed head با نوک ثابت
sitting duck <idiom> هدف ثابت
dead-light پنجره ثابت
fixed echo اکوی ثابت
fixed costs هزینههای ثابت
flanking window نورگیر ثابت
fixed casement قاب ثابت
capital goods دارایی ثابت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com