Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (6 milliseconds)
English
Persian
magnetic constant
ثابت مغناطیسی
Search result with all words
pack
تعداد دیسکهای مغناطیسی ثابت یا متغیر
packs
تعداد دیسکهای مغناطیسی ثابت یا متغیر
fix
سیستم ذخیره سازی دیسک مغناطیسی که حاوی دیسکهای متحرک است مثل فلاپی دیسک و چندین درایو دیسک ثابت
fixes
سیستم ذخیره سازی دیسک مغناطیسی که حاوی دیسکهای متحرک است مثل فلاپی دیسک و چندین درایو دیسک ثابت
Other Matches
magnetic induction
چگالی شار مغناطیسی اندوکسیون مغناطیسی چگالی میدان مغناطیسی چگالی خطوط قوای مغناطیسی
static employment
کاربرد توپخانه پدافند هوایی در سکوی ثابت یا در پدافندهوایی ثابت
softer
که اثرات مغناطیسی خود را هنگام حذف از میدان مغناطیسی از دست بدهد
soft
که اثرات مغناطیسی خود را هنگام حذف از میدان مغناطیسی از دست بدهد
mediums
مادهای که الگوی فلوی مغناطیسی را پس از اثر میدان مغناطیسی برمی گرداند.
medium
مادهای که الگوی فلوی مغناطیسی را پس از اثر میدان مغناطیسی برمی گرداند.
softest
که اثرات مغناطیسی خود را هنگام حذف از میدان مغناطیسی از دست بدهد
ferromagnetic material
هر مادهای که بار مغناطیسی را نگه می دارد بتواند مغناطیسی شود
magnetic tapes
پلاستیک باریک پوشیده شده از ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنال
magnetic tape
پلاستیک باریک پوشیده شده از ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنال
magnetic ink character recognition
تشخیص کاراکترهای جوهرمغناطیسی بازشناسی کاراکتربا جوهر مغناطیسی دخشه شناسی مرکب مغناطیسی
taped
پلاستیک باریک و کوتاه پوشیده شده از یک ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنالها
tape
پلاستیک باریک و کوتاه پوشیده شده از یک ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنالها
degauss
پاک کردن فیلدها مغناطیسی زیادی از دیسک یا نوار مغناطیسی یا نوک خواندن / نوشتن
record
گیرندهای که سیگنالهای الکتریکی را به مغناطیسی تبدیل میکند تا داده را روی رسانه مغناطیسی بنویسد
tapes
پلاستیک باریک و کوتاه پوشیده شده از یک ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنالها
magnetic skin effect
جابجایی فوران مغناطیسی اثر پوستی مغناطیسی
static test
ازمایش در وضعیت ثابت یا به حالت ثابت
fixed capital
سپرده ثابت اموال ثابت یکان
magnetic blowout
خاموش کردن مغناطیسی وزش مغناطیسی
permalloy
خانوادهای ار الیاژهای اهن و نیکل که از نظر مغناطیسی نرم میباشند و تحت نیروهای مغناطیسی کم نفوذپذیری وگذردهی زیادی از خود نشان میدهند
standing orders
دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
standing order
دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
magnaflux
نام انحصاری تست غیرمخربی برای مواد مغناطیسی بااستفاده از میدانهای مغناطیسی و مواد فلورسان
magnetic deflector
یکسوکننده مغناطیسی اشکارساز مغناطیسی
magnetic flow
فوران مغناطیسی فلوی مغناطیسی
magnetic reluctance
مقاومت مغناطیسی رلوکتانس مغناطیسی
magnetic ritation
گردش مغناطیسی دوران مغناطیسی
magnetic flux density
چگالی شار مغناطیسی چگالی خطوط قوا اندوکسیون مغناطیسی
sampled
مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
sample
مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
standing
ثابت دستورالعمل ثابت
steadied
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadying
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadiest
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steady
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadies
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
magnetic flux
فلوی مغناطیسی شار القاء شار مغناطیسی
dispersion
پراکندگی شار مغناطیسی پراکندگی فوران مغناطیسی
magnetic nuclear resonance
تشدید مغناطیسی هسته رزونانس مغناطیسی هسته
reluctivity
مقاومت مغناطیسی ویژه ضریب مقاومت مغناطیسی
fixes
ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
fix
ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
grid magnatic angle
زاویه شبکه مغناطیسی زاویه انحراف شبکه مغناطیسی
magnetic tape recording
ضبط روی نوار مغناطیسی ضبط نوار مغناطیسی
fixed
ثابت
static
ثابت
specific
ثابت
inalterable
ثابت
incommutable
ثابت
pegged
ثابت
permanent
ثابت
unshaken
ثابت
firms
ثابت
equable
ثابت
indelible
ثابت
stationary
ثابت
changeless
ثابت
hard and fast
ثابت
firm
ثابت
firmer
ثابت
firmest
ثابت
truest
ثابت
truer
ثابت
true
ثابت
leger or ledger
ثابت
settled
ثابت
constants
ثابت
constant
ثابت
fixing
ثابت
steadier
ثابت تر
sustains
ثابت
sustained
ثابت
sustain
ثابت
established
ثابت
invariable
ثابت
specifics
ثابت
fixes
ثابت
rugged
ثابت
standstill
ثابت
fix
ثابت
loyal
ثابت
solid
ثابت
solids
ثابت
immovable
ثابت
resolute
ثابت
patted
ثابت
unswerving
<adj.>
ثابت
pats
ثابت
pat
ثابت
disputeless
ثابت
undeviating
<adj.>
ثابت
fiducial
ثابت
fixed bridge
پل ثابت
steadied
ثابت
thetical
ثابت
thetic
ثابت
patting
ثابت
stable
ثابت
steadying
ثابت
stables
ثابت
steady
ثابت
steadies
ثابت
steadiest
ثابت
demonstrates
ثابت کردن
field constant
ثابت میدان
constant
ثابت قدم
veteran
ثابت استوار
veterans
ثابت استوار
bedding
ثابت سازی
demonstrate
ثابت کردن
fixed condenser
خازن ثابت
demonstrating
ثابت کردن
demonstrated
ثابت کردن
constants
عدد ثابت
fixed capital
سرمایه ثابت
fixed field
میدان ثابت
fixed echo
اکوی ثابت
fixed disk
دیسک ثابت
equilibrium constant
ثابت تعادل
flat-footed
ثابت قطعی
fixed costs
هزینههای ثابت
constants
مقدار ثابت
constants
ثابت دایمی
fixed ersistor
مقاومت ثابت
fixed casement
قاب ثابت
constants
ثابت قدم
fixed davit
جرثقیل ثابت
fixatives
ثابت کننده
poise
ثابت واداشت ن
constant
ثابت دایمی
constant
عدد ثابت
flat footed
ثابت قطعی
fixed capacitor
خازن ثابت
fixed
ثابت شده
stabilised
ثابت کردن
fixed area
ناحیه ثابت
stabilises
ثابت کردن
stabilising
ثابت کردن
stabilize
ثابت کردن
stabilized
ثابت کردن
stabilizes
ثابت کردن
resolute
ثابت قدم
fixed asset
دارائی ثابت
fixed assets
داراییهای ثابت
constant
مقدار ثابت
evidence
ثابت کردن
resolutely
با عزم ثابت
pin
ثابت کردن
pinned
ثابت کردن
fixed beam
تیر ثابت
pinning
ثابت کردن
prove
ثابت کردن
proved
ثابت کردن
figurative constant
ثابت تلویحی
parameter
مقدار ثابت
parameter
ضریب ثابت
fixed budget
بودجه ثابت
parameters
مقدار ثابت
parameters
ضریب ثابت
punctual
ثابت در یک نقطه
fixations
ثابت کردن
boltzmann constant
ثابت بولتزمن
fixed ammunition
مهمات ثابت
firm offer
پیشنهاد ثابت
proves
ثابت کردن
fixation
ثابت کردن
staid
ارام ثابت
fixed format
قابل ثابت
fixed radix
با مبنای ثابت
carbon fixed
کربن ثابت
carbon fixed
ذغال ثابت
hard set
ثابت شده
fixed storage
انباره ثابت
costant load
بار ثابت
fixed storage
حافظه ثابت
fixed supply
عرضه ثابت
constatnt
مقدار ثابت
constant voltage
ولتاژ ثابت
capital goods
دارایی ثابت
fixed star
ستاره ثابت
fixed slab buttress dam
سد با پشتبند ثابت
immovably
بطور ثابت
boltzmann constant
ثابت بولتزمان
decay constant
ثابت تباهی
fixed resources
منابع ثابت
image phase change coefficient
ثابت فازی
idee fixe
فکر ثابت
hubble constant
ثابت هابل
capital asset
سرمایه ثابت
fixed round
فشنگ ثابت
curie constant
ثابت کوری
gravitational constant
ثابت جاذبه
clinch knot
گره ثابت
gravitational constant
ثابت گرانش
constant current
شدت ثابت
constant error
خطای ثابت
constant factors
عوامل ثابت
constant luminance
روشنایی ثابت
constant speed
سرعت ثابت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com