Dictiornary-Farsi | ثابت پایداری | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
stability constant	ثابت پایداری


Other Matches

persistency	پایداری گاز جنگی پایداری اصرار
self defense	پایداری داخلی پایداری ملی
static employment	کاربرد توپخانه پدافند هوایی در سکوی ثابت یا در پدافندهوایی ثابت
static test	ازمایش در وضعیت ثابت یا به حالت ثابت
fixed capital	سپرده ثابت اموال ثابت یکان
standing order	دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
standing orders	دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
constancy	پایداری
consistency	پایداری
endurance	پایداری 0
resisted	پایداری
resisting	پایداری
resists	پایداری
resist	پایداری
consistent	پایداری
hold one's own	پایداری
permanencies	پایداری
hold one's ground	پایداری
permanency	پایداری
persistence	پایداری
perenniality	پایداری
consistence	پایداری
stableness	پایداری
resistance	پایداری
stability	پایداری
permanence	پایداری
commorant	پایداری
stickability	پایداری
staying power	نیروی پایداری
spiral stability	پایداری چرخشی
stability calculation	حساب پایداری
stability of an emulsion	پایداری امولسیون
light stable	پایداری نور
stability of slope	پایداری ترانشه
kinetic stability	پایداری جنبشی
frequency stability	پایداری فرکانس
thermodynamic stability	پایداری ترمودینامیکی
longitudinal stability	پایداری طولی
speed stability	پایداری سرعت
soil consistence	پایداری خاک
staidness	ارامش پایداری
negative stability	پایداری منفی
lateral stability	پایداری عرضی
kinetic stability	پایداری سینتیکی
stabilizing	پایداری کردن
inherent stability	پایداری ماندگار
optical stability	پایداری نوری
stability	پایایی پایداری
people forces	نیروی پایداری
neutral stability	پایداری بی تفاوت
plastic consistency	پایداری خمیری
retentivity	پایداری مغناطیسی
neutral stability	پایداری خنثی
resistance adjustment	میزان پایداری
creep strength	پایداری خزشی
directional stability	پایداری جهشی
directional stability	پایداری سمتی
elastic stability	پایداری ارتجاعی
static stability	پایداری استاتیک
consistency of concrete	پایداری بتن
fixity	قرار پایداری
statics	دانش پایداری نیروها
fuel endurance	قدرت پایداری سوخت
sampled	مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
sample	مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
crystal field stabilization energy	انرژی پایداری میدان بلور
creep strength depending on time	پایداری خزشی تابع زمان
ligand field stabilization energy	انرژی پایداری میدان لیگاند
half residence time	نیمه عمر پایداری عناصرریزش اتمی یا رادیواکتیو
standing	ثابت دستورالعمل ثابت
vent	سوراخی در مرکز چتر نجات برای افزایش پایداری
venting	سوراخی در مرکز چتر نجات برای افزایش پایداری
vents	سوراخی در مرکز چتر نجات برای افزایش پایداری
l.f.s.e	energy stabilization ligandfield انرژی پایداری میدان لیگاند
vented	سوراخی در مرکز چتر نجات برای افزایش پایداری
steady	مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadied	مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadiest	مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadies	مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadying	مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
warping	پیچاندن بالها بصورت متقارن برای بدست اوردن پایداری عرضی و قابل کنترل
wheel satellite	ماهوارهای که بصورت دایرهای ساخته شده و معمولابرای پایداری وضعیت یا واردساختن گرانش ساختگی به سرنشینان دوران میکند
fixes	ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
fix	ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
chrome dyes	کرم یا گروهی از رنگینه های شیمیایی که به همراه دی کرومات پتاسیم در رنگرزی پشم به کار رفته و رنگ نسبتا پایداری بوجود می آورند
resists	مقاومت کردن پایداری کردن
resisted	پایداری کردن ایستادگی کردن
resisted	مقاومت کردن پایداری کردن
internal defense	پدافند داخلی پایداری داخلی
resisting	مقاومت کردن پایداری کردن
resisting	پایداری کردن ایستادگی کردن
resist	پایداری کردن ایستادگی کردن
resists	پایداری کردن ایستادگی کردن
resist	مقاومت کردن پایداری کردن
sustained	ثابت
sustains	ثابت
fixing	ثابت
disputeless	ثابت
incommutable	ثابت
constant	ثابت
constants	ثابت
immovable	ثابت
inalterable	ثابت
loyal	ثابت
changeless	ثابت
fiducial	ثابت
sustain	ثابت
leger or ledger	ثابت
resolute	ثابت
fix	ثابت
fixed bridge	پل ثابت
fixes	ثابت
settled	ثابت
steadied	ثابت
unshaken	ثابت
indelible	ثابت
hard and fast	ثابت
truest	ثابت
truer	ثابت
true	ثابت
pegged	ثابت
equable	ثابت
stationary	ثابت
rugged	ثابت
thetical	ثابت
permanent	ثابت
static	ثابت
firms	ثابت
firmest	ثابت
firmer	ثابت
firm	ثابت
unswerving <adj.>	ثابت
undeviating <adj.>	ثابت
steadying	ثابت
steady	ثابت
steadiest	ثابت
steadies	ثابت
pat	ثابت
stables	ثابت
stable	ثابت
patting	ثابت
patted	ثابت
pats	ثابت
steadier	ثابت تر
established	ثابت
invariable	ثابت
thetic	ثابت
solid	ثابت
standstill	ثابت
fixed	ثابت
specific	ثابت
solids	ثابت
specifics	ثابت
standing rigging	بکسلهای ثابت
standing rigging	طنابهای ثابت
fixed davit	جرثقیل ثابت
semifixed	نیمه ثابت
fixed costs	هزینههای ثابت
fixed casement	قاب ثابت
fixed budget	بودجه ثابت
fixed capacitor	خازن ثابت
fixed condenser	خازن ثابت
fixed capital	سرمایه ثابت
solar constant	ثابت خورشیدی
fixed disk	دیسک ثابت
fixed echo	اکوی ثابت
fixed ersistor	مقاومت ثابت
fixed length	با درازای ثابت
dead-light	پنجره ثابت
fixed light	چراغ ثابت
fixed pivot	لولای ثابت
semifixed	نیم ثابت
fixed point	ممیز ثابت
immovably	بطور ثابت
fixed point	با ممیز ثابت
flanking window	نورگیر ثابت
fixed inputs	منابع ثابت
fixed field	میدان ثابت
fixed format	قابل ثابت
fixed head	با نوک ثابت
fixed income	درامد ثابت
shielding constant	ثابت حفافتی
fixed inputs	نهادههای ثابت
fixed point	نقطه ثابت
standing patrol	گشتی ثابت
fixed price	قیمت ثابت
constant pressure	فشار ثابت
constant return	بازده ثابت
constant speed	سرعت ثابت
constant voltage	ولتاژ ثابت
constatnt	مقدار ثابت
costant load	بار ثابت
standing derrick	دریک ثابت
fixed assets	داراییهای ثابت
constant power	توان ثابت
constant of motion	ثابت حرکت
constant luminance	روشنایی ثابت
clinch knot	گره ثابت
conservative flux	شاره ثابت
constant capital	سرمایه ثابت