English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
silver spoon ثروت موروثی دارای ثروت موروثی ثروتمند
Other Matches
patrimonies ثروت موروثی میراث
patrimony ثروت موروثی میراث
heredity دارای حق موروثی انتقال موروثی
he is possessed of wealth او دارای ثروت است
feuding حق موروثی
feud حق موروثی
heredity موروثی
patrimonial موروثی
inheritable موروثی
linal descent موروثی
feuded حق موروثی
feuds حق موروثی
inherited موروثی
heritage سهم موروثی
inheritated error خطای موروثی
inborn موروثی جبلی
congenital موروثی ذاتی
heirlooms صفت موروثی
heirloom صفت موروثی
principals صفت موروثی
strain حالت موروثی
principal صفت موروثی
hereditament مال موروثی
heredity انتقال موروثی
strains حالت موروثی
tradition عقیده موروثی عرف
dukes لقب موروثی اعیان انگلیس
heritage مرده ریگ سهم موروثی
freehold مالکیت مطلق ملک موروثی
strains صفت موروثی خصوصیت نژادی
duke لقب موروثی اعیان انگلیس
strain صفت موروثی خصوصیت نژادی
landfalls دیدار خشکی املاک واراضی موروثی
landfall دیدار خشکی املاک واراضی موروثی
fortunes ثروت
warison ثروت
fortune ثروت
wealth ثروت
moneybags ثروت
riches ثروت
pelagianism PELA که عقیده اش این بودگناه موروثی بشر است
affluence فراوانی ثروت
fortune دارایی ثروت
fortunes دارایی ثروت
possession ثروت ید تسلط
riches ثروت زیاد
commonwealth ثروت عمومی
bonanzas ثروت باداورده
windfall ثروت باداورده
windfalls ثروت باداورده
wealth creation ایجاد ثروت
plutolatry ثروت پرستی
plutonomy علم ثروت
plutology ثروت شناسی
bonanza ثروت باداورده
wealth distribution توزیع ثروت
commonwealths ثروت عمومی
political economy علم ثروت
economic wealth ثروت اقتصادی
distribution of wealth توزیع ثروت
dismal science علم ثروت
worth سزاوار ثروت
social wealth ثروت اجتماعی
mammon ممونا ثروت
mammonism ثروت پرستی
money مسکوک ثروت
national wealth ثروت ملی
treasure ثروت جواهر
wealth tax مالیات بر ثروت
wealth of nations ثروت ملل
weal ثروت دارایی
wealth effect اثر ثروت
net wealth ثروت خالص
purse proud مغرور از ثروت
treasuring ثروت جواهر
treasures ثروت جواهر
treasured ثروت جواهر
weals ثروت دارایی
hereditaments هر چیزی که قابل ارث گذاشتن باشد مال موروثی میراث
man made wealth ثروت ساخت بشر
productive فراور مولد ثروت
wealth saving relationship رابطه ثروت و پس انداز
white elephant <idiom> ثروت یا مالکیت بیفایده
mammonite ثروت دوست زرپرست
political economist متخصص علم ثروت
redistribution of wealth توزیع دوباره ثروت
to grow rich ثروت بهم زدن
golds ثروت رنگ زرد طلایی
gold ثروت رنگ زرد طلایی
socialist سوسیالیست طرفدار توزیع وتعدیل ثروت
It is immaterial how rich he may be . مهم نیست چقدر ثروت داشته با شد
He left a large fortuue. ثروت هنگفتی را به ارث (باقی )گذاشت
socialists سوسیالیست طرفدار توزیع وتعدیل ثروت
social security wealth ثروت ناشی از نظام تامین اجتماعی
he aims at riches مقصودش مال اندوزی است میزندبرای ثروت
To squander tyhe national wealth. ثروت ملی را آتش زدن (برباد دادن )
hemophilia بیماری موروثی که دران خون دیر لخته میشودودرنتیجه اشکال در بندامدن خونریزی پدید می اید
capital levy مالیات بر سرمایه افرادحقیقی قسمتی از ثروت کشورکه جبرا" توسط دولت اخذ میشود
physiocracy حکومت بخکم عوامل طبیعی عقیده باینکه زمین یگانه سرچشمه ثروت است
physiocrat کسیکه معتقداست که زمین یگانه سرچشمه ثروت است وحکومت بایدتابع طبیعت باشد
physiocrats اقتصاددانان فرانسوی قرن هیجده که معتقد بودند زمین و طبیعت یگانه منبع ثروت است
invisible hand منشاء این اصطلاح کتاب "ثروت ملل "ادام اسمیت است . بر اساس این کتاب
pigou effect اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
well-heeled ثروتمند
well to do ثروتمند
well off ثروتمند
well fixed ثروتمند
well heeled ثروتمند
well-off <idiom> ثروتمند
tycoon ثروتمند بزرگ
plutocracy طبقه ثروتمند
fortune hunter درطلب زن ثروتمند
multi-millionaires بسیار ثروتمند
affluent society جامعه ثروتمند
tycoons ثروتمند بزرگ
multi-millionaire بسیار ثروتمند
well-to-do <idiom> بسیار ثروتمند
plutocracies طبقه ثروتمند
as rich as Croesus <idiom> مثل قارون [ثروتمند]
wealthy ثروتمند چیز دار
wealthiest ثروتمند چیز دار
wealthier ثروتمند چیز دار
oil rich countries کشورهای ثروتمند تولید کننده نفت
He is in the money. پول پارومی کند ( خیلی ثروتمند است )
isobare دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
ringent دارای دهن باز دارای لبان برگشته
gravel blind دارای چشم تار دارای دید کم
galleried دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
acinaseous دارای تخم و بذر دارای تخمدان
low tension دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
virile دارای نیروی مردی دارای رجولیت
outrigged دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
idiomorphic دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
isotropic solutions دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
end stopped دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
Indo-persian rug قالی هندی با طرح ایرانی [اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
off colored دارای رنگ ناجور دارای رنگ مغایر
polyisotopic دارای چند هم پایه دارای چند ایزوتوپ
monadelphous دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
winy شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winey شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
pentadactyl دارای پنج پنجه دارای پنج زائده شبیه پنجه
fraught with دارای
three legged دارای سه پا
trilinear دارای سه خط
odoriferous دارای بو
footy دارای پا
iodic دارای ید
bilabiate دارای دو لب
three-legged دارای سه پا
glochidiate دارای مو
multiflorous دارای بیش از سه گل
rugose دارای رکه
splashes دارای ترشح
deadbeat دارای سکون
rifled دارای خان
handy <adj.> دارای مزیت
splash دارای ترشح
sexagenary دارای سن 06 تا96
shoaly دارای جاهای کم اب
shelterer دارای حفاظ
sabulous دارای شن ریزه
self abnegating دارای کف نفس
multifid دارای چندشکاف
spirituous دارای الکل
splashy دارای ترشح
staminate دارای جرثومه نر
backed دارای پشت
stannic دارای قلع
muciferous دارای مخاط
monopetalous دارای یک گلبرگ
monometallic دارای یک فلز
spiriferous دارای عضومارپیچی
sonant دارای اهنگ
splashing دارای ترشح
silicifoeous دارای در کوهی
short-range دارای برد کم
short range دارای برد کم
social minded دارای افکاراجتماعی
deadbeats دارای سکون
portentous دارای فال بد
equivocal دارای دومعنی
twofold دارای دو چیز
multilineal دارای چندین خط
polygamous دارای چند زن
prerogatived دارای حق ویژه
primipara دارای یک اولاد
synonymous دارای تشابه
plumose دارای دسته پر
primiparous دارای یک اولاد
weighted دارای وزن
nucleate دارای هسته
pinnular دارای بالچه
synonymous دارای ترادف
of that ilk دارای همان جا
papillose دارای برامدگی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com