English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
social security wealth ثروت ناشی از نظام تامین اجتماعی
Other Matches
social security system نظام تامین اجتماعی
social wealth ثروت اجتماعی
social system نظام اجتماعی
society نظام اجتماعی گروه
societies نظام اجتماعی گروه
collective security تامین اجتماعی
social security تامین اجتماعی
social security act قانون تامین اجتماعی
social security program برنامه تامین اجتماعی
social security benefits منافع تامین اجتماعی
social security organization سازمان تامین اجتماعی
social security tax مالیات سیستم تامین اجتماعی
social security contributions پرداختی بابت تامین اجتماعی
social security بیمه وبازنشستگی همگانی تامین اجتماعی
to have social security coverage بوسیله سیستم تامین اجتماعی بیمه بودن
to be covered by social security بوسیله سیستم تامین اجتماعی بیمه بودن
to be insured under the social security scheme [system] بوسیله سیستم تامین اجتماعی بیمه بودن
social security payroll tax مالیات مزد و حقوق برای تامین اجتماعی
economic determinism یکی ازاصول عقاید مارکس که به موجب ان جمیع تحولات اجتماعی وسیاسی ناشی ازجبر اقتصادی تلقی می گردد
pay as you go principle اصلی که بر اساس ان مالیات دریافتی توسط دولت برای سیستم تامین اجتماعی در هرسال به بازنشستگان درهمان سال پرداخت میشود وبنابراین دولت وجوهی را ازاین بابت جمع اوری نمیکند
marxist economics نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
silver spoon ثروت موروثی دارای ثروت موروثی ثروتمند
garnishee کسی که خواستهای نزداو تامین یا توقیف باشد تامین مدعا به کردن
low cycle fatigue خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
tortious liability ضمان ناشی از شبه جرم مسئوولیت ناشی از خطای مدنی
remand اخذ تامین مجدد تشدید تامین
garnishment تامین خواسته حکم تامین مدعابه
remanded اخذ تامین مجدد تشدید تامین
remands اخذ تامین مجدد تشدید تامین
remanding اخذ تامین مجدد تشدید تامین
close in security برقراری تامین در نزدیک شدن به دشمن تامین تقرب به دشمن
dress left از چپ نظام یا از راست نظام
communication security monitoring کنترل تامین مخابراتی نظارت در امر تامین مخابراتی
look ahead جمع کننده سریع که وجود رقم نقلی ناشی از جمع را پیش بینی میکند. و تاخیر ناشی از آن را حذف میکند
communication security account میزان تامین مخابراتی اندازه تامین مخابراتی
fortune ثروت
wealth ثروت
fortunes ثروت
warison ثروت
moneybags ثروت
riches ثروت
mammon ممونا ثروت
fortune دارایی ثروت
plutology ثروت شناسی
fortunes دارایی ثروت
bonanzas ثروت باداورده
mammonism ثروت پرستی
affluence فراوانی ثروت
plutonomy علم ثروت
plutolatry ثروت پرستی
economic wealth ثروت اقتصادی
wealth distribution توزیع ثروت
distribution of wealth توزیع ثروت
riches ثروت زیاد
net wealth ثروت خالص
national wealth ثروت ملی
worth سزاوار ثروت
dismal science علم ثروت
windfalls ثروت باداورده
windfall ثروت باداورده
bonanza ثروت باداورده
wealth tax مالیات بر ثروت
treasure ثروت جواهر
treasured ثروت جواهر
treasures ثروت جواهر
treasuring ثروت جواهر
weals ثروت دارایی
weal ثروت دارایی
wealth creation ایجاد ثروت
wealth effect اثر ثروت
wealth of nations ثروت ملل
money مسکوک ثروت
commonwealth ثروت عمومی
commonwealths ثروت عمومی
political economy علم ثروت
purse proud مغرور از ثروت
possession ثروت ید تسلط
he is possessed of wealth او دارای ثروت است
white elephant <idiom> ثروت یا مالکیت بیفایده
patrimony ثروت موروثی میراث
patrimonies ثروت موروثی میراث
to grow rich ثروت بهم زدن
political economist متخصص علم ثروت
wealth saving relationship رابطه ثروت و پس انداز
man made wealth ثروت ساخت بشر
mammonite ثروت دوست زرپرست
productive فراور مولد ثروت
redistribution of wealth توزیع دوباره ثروت
golds ثروت رنگ زرد طلایی
gold ثروت رنگ زرد طلایی
socialists سوسیالیست طرفدار توزیع وتعدیل ثروت
socialist سوسیالیست طرفدار توزیع وتعدیل ثروت
It is immaterial how rich he may be . مهم نیست چقدر ثروت داشته با شد
He left a large fortuue. ثروت هنگفتی را به ارث (باقی )گذاشت
he aims at riches مقصودش مال اندوزی است میزندبرای ثروت
To squander tyhe national wealth. ثروت ملی را آتش زدن (برباد دادن )
physiocracy حکومت بخکم عوامل طبیعی عقیده باینکه زمین یگانه سرچشمه ثروت است
physiocrat کسیکه معتقداست که زمین یگانه سرچشمه ثروت است وحکومت بایدتابع طبیعت باشد
capital levy مالیات بر سرمایه افرادحقیقی قسمتی از ثروت کشورکه جبرا" توسط دولت اخذ میشود
physiocrats اقتصاددانان فرانسوی قرن هیجده که معتقد بودند زمین و طبیعت یگانه منبع ثروت است
military نظام
system نظام
trends نظام
trend نظام
chuck سه نظام
chucks سه نظام
systems نظام
left d. نظام به چپ
chucked سه نظام
delusional system نظام هذیانی
boring chuck سه نظام مته
biosystem نظام زیستی
biological system نظام زیستی
binary system نظام دو نمادی
barter system نظام تهاتری
barter system نظام پایاپای
banking system نظام بانکداری
agrarian system نظام ارضی
action system نظام عمل
accounting system نظام حسابداری
sensorium نظام حسی
system نظام سیستم
serfdom نظام دهقانی
serfdom نظام رعیتی
serfdom system نظام رعیتی
military مربوط به نظام
capitalist system نظام کاپیتالیسم
cutter chuck سه نظام فرز
credit system نظام اعتباری
conversational system نظام محاورهای
order نظام معماری
communist system نظام کمونیستی
communication system نظام ارتباطی
colonial system نظام استعماری
collectivism نظام اشتراکی
cognitive system نظام شناختی
closed system نظام بسته
class system نظام طبقاتی
chuck wrench اچار سه نظام
horse سواره نظام
centralized system نظام متمرکز
caste system نظام کاستی
serfdom system نظام سرفی
systems نظام سیستم
yeomanry سواره نظام
dragoon سواره نظام
dragoons سواره نظام
mechanism of the organ نظام تشکیلات
serviced نظام وفیفه
service نظام وفیفه
phonology نظام صوتی
cavalry سواره نظام
military service نظام وفیفه
conscription نظام وفیفه
feudalism نظام زمینداری
communism نظام اشتراکی
double standard نظام دو معیاری
value system نظام ارزشها
infantry پیاده نظام
skirmisher پیاده نظام
welfare system نظام رفاهی
system dynamics پویائی نظام
systematization نظام دهی
systems analysis نظام شناسی
tax system نظام مالیاتی
taylorism نظام تیلور
chuck دستگاه نظام
chuck صفحه نظام
the military profession کار نظام
chucked دستگاه نظام
chucked صفحه نظام
chucks دستگاه نظام
chucks صفحه نظام
underdetermined system نظام نامعین
horseman سواره نظام
open system نظام باز
dual price system نظام دو قیمتی
dynamic system نظام پویا
price system نظام قیمت
economic system نظام اقتصادی
landlordism نظام اربابی
factory system نظام کارخانهای
jaw chuck سه نظام فک دار
incentive system نظام تشویقی
filing system نظام بایگانی
educational system نظام اموزشی
household system نظام تولیدخانوادگی
household system نظام خانوادگی
foot infantry پیاده نظام
modern system نظام جدید
musculature نظام عضلانی
hand operated chuck سه نظام دستی
drill chuck سه نظام مته
modern system نظام نوین
man power مشمولین نظام
socialism نظام اشتراکی
regulations نظام نامه
code نظام نامه
miniature system خرده نظام
mixed system نظام مختلط
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com