English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (2 milliseconds)
English Persian
disarm ثیرات وقفه شدن
disarmed ثیرات وقفه شدن
disarms ثیرات وقفه شدن
Other Matches
interrupt خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
interrupting خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
interrupts خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
transparent مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
transparently مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
diagnosing ثیرات خطا روی سخت افزار یا خطایی درنرم افزار
diagnosed ثیرات خطا روی سخت افزار یا خطایی درنرم افزار
diagnose ثیرات خطا روی سخت افزار یا خطایی درنرم افزار
jibbed وقفه
jibbing وقفه
jibs وقفه
hoid up وقفه
breaks وقفه
break وقفه
down time وقفه
discontinuance وقفه
jib وقفه
desuetude وقفه
hold back وقفه
interval وقفه
gap وقفه
pausing وقفه
paused وقفه
pause وقفه
hiatus وقفه
pauses وقفه
suspensions وقفه
suspension وقفه
paralysis وقفه
ceasing وقفه
ceases وقفه
ceased وقفه
interruption وقفه
interruptions وقفه
abeyance وقفه
gaps وقفه
unabated <adj.> بی وقفه
arrest وقفه
stations وقفه
stationed وقفه
station وقفه
at a stretch بی وقفه
cease وقفه
abeyance or adeyancy وقفه
uninterrupted بی وقفه
chasms وقفه
chasm وقفه
interrupts وقفه
interrupting وقفه
arrested وقفه
blocked وقفه
blocks وقفه
block وقفه
blocking وقفه
interrupt وقفه
standstill وقفه
deadlock وقفه
stick وقفه
arrests وقفه
dead lock وقفه
stound وقفه
standstil وقفه
continous cycle دوره بی وقفه
external interrupt وقفه خارجی
blocking period دوره وقفه
sticking voltage ولتاژ وقفه
caesura وقفه ایست
interrupt driven وقفه گرا
interrupt handler گرداننده وقفه
interrupt vector بردار وقفه
flashbacks وقفه زمانی
automatic interrupt وقفه خودکار
betweentimes درمدت وقفه
flashback وقفه زمانی
affect block وقفه عاطفه
time out وقفه فاصله
nerve block وقفه عصبی
run on بدون وقفه
interval ایست وقفه
work stoppage وقفه در کار
full stops وقفه کامل
unceasing بدون وقفه
system interrupt وقفه سیستم
wind rocked out وقفه تنفسی
vectored interrupt وقفه برداری
program interrupt وقفه برنامه
uninterrupted duty کار بی وقفه
machine interupption وقفه ماشین
massed learning یادگیری بی وقفه
full stop وقفه کامل
massed practice تمرین بی وقفه
priority interrupt وقفه اولویت
interrupts ناتوان کردن وقفه
interrupts حرکت دادن وقفه
insolvency وقفه در پرداخت دیون
machine check interrupt وقفه مقابله ماشین
interrupting حرکت دادن وقفه
interrupting ناتوان کردن وقفه
parabiosis وقفه رسانش عصبی
machine check interrupt وقفه بررسی ماشین
interrupt ناتوان کردن وقفه
interrupt serrice routine روال سرویس وقفه
interrupt حرکت دادن وقفه
scanned interrupt وقفه پویش شده
fall into abeyance درحال وقفه افتادن
short time rating کار کردن با وقفه
arm خط وط وقفه فعال شده .
ups تامین برق بی وقفه
clock interrupt وقفه زمان سنجی
continous type furnace کوره نوع بدون وقفه
uninterruptable power supply منبع تغذیه وقفه ناپذیر
uniterruptable power supply سیستم تامین برق بی وقفه
shut up باعث وقفه در تکلم شدن
continous متصل متوالی بدون وقفه
interrupts انجام عملی پس از تشخیص وقفه
NMI وقفه غیرقابل چشم پوشی
interrupts خط وقفه که فعال شده است
tenuis علامت مکث و وقفه در یونانی
interrupts ای که در پاسخ به یک وقفه کار میکند
interrupting انجام عملی پس از تشخیص وقفه
interrupting ای که در پاسخ به یک وقفه کار میکند
interrupt انجام عملی پس از تشخیص وقفه
interrupt ای که در پاسخ به یک وقفه کار میکند
interrupt خط وقفه که فعال شده است
interrupting خط وقفه که فعال شده است
suspended animation وقفه موقت فعالیتهای حیاتی وغیره
interrupting حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
station break وقفه برنامه فرستنده رادیویی وتلویزیونی
interrupts حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
caesura وقفه یاسکوت شعردرانتهای کلمه یا وتد
interrupt حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
interrupting ذخیره سازی وقفه ها در صف و پردازش طبق اولویت
interrupt ذخیره سازی وقفه ها در صف و پردازش طبق اولویت
interrupting تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
interrupt تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
handlers یک فایل یا تسهیلات وقفه را بعهده دارد دستگذار
interrupts تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
attention سیگنال وقفه که نیاز به توجه پردازنده دارد
interrupts ذخیره سازی وقفه ها در صف و پردازش طبق اولویت
attention کلیدی در ترمینال که به پردازنده سیگنال وقفه می فرستد
attentions سیگنال وقفه که نیاز به توجه پردازنده دارد
bursts انتقال دستهای از داده در یک باس بدون وقفه
attentions کلیدی در ترمینال که به پردازنده سیگنال وقفه می فرستد
burst انتقال دستهای از داده در یک باس بدون وقفه
handler یک فایل یا تسهیلات وقفه را بعهده دارد دستگذار
maskable سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیشود غیرفعال میشود
disabling دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
disables دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
Dont let the grass grow under your feet. نگذار وسط اینکار باد بخورد ( وقفه بیافتد )
disable دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
daisy chain خط ی که تمام خروجیهای وقفه وسایل را به CPU متصل میکند
interrupting سیگنال وقفه که با روش polling تشخیص داده میشود
interrupts سیگنال وقفه که با روش polling تشخیص داده میشود
interrupt سیگنال وقفه که با روش polling تشخیص داده میشود
disarms وضعیت وقفه که ناتوان شده است ونمیتواند سیگنال بپذیرد
disarmed وضعیت وقفه که ناتوان شده است ونمیتواند سیگنال بپذیرد
maskable وقفهای که توسط ماسک وقفه قابل فعال شدن است
disarm وضعیت وقفه که ناتوان شده است ونمیتواند سیگنال بپذیرد
externals سیگنال وقفه از رسانه جانبی برای بیان توجه لازم
vectored interrupt سیگنال وقفه که پردازنده را به یک تابع در آدرس مشخص هدایت میکند
external سیگنال وقفه از رسانه جانبی برای بیان توجه لازم
poll سیگنال وقفه که توسط وسایل polling تشخیص داده میشود
polled سیگنال وقفه که توسط وسایل polling تشخیص داده میشود
polls سیگنال وقفه که توسط وسایل polling تشخیص داده میشود
priority لیست وسایل جانبی و اولویت آنها هنگام ارسال سیگنال وقفه .
interrupts سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
interrupts نرم افزاری که سیگنالهای وقفه را می پذیرد و روی آنها کار میکند.
priorities لیست وسایل جانبی و اولویت آنها هنگام ارسال سیگنال وقفه .
interrupting سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
interrupting نرم افزاری که سیگنالهای وقفه را می پذیرد و روی آنها کار میکند.
interrupt نرم افزاری که سیگنالهای وقفه را می پذیرد و روی آنها کار میکند.
trap نرم افزاری که سیگنال وقفه را می پذیرد و روی آنها کار میکند.
interrupt سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
daisy chain interrupt یک سیستم وقفه که در ان دستگاههای جانبی از طریق گذرگاه به کامپیوتر وصل می شوند
interrupting لیستی از وسایل جانبی و خصوصیات آنها وقتی که سیگنال وقفه صادر می کنند.
interrupts حالتی که در آن در صورتی که وقفه رخ دهد تمام وضعیتهای ماشین و برنامه حفظ می شوند
interrupts لیستی از وسایل جانبی و خصوصیات آنها وقتی که سیگنال وقفه صادر می کنند.
infarct ناحیهای که در اثر وقفه گردش خون دررگ بافتهای ان مرده باشد دچارانفارکتوس
interrupt حالتی که در آن در صورتی که وقفه رخ دهد تمام وضعیتهای ماشین و برنامه حفظ می شوند
interrupting حالتی که در آن در صورتی که وقفه رخ دهد تمام وضعیتهای ماشین و برنامه حفظ می شوند
interrupt لیستی از وسایل جانبی و خصوصیات آنها وقتی که سیگنال وقفه صادر می کنند.
interrupts به وقفه پاسخ داده میشود و پس سیستم وضعیتهای حفظ شده را به حالت طبیعی دنبال میکند
hyphen برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
hyphens برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
interrupt به وقفه پاسخ داده میشود و پس سیستم وضعیتهای حفظ شده را به حالت طبیعی دنبال میکند
interrupting به وقفه پاسخ داده میشود و پس سیستم وضعیتهای حفظ شده را به حالت طبیعی دنبال میکند
parallel آدرس و سیگنال وقفه را ارسال میکند که پس طبق ارجحیت وسیله توسط کامپیوتر قابل پردازش است
paralleled آدرس و سیگنال وقفه را ارسال میکند که پس طبق ارجحیت وسیله توسط کامپیوتر قابل پردازش است
parallelled آدرس و سیگنال وقفه را ارسال میکند که پس طبق ارجحیت وسیله توسط کامپیوتر قابل پردازش است
non maskable interrupt سیگنال وقفه با ارجحیت بالا که توسط نرم افزار یا دستورات دیگر قابل آسیب دیدن نیست
paralleling آدرس و سیگنال وقفه را ارسال میکند که پس طبق ارجحیت وسیله توسط کامپیوتر قابل پردازش است
parallelling آدرس و سیگنال وقفه را ارسال میکند که پس طبق ارجحیت وسیله توسط کامپیوتر قابل پردازش است
parallels آدرس و سیگنال وقفه را ارسال میکند که پس طبق ارجحیت وسیله توسط کامپیوتر قابل پردازش است
interrupts اتصال به واحد پردازش مرکزی از خارج سیستم که به رسانههای خارجی امکان استفاده از امکانات وقفه CPU را میدهد
interrupt اتصال به واحد پردازش مرکزی از خارج سیستم که به رسانههای خارجی امکان استفاده از امکانات وقفه CPU را میدهد
priority ترتبی که وسایل جانبی مختلف که سیگنال وقفه فرستاده اند ,سرویس می گیرند , طبق اهمیت ضروریت آنها.
priorities ترتبی که وسایل جانبی مختلف که سیگنال وقفه فرستاده اند ,سرویس می گیرند , طبق اهمیت ضروریت آنها.
interrupting اتصال به واحد پردازش مرکزی از خارج سیستم که به رسانههای خارجی امکان استفاده از امکانات وقفه CPU را میدهد
NetShow سیستم توسعه یافته توسط ماکروسافت برای تامین صوت و تصویر روی اینترنت بدون وقفه یا اختلال در تصاویر
basic سیستمی که برنامه یا کارهای مشخصی را برای یک کامپیوتر مرکزی انجام میدهد و با استفاده از سیگنالهای وقفه قابل کنترل است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com