English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English Persian
commutative جابجایی پذیر
Search result with all words
Abelian group [math.] گروه جابجایی پذیر [ریاضی]
commutative group [math.] گروه جابجایی پذیر [ریاضی]
Other Matches
rightsizing فرایند جابجایی ساختار فناوری اطلاعات یک شرکت به کاراترین سخت افزار. اغلب به معنای جابجایی از شبکه مبتنی بر mainfrome به شبکه بر پایه pc
tasks جابجایی برنامهای در حافظه با دیگر که موقتاگ روی دیسک ذخیره شده است . جابجایی کارها مشابه چند کاره بودن نیست چون میتواند چندین برنامه را هم زمان اجرا کند
task جابجایی برنامهای در حافظه با دیگر که موقتاگ روی دیسک ذخیره شده است . جابجایی کارها مشابه چند کاره بودن نیست چون میتواند چندین برنامه را هم زمان اجرا کند
educable تربیت پذیر تعلیم پذیر
educatable تربیت پذیر تعلیم پذیر
mixable امیزش پذیر امتزاج پذیر
ascendible تفوق پذیر فراز پذیر
reparable اصلاح پذیر تعمیر پذیر
ascendable تفوق پذیر فراز پذیر
repairable اصلاح پذیر تعمیر پذیر
adaptable organism موجود زنده سازش پذیر زیستمند سازش پذیر
adjustable wheel چرخ تنظیم پذیر [مانند بلندی] [چرخ تطبیق پذیر] [مانند نوع جاده]
relocation جابجایی
displacement ton تن جابجایی
commutation جابجایی
head posisioning جابجایی هد
dislocation جابجایی
displacement جابجایی
deplacement جابجایی
displeacement of water جابجایی اب
handling جابجایی
convection جابجایی
cost of removal هزینه جابجایی
chemical shift جابجایی شیمیایی
alkyl shift جابجایی الکیلی
allach جابجایی بساوشی
allesthesia جابجایی بساوشی
shear displacements جابجایی برشی
dislocation defect نقص جابجایی
angular displacement جابجایی زاویهای
associative shift جابجایی تداعی
doppler shift جابجایی دوپلر
bimolecular displacement جابجایی دو مولکولی
hydride shift جابجایی هیدریدی
relocation factor ضریب جابجایی
relocation register ثبات جابجایی
eluviation جابجایی خاک
block move جابجایی بلوک
handling of goods جابجایی امتعه
handling of goods جابجایی کالا
commutation rules قواعد جابجایی
image shift جابجایی تصویر
dynamic relocation جابجایی پویا
shifted جابجایی شعاعی
shift جابجایی شعاعی
stokes shift جابجایی استوک
materials handling جابجایی مواد
static relocation جابجایی ایستا
shifted جابجایی مرکزقوس
field displacement جابجایی میدان
commutation relation رابطه جابجایی
program relocation جابجایی برنامه
shift reagent واکنشگر جابجایی
commutative law قانون جابجایی
doppler frequency جابجایی دوپلر
displacement current جریان جابجایی
commutativity جابجایی پذیری
shifts جابجایی شعاعی
shifts جابجایی مرکزقوس
shift جابجایی مرکزقوس
Abelian group [math.] گروه جابجایی [ریاضی]
commutative law خاصیت جابجایی [ریاضی]
translation جابجایی [ریاضی] [فیزیک]
commutative group [math.] گروه جابجایی [ریاضی]
modular constraint محدودیت در جابجایی تصاویر
commutative property خاصیت جابجایی [ریاضی]
cargo handling at port جابجایی کالا در بندر
commutative rule خاصیت جابجایی [ریاضی]
output per unit of displacement توان در واحد جابجایی
itineration ازیک جابجایی دیگر
image displacement تغییر یا جابجایی تصویرتلویزیون
free movement of capital ازادی جابجایی سرمایه
allocheiria جابجایی بساوشی متقارن
drunkennes خطای جابجایی یا لغزش
allochiria جابجایی بساوشی متقارن
stock handling cost هزینه جابجایی موجودی
rotation جابجایی سط ر و ستون در یک آرایه .
advection جابجایی افقی هوا
sand cone method طریقه جابجایی ماسه
hubble effect جابجایی به سوی قرمز
blue shift جابجایی به سوی ابی
red shift جابجایی به سوی قرمز
ammunition handler متصدی جابجایی مهمات
handling charges هزینههای جابجایی کالا
matrix جابجایی سط ر و ستون در آرایه
matrixes جابجایی سط ر و ستون در آرایه
global تابع جابجایی که یک قطعه متن
shift جابجایی ریاضی چپ داده در کلمه
globally تابع جابجایی که یک قطعه متن
shifted جابجایی ریاضی چپ داده در کلمه
removable آنچه قابل جابجایی است
cartridges دیسک سخت قابل جابجایی
cartridge دیسک سخت قابل جابجایی
chemical shift equivalent protons پروتونهای با جابجایی شیمیایی برابر
chemical shift non equivalent protons پروتونهای با جابجایی شیمیایی نابرابر
shifts جابجایی ریاضی چپ داده در کلمه
shifted جابجایی معین بیتهای کلمه به چپ یا راست .
displacement جابجا شدن جابجایی تغییر مکان
righted جابجایی یک بخش از داده یک بیت به راست
right جابجایی یک بخش از داده یک بیت به راست
shifts جابجایی ریاضی راست داده در کلمه
righting جابجایی یک بخش از داده یک بیت به راست
shift جابجایی معین بیتهای کلمه به چپ یا راست .
shift جابجایی ریاضی راست داده در کلمه
shifts جابجایی معین بیتهای کلمه به چپ یا راست .
shifted جابجایی ریاضی راست داده در کلمه
data leakage جابجایی غیر قانونی داده ازامکانات کامپیوتری
centure of pressure travel جابجایی خطی مرکز فشار درامتداد وتر
directories SO/2 , -MS DOS , UNIX دستور سیستم برای جابجایی یک دایرکتوری
worked انتقال انرژی برابرحاصلضرب نیرو در جابجایی نقطه اثر ان
work انتقال انرژی برابرحاصلضرب نیرو در جابجایی نقطه اثر ان
machine address مقدار یک عبارت که تحت تاثیر جابجایی در برنامه نباشد
shift دستور کامپیوتر برای جابجایی محتوای ثبات به چپ یا راست
shifted دستور کامپیوتر برای جابجایی محتوای ثبات به چپ یا راست
directory SO/2 , -MS DOS , UNIX دستور سیستم برای جابجایی یک دایرکتوری
shifts دستور کامپیوتر برای جابجایی محتوای ثبات به چپ یا راست
distributing چ کردن بستههای شبکه توسط جابجایی اطلاعات بین گره ها
rotates جابجایی داده دریک محل ذخیره سازی به صورت حلقوی
shifted محل ذخیره سازی موقت که در آن داده قابل جابجایی است
rotated جابجایی داده دریک محل ذخیره سازی به صورت حلقوی
rotate جابجایی داده دریک محل ذخیره سازی به صورت حلقوی
shift محل ذخیره سازی موقت که در آن داده قابل جابجایی است
distributes چ کردن بستههای شبکه توسط جابجایی اطلاعات بین گره ها
distribute چ کردن بستههای شبکه توسط جابجایی اطلاعات بین گره ها
shifts محل ذخیره سازی موقت که در آن داده قابل جابجایی است
relocation جابجایی داده یا کدگزاری یاانتساب محل مطلق درحین اجرای برنامه
relocation جابجایی داده یا کدگذاری یا انتساب محل مطلق پیش از اجرای برنامه
advection جابجایی و حرکت طبقات اتمسفری بصورت افقی و تحت تاثیر گرما
explicit address آدرسی در دوبخش است . یکی نقط ه ارجاع دیگری جابجایی یا مقدار اندیس
storing ثباتی درCPU که داده را پیش از پردازش یا جابجایی به محلی از حافظه نگه می دارد
store ثباتی درCPU که داده را پیش از پردازش یا جابجایی به محلی از حافظه نگه می دارد
logic seeking چاپگری که میتواند اطلاع مورد نیاز را با کمترین جابجایی نوک تامین میکند
ranges جابجایی متن برای تظیم شدن در حاشیه چپ , انتقال محتوای کلمه به لبه سمت چپ
ranged جابجایی متن برای تظیم شدن در حاشیه چپ , انتقال محتوای کلمه به لبه سمت چپ
range جابجایی متن برای تظیم شدن در حاشیه چپ , انتقال محتوای کلمه به لبه سمت چپ
text سیستم پردازش گر کلمه که به کاربر امکان افزودن , حذف کردن ,جابجایی , درج و تصحیح بخشهایی از متن میدهد
texts سیستم پردازش گر کلمه که به کاربر امکان افزودن , حذف کردن ,جابجایی , درج و تصحیح بخشهایی از متن میدهد
bubble turn and slip الات دقیق اصلی پروازی که شتاب جانبی را با جابجایی حبابی داخل لوله شیشهای خمیده پر از مایعی نشان میدهد
eds درایو دیسک که از جعبه دیسک قابل جابجایی استفاده میکند
part قط عات کوچک ماشین برای جابجایی قطعهای که شکسته شده یا گم شده است
inversion تاثیر تلویزیونی ناشی از جابجایی رنگ نمایش متن پیش زمینه و پس زمینه
inversions تاثیر تلویزیونی ناشی از جابجایی رنگ نمایش متن پیش زمینه و پس زمینه
shell sort الگوریتم ذخیره داده که داده ها در هر عمل مرتب سازی بیشتر از یک جابجایی می توانند داشته باشند
solvable حل پذیر
pliable خم پذیر
pi acceptor پی پذیر
soluble حل پذیر
cleavable رخ پذیر
magnetic skin effect جابجایی فوران مغناطیسی اثر پوستی مغناطیسی
programmable read only memory حافظه برنامه پذیر فقط خواندنی حافظه تنها خواندنی برنامه پذیر حافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی
proton acceptor پرتون پذیر
protean شکل پذیر
perturbable اشوب پذیر
figurable شکل پذیر
proprotionable تناسب پذیر
fatiguable خستگی پذیر
fissionable شکافت پذیر
fissile شکاف پذیر
fatigable خستگی پذیر
evitable اجتناب پذیر
executable انجام پذیر
executable اجرا پذیر
reflexible انعکاس پذیر
reducible تقلیل پذیر
exepandable بسط پذیر
expandable بسط پذیر
reclaimable ادعا پذیر
expansible گسترش پذیر
fatig خستگی پذیر
expiable کفاره پذیر
extendible کشش پذیر
extensible توسعه پذیر
fathomable پیمایش پذیر
protractile امتداد پذیر
refutable تکذیب پذیر
miscible امتزاج پذیر
inflamable اشتعال پذیر
inextensible تمدید نا پذیر
pacifiable تسکین پذیر
partible بخش پذیر
passible فساد پذیر
penetrable رخنه پذیر
inexpugnable شکست نا پذیر
indocile تعلیم نا پذیر
indemonstrable اثبات نا پذیر
infusible گداز نا پذیر
inoculable تلقیح پذیر
miscible امیزش پذیر
maintainable نگهداشت پذیر
magnetizable مغناطیس پذیر
liquefiable گداز پذیر
open cheque چک انتقال پذیر
limitable محدودیت پذیر
impressible تاثیر پذیر
irresoluble تجیزیه نا پذیر
irremeable برگشت نا پذیر
increasable افزایش پذیر
incondensable ناچگال پذیر
mutable تغییر پذیر
placable دلجویی پذیر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com