Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 202 (9 milliseconds)
English	Persian
translocation	جابجا شدگی
Search result with all words
malposition	جابجا شدگی جنین
Other Matches
gelation	بسته شدگی سفت شدگی
imminution	کم شدگی باریک شدگی
dislocate	جابجا شدن
dislocates	جابجا کردن
dislocate	جابجا کردن
removal	جابجا کردن
dislocates	جابجا شدن
displaces	جابجا کردن
displaced	جابجا کردن
displace	جابجا کردن
dislocating	جابجا کردن
suppressing	جابجا کردن
suppresses	جابجا کردن
relocation	جابجا سازی
supplant	جابجا شدن
relocating	جابجا کردن
supplanted	جابجا شدن
relocated	جابجا کردن
relocate	جابجا کردن
supplanting	جابجا شدن
transposing	جابجا کردن
transposes	جابجا کردن
transpose	جابجا کردن
migrating	جابجا شدن
migrates	جابجا شدن
migrated	جابجا شدن
migrate	جابجا شدن
supplants	جابجا شدن
suppress	جابجا کردن
displacement	جابجا کردن
displacement	جابجا شدن
displacing	جابجا کردن
heaved	جابجا کردن
metastatic	جابجا شده
disposition	جابجا شدن
migratory	جابجا شونده
out of place	جابجا شده
relocates	جابجا کردن
revulsive	جابجا شونده
transposable	جابجا شدنی
unhorse	جابجا کردن
He was kI'lled on the spot.	جابجا کشته شد
turnover	جابجا شدن
metastatic	جابجا شونده
lomomote	جابجا شدن
dislocating	جابجا شدن
displaceable	جابجا شونده
autochthonous	جابجا نشده
translocate	جابجا کردن
floating	جابجا شده
heave	جابجا کردن
metastasis	جابجا شدن ناخوشی
transposable	قابل جابجا شدن
moving power	نیروی جابجا کننده
soil transport	جابجا کردن خاک
shift	انتقال جابجا کردن
serpiginous	دونده جابجا شونده
shifted	انتقال جابجا کردن
shifts	انتقال جابجا کردن
erratic block	بلوک جابجا شونده
revulsion	جابجا شدن درد ردع
to handle something with care	چیزی را با احتیاط جابجا کردن
winkle	جابجا کردن حلزون خوراکی
winkles	جابجا کردن حلزون خوراکی
restaging	جابجا کردن سوارکردن نفرات
removes	جابجا کردن به محل دیگر
remove	جابجا کردن به محل دیگر
removing	جابجا کردن به محل دیگر
movement	گردش جابجا کردن تحرک
interchanging	جابجا کردن چیزی با چیز دیگر
interchanges	جابجا کردن چیزی با چیز دیگر
interchanged	جابجا کردن چیزی با چیز دیگر
interchange	جابجا کردن چیزی با چیز دیگر
Handle the boxes with care.	جعبه ها رابا احتیاط جابجا کنید
displace	جابجا شدن تغییر موضع دادن
displacing	جابجا شدن تغییر موضع دادن
displaced	جابجا شدن تغییر موضع دادن
handle	قبضه شمشیر دستگیره جابجا کردن
handles	قبضه شمشیر دستگیره جابجا کردن
displaces	جابجا شدن تغییر موضع دادن
displacement	جابجا شدن جابجایی تغییر مکان
force displaced in parallel	[بردار] نیروی بطور موازی جابجا شده
changer	وسیلهای که چیزی را با چیز دیگر جابجا میکند
dostortion	کج شدگی
depression	کم شدگی
geniculation	خم شدگی
depressions	کم شدگی
the mast has raked	کج شدگی
neck	نخ شدگی
necks	نخ شدگی
bottling	نخ شدگی
erection	شق شدگی
erections	شق شدگی
embeddeness	حک شدگی
removes	بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
removing	بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
remove	بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
sprained	رگ برگ شدگی
flocculence	قلنبه شدگی
gasification	تبخیر شدگی
sprains	رگ برگ شدگی
gelidity	بسته شدگی
narrowing	تنگ شدگی
lateral yield	له شدگی جانبی
homogenization	هم جنس شدگی
spraining	رگ برگ شدگی
incalescence	گرم شدگی
intensification	افزون شدگی
invagination	غلاف شدگی
flagginess	ول شدگی اویختگی
sclerosis	سخت شدگی
detruncation	کوتاه شدگی
desuetude	موقوف شدگی
diminution	کم شدگی تحقیر
dilution	رقیق شدگی
depression	گود شدگی
distotion factor	ضریب کج شدگی
erasure	پاک شدگی
liquescence	مایع شدگی
eviration	هذیان زن شدگی
expunction	پاک شدگی
expurgation	پاک شدگی
fixedness	تثبیت شدگی
sprain	رگ برگ شدگی
polarization	قطبی شدگی
congestion	جمع شدگی
conglomerations	گلوه شدگی
tight coupling	جفت شدگی
expulsions	بیرون شدگی
turn over	واژگون شدگی
encrustation	دلمه شدگی
encrustations	دلمه شدگی
offset	دوخم شدگی
diffusion	پخش شدگی
conglomeration	گلوه شدگی
strobilation	باریک شدگی
scleriasis	سفت شدگی
necking	باریک شدگی
nigrescence	سیاه شدگی
occlusion	بسته شدگی
occlusion	جفت شدگی
pairing	جفت شدگی
paralysation	فلج شدگی
petrifaction	سنگ شدگی
puchery	جمع شدگی
pulverization	خرد شدگی
purler	پرت شدگی از سر
recvrvature	دولا شدگی
offsetting	دوخم شدگی
blotted	پاک شدگی
damnation	لعنت شدگی
hardening	سفت شدگی
leakage	فاش شدگی
puckers	جمع شدگی
puckering	جمع شدگی
puckered	جمع شدگی
acetification	ترش شدگی
acceptability	قبول شدگی
pucker	جمع شدگی
depressions	گود شدگی
blotting	پاک شدگی
petrification	سنگ شدگی
blot	پاک شدگی
elongation	دراز شدگی
smelting	ذوب شدگی
shrinkage	چروک شدگی
locking	قفل شدگی
blots	پاک شدگی
shortening	کوتاه شدگی
leakages	فاش شدگی
contraction	جمع شدگی
contractions	جمع شدگی
concretion	سفت شدگی
scarlet	سرخ شدگی
dispersion	پخش شدگی
fading	محو شدگی
choking	اب بند شدگی
crookedness	انحناء و کج شدگی
removal	جدا شدگی
coagulation	دلمه شدگی
carburization	پودر شدگی
hybridization	هیبرید شدگی
bronchocele	بزرگ شدگی
comminution	خرد شدگی
expulsion	بیرون شدگی
coupling	جفت شدگی
shifts	کد حروف ارسالی که نشان میدهد که کد بعدی باید جابجا شود
shifted	کد حروف ارسالی که نشان میدهد که کد بعدی باید جابجا شود
shift	کد حروف ارسالی که نشان میدهد که کد بعدی باید جابجا شود
shrinkage stress	خستگی جمع شدگی
constriction	فشار تنگ شدگی
condensation	جمع شدگی تکاثف
delusion of control	هذیان کنترل شدگی
supersession	جانشینی لغو شدگی
sclerosis	سفت شدگی بافتها
scleroma	سفت شدگی بافتها
varicosity	گشاد شدگی سیاهرگ
scloroderma	سفت شدگی پوست
maladies	فاسد شدگی بیماری
malady	فاسد شدگی بیماری

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com