Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
Cicim
جاجیم و یا کلیه بافت های ساده کفپوش
Other Matches
twill weave
بافت ساده حصیری
[که گاه در جاجیم و و گلیم و پتو بافی استفاده می شود.]
plain weave
بافت ساده زیر و رو
[معمولا قسمت گلیم بافت فرش را به این صورت می بافند.]
Soumak
بافت سوماک
[سوماخ]
[این روش بافت که نوعی از گلیم بافی است به سه صورت ساده، ضربیو برعکس بافته شده و در ابتدا و انتهای فرش استفاده می شود. این روش در بافت پارچه، کیسه، پتو و زیر انداز استفاده می شود.]
plain weave
بافت ساده
regular weave
[plain]
بافت معمولی و ساده
balanced plain weave
بافت ساده یک رو یک زیر
plain weave
پارچه ساده بافت
cotton duke
بافت ساده پنبهای یا کتانی
flat weave
بافت ساده و بدون پرز
tarlatan
پارچه نخی ساده بافت
faille
نوعی پارچه ساده بافت
mixd weave
بافت ترکیبی
[هرگاه در بافت یک فرش از چند روش بافت استفاده شود.]
flooring strip
کفپوش
acid resisting paving
کفپوش ضد اسید
flat weave
جاجیم
nephrogenic
ایجادشده در کلیه منشعب از کلیه
hottest
کلیه خاص یا ترکیب کلیه ها که یک فرآیند را آغاز میکند یا یک برنامه را فعال میکند
hotter
کلیه خاص یا ترکیب کلیه ها که یک فرآیند را آغاز میکند یا یک برنامه را فعال میکند
hot
کلیه خاص یا ترکیب کلیه ها که یک فرآیند را آغاز میکند یا یک برنامه را فعال میکند
simple design
طرف کف ساده
[هرگاه قسمتی و تمام فرش را بصورت ساده و بدون هیچگونه طرحی می بافند. نمونه آن فرش قائنات یا آستان قدس است که فضای بین لچک و ترنج کف ساده و قرمز می باشد.]
geometric design
طرح هندسی
[این طرح در ابتدا بخاطر ذهنی بافی و سهولت بیشتر در بافت، بین عشایر و روستاها شهرت یافت. ولی امروزه هم به صورت ساده گذشته و هم بصورت پیچیده بین بافندگان استفاده می شود.]
board weave
تخت بافت
[در این بافت تارها نسبت به یکدیگر زاویه چندانی نداشته و حالت صاف و یکنواخت به خود می گیرند]
compound weave
بافت ترکیبی که بجز تار و پود اجزا دیگری نیز مثل دانه مروارید و یا اجسام تزیینی در بافت بکار گرفته شود
motif
گلی خاص در زمینه فرش
[این طرح ها با توجه به منطقه بافت دارای اشکال و ابعاد مختلفی بوده و تا حدودی مشخص کننده منطقه بافت می باشد.]
basics
یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
basic
یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
greige carpet
فرش خود رنگ
[فرشی که الیاف آن پیش از بافت رنگرزی نشده باشد. این نوع بافت در بین بافندگان محلی و خصوصا در افغانستان و کشورهای تازه استقلال یافته روسیه دیده می شود.]
Sarouk
ساروق
[حوزه بافت ساروق در استان مرکزی با شهرت جهانی در بافت فرش های پر تراکم با زمینه قرمز و حاشیه آبی، پرز بلند و طرح افشان بته ای و گل خشتی است.]
Sarab
سراب
[حوزه بافت سراب در آذربایجان است که بیشتر به بافت کناره مشهور استرنگ زمینه عموما شتری و گره آن ترکی است.]
production cycle
زمان یا دوره بافت یک فرش
[این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
jijim
[cicim]
جاجیم
[دست بافته های نسبتا زبر که به شاه سون نیز شناخته شده و بصورت راه راه و پود نما بافته می شود.]
mirror carpet
طرح آینه
[در این طرح زمینه اصلی فرش بصورت کاملا ساده و بدون هیچ نقش و نگاری بافته شده و تنها از یک یا دو حاشیه ساده استفاده می شود.]
structuring
با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structures
با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structure
با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
all-
کلیه
kidney
کلیه
kidneys
کلیه
reins
کلیه ها
all
کلیه
floating kidney
کلیه متحرک
all arms
کلیه نیروها
all men
کلیه مردم
nephralgia
قولنج کلیه
all hands
کلیه پرسنل
renal
وابسته به کلیه ها
nephroptosis
کلیه متحرک
renal gravel
حصات کلیه
renal gravel
ریک کلیه
reniform
شبیه کلیه
renal calculus
ریگ کلیه
entireforce
کلیه قوا
reniform
کلیه مانند
paranephric
مجاور کلیه
entireforce
کلیه نیرو
ornis
کلیه مرغان یک سرزمین
against all risks
در براب کلیه خطرات
reins
محل کلیه در بدن
azoth
علاج کلیه دردها
tenantary
کلیه مستاجرین یک ملک
paranephros
غده روی کلیه
the t. population
کلیه جمعیت همه مردم
all available
کلیه توپخانه حاضر به تیر
The ship and all its crew were lost .
کشتی با کلیه سر نشینانش گه ( مفقود ) شد
disclaim all liability
کلیه بدهیها را انکار کردن
the total population
تمامی نفوس کلیه جمعیت
demesne
کلیه زمین مایملک یک شخص
kidney stone
[Calculus renalis]
سنگ کلیه
[پزشکی]
[بیماری]
chronic renal failure
[CRF]
نارسایی مزمن کلیه
[پزشکی]
chronic kidney failure
[CKF]
نارسایی مزمن کلیه
[پزشکی]
chronic renal disease
[CRD]
نارسایی مزمن کلیه
[پزشکی]
syngraph
سندی که به مهر و امضا کلیه
Chronic kidney disease
[CKD]
نارسایی مزمن کلیه
[پزشکی]
renal calculus
[Calculus renalis]
سنگ کلیه
[پزشکی]
[بیماری]
nephrolith
سنگ کلیه
[پزشکی]
[بیماری]
flora
کلیه گیاهان یک سرزمین گیاه نامه
tenantry
اجاره داری کلیه مستاجرین یک ملک
To sweep the board .
کلیه موانع واشکالات را از سر راه برداشتن
fauna
کلیه جانوران یک سرزمین یایک زمان
adrenal
مشتق از غده یا ترشح غددفوق کلیه
avifauna
کلیه مرغان یک سرزمین پرندگان یک ناحیه
adrenocortical
وابسته به قشر غدهء فوق کلیه
nephrosis
بیماری کلیه که بیشترلولههای کلیوی را مبتلامیکند
cortin
ماده فعاله قشر غده فوق کلیه
suet
چربی سخت دور کلیه وکمر گوسفند
corporative state
حکومتی که صاحبان کلیه مشاغل در ان شریک باشند
troop test
ازمایش یکانها از کلیه نظرات تاکتیکی و تجهیزاتی
All wages were scaled up to 15 per cent .
کلیه دستمزدها به میزان 15درصد افزایش یا فتند
All thing considered.
باتوجه به کلیه مسایل (تمام جوانب امر )
showdown
چیدن کلیه تجهیزات برای بازدید نمایشی
To pool resources to gether .
کلیه منابع وامکانات موجود را یک کاسه کردن
showdowns
چیدن کلیه تجهیزات برای بازدید نمایشی
formalism
اعتقاد به حفظ فاهر وقالبهای موجود در کلیه امور
banc
جلسهای که با حضور کلیه قضات یک دادگاه تشکیل شود
We ought to (should)examineit in all itsaspects.
باید کلیه جهات وجوانب آنرا بررسی کنیم
comprehensive job
کاری که کلیه اجزا ان در رشته واحدی مجتمع شود
gentelmen's agreement
کلیه توافقهایی که مستند به اسنادرسمی و امضا شده نباشد
watershed management
کلیه عملیات مربوط به اصلاح و نگهداری و بهره برداری از انجیرها
farraginous
تلفیق کننده کلیه شرایط واخلاقهای متفاوت وجنسهای مخالف
identity matrix
ماتریسی مربع که در ان کلیه عناصرقطر اصلی یک و سایر عناصرصفر باشند
garrison forces
قوای پادگانی کلیه یکانهای مستقردر یک پایگاه یا منطقه یاتاسیسات
This is contray to all moral principles ( codes ) .
این کار مخالف کلیه اصول وضوابط اخلاقی است
grand slam
علامت اینکه کلیه هواپیماهای دیده شده مورد اصابت قرارگرفتند
rio treaty
پیمان منعقد بین کلیه کشورهای نیمکره غربی به استثناء کانادا
pure interest
سود ویژه منافعی که پس از کسر کلیه استهلاکات به سرمایه گذارپرداخت میشود
grand slams
علامت اینکه کلیه هواپیماهای دیده شده مورد اصابت قرارگرفتند
we underwrite the company
ما تعهد میکنیم که کلیه موجودی شرکت رادرصورتیکه مردم نخرندخریداری کنیم
executed contract
قرارداد انتقال مالکیت درحالتی که کلیه حقوق متعلقه ان را نیز شامل شود
legalism
اعتقاد به این که کلیه مسائل باید از طرق قضایی وحقوقی حل و فصل شود
ejectment
باز پس گرفتن زمین غصبی ازغاصب بعلاوه کلیه خسارات وارده به مالک اصلی
ideologies
روش فکری وسیاسی و اجتماعی واقتصادی خاص با کلیه نظریات و هدفها و مسائل مربوط به ان
historcicism
فرضیهای که معتقداست کلیه پدیدههای اجتماعی وفرهنگی باید از لحاظ تاریخی مطالعه شود
ideology
روش فکری وسیاسی و اجتماعی واقتصادی خاص با کلیه نظریات و هدفها و مسائل مربوط به ان
adrenaline
هورمون قسمت مرکز غده فوق کلیه که بالا برندهء خون و فشارخون است
of a loose texture
شل بافت
context
بافت
contexture
بافت
grain
بافت
textures
بافت
contexts
بافت
texture
بافت
of a loose textture
شل بافت
gold tisane
زر بافت
knit goods
کش بافت
knitted
بافت
loose texture
بافت شل
tissue
بافت
neurine
بافت پی
tissues
بافت
fiber
بافت
member banks
در ایالات متحده کلیه بانکها براساس اساسنامه خود بایستی عضونظام فدرال رزرو در ایند
direction
سمت بافت
web
بافت یا نسج
close-knit
ریز بافت
welknit
خوش بافت
webs
بافت یا نسج
collenchyma
بافت کلانشیم
vascular tissue
بافت هادی
vascular tissue
بافت اوندی
chain stitch
بافت زنجیری
cellular tissue
بافت زنبوری
biopsy
بافت برداری
woofs
دست بافت
woof
دست بافت
flat weave
تخت بافت
cellular
بافت سلولی
homespun
بافت خانگی
basket weave
بافت حصیری
adipose tissue
بافت چربی
interlocking
بافت با قلاب
basket-weave
بافت حصیری
fibres
بافت لیف
slit weave
بافت چاکدار
slip
خطا در بافت
gross
درشت بافت
grossed
درشت بافت
grosser
درشت بافت
grossest
درشت بافت
grossing
درشت بافت
knit goods
کالای کش بافت
histoloysis
بافت خواری
fibre
بافت لیف
soil texture
بافت خاک
phloem
بافت لیفی
weaving draft
نقشه بافت
necrosis
بافت مردگی
nerve tissue
بافت عصبی
typical
<adj.>
بافت عادی
typical
<adj.>
بافت معمولی
in vivo
بافت زنده
texture
ترکیب بافت
style
سبک بافت
histology
بافت شناسی
texture
بافت تاروپود
selvage
گرد بافت
fibrosis
تصلب بافت ها
textures
بافت تاروپود
knotless
بافت شل و آزاد
fiber
بافت لیف
selvedge
گرد بافت
sennet
بافت حصیری
weaves
ساختن بافت
knotless
بافت تقلبی
weave
ساختن بافت
xylem
بافت چوبی
finespun
ریز بافت
stroma
بافت بنیادی
texture of soil
بافت خاک
grosses
درشت بافت
sclerenchyma
بافت زنبوری
histogenesis
بافت سازی
histogen
بافت ساز
hand knitted
دست بافت
hand knife
خوش بافت
sclerosis
تصلب بافت
plain weave
بافت حصیری
stroma
بافت نمدی
gauze
نوعی بافت توری
sequestrum
قسمت بافت مرده
fabrics
سبک بافت اساس
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com