Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 202 (10 milliseconds)
English	Persian
superhighway	جاده وسیع
superhighways	جاده وسیع
Other Matches
Open-plan <adj.>	سالن باز، محوطه وسیع، ساختمانی که هرطبقه آن فقط دارای یک محوطه وسیع است و اتاق ندارد
divided highway [American E]	شاهراه چند خطی [جاده رفت کاملا سوا از جاده آمد است]
underpasses	مسیر جاده در زیر پل هوایی جاده زیرجاده دیگری
underpass	مسیر جاده در زیر پل هوایی جاده زیرجاده دیگری
emerging traffic	جاده فرعی که از جاده اصلی بیرون آمده
road screen	پوشش و استتار جاده پوشاندن جاده
merging traffic	ادغام جاده فرعی به جاده اصلی
going	وضع جاده زمین جاده
service road	جاده کناری جاده سرویس
road distance	مسافت روی جاده یا مسافت طی شده از جاده
track clearer	جاده پاک کن جاده صاف کن راه صاف کن
ample	وسیع
of a wide scope	وسیع
panoramic	وسیع
immense	وسیع
capacious	وسیع
vasty	وسیع
spacious	وسیع
roomiest	وسیع
roomier	وسیع
roomy	وسیع
champaign	وسیع
larger	وسیع
large	وسیع
far reaching	وسیع
extensive	وسیع
far-reaching	وسیع
captious	وسیع
vast	وسیع
abroad	وسیع
largest	وسیع
widest	نامحدود وسیع
widish	نسبتا وسیع
broadly	بطور وسیع
capaciously	بطور وسیع
gum	وسیع کردن
gummed	وسیع کردن
to cover much ground	وسیع بودن
widest	فراخ وسیع
gumming	وسیع کردن
wider	نامحدود وسیع
gums	وسیع کردن
immensely	بطور وسیع
vastly	بطور وسیع
comprehensive	وسیع محیط
wider	فراخ وسیع
latitudinarianism	وسیع نظری
extensive cultivation	زراعت وسیع
heavy advertising	تبلیغات وسیع
latifundia	املاک وسیع
room	وسیع تر کردن
rooms	وسیع تر کردن
extensive agriculture	کشاورزی وسیع
wide	نامحدود وسیع
wide	فراخ وسیع
plausive	وسیع محتمل
steppes	جلگه وسیع بی درخت
broad minded	دارای فکر وسیع
large minded	دارای فکر وسیع
steppe	جلگه وسیع بی درخت
enlarge	توسعه دادن وسیع کردن
enlarges	توسعه دادن وسیع کردن
enlarged	توسعه دادن وسیع کردن
enlarging	توسعه دادن وسیع کردن
large scale production method	روش تولیدبه مقیاس وسیع
broadcasts	توزیع اطلاعات در یک فضای وسیع
broadcast	توزیع اطلاعات در یک فضای وسیع
large scale	نسبتا زیاد بمعیار وسیع
large-scale	نسبتا زیاد بمعیار وسیع
avenuse	خیابان وسیع راهرو باغ
ground swell	طغیان شدید و وسیع اب اقیانوس
broadloom	ساخته شده درکارگاه وسیع
hidden momentum of population growth	به دلیل این که یک جمعیت وسیع جوان
crown green bowls	بولینگ بین دو بازیگر در چمن وسیع
regions	محوطه بسیار وسیع وبی انتها
region	محوطه بسیار وسیع وبی انتها
land office business	کار وسیع وبسیط وسریع کارپر سود یا پر موفقیت
Xerox PARC	مرکز توسعه aerox که یک محدوده وسیع از محصولات از قبیل mouse و GVT ساخته است
wats	Service Telephone WidaArea سرویسی که تعدادنامحدودی از مکالمات را درناحیهای وسیع از یک نقطه به هر مکان مجاز می سازد
departmentalism	اعنقاد به روش تمرکز دراداره کشور و تفویض اختیارات وسیع به مسئولین اداره امور تقسیمات کوچک مملکتی
vlsi	مجتمع سازی درمقیاس بسیار بزرگ تجمع مقیاس بسیار وسیع
expansion	خط وط آدرس و داده متصل یه یک اتصال به کارتهای وسیع اجاره کنترل و دستیابی به داده حافظه را می دهند
polynia	منطقه یا جزیرهای از اب دریک منطقه وسیع یخ زده
pathways	جاده
pathway	جاده
way	جاده
tracks	جاده
tracked	جاده
hard core	پی جاده
road block	سد جاده
roadless	بی جاده
roadbed	کف جاده
roadable	جاده رو
roadability	جاده رو
invious	بی جاده
road bed	کف جاده
road blocks	سد جاده
track	جاده
roadway	جاده
line	جاده
path	جاده
causeway	جاده
blocking	سد جاده
pad	جاده
pads	جاده
roads	جاده
causeways	جاده
road	جاده
rut	رد جاده
ruts	رد جاده
lines	جاده
roadways	جاده
routes	جاده
route	جاده
paths	جاده
turnpikes	جاده
turnpike	جاده
traffic on public roads	ترافیک [جاده]
operational route	جاده رزمی
street traffic	ترافیک [جاده]
molecular attracticm	جاده ذرات
operational route	جاده عملیاتی
lateral route	جاده عرضی
open route	جاده باز
jacob's ladder	جاده شیری
double flow route	جاده دوطرفه
diverticulum	جاده فرعی
concrete pavement	جاده بتنی
cross trail	جاده عرضی
cross road	تقاطع جاده
cross country	خارج از جاده
criterium	مسابقه جاده
high road	جاده عمده
double flow route	جاده دو خطه
road builder	جاده ساز
hard core	زیرسازی جاده
frontage road	جاده کناری
drive way	جاده خیابان
overhead roadway	جاده هوایی
roadhog	خوک جاده
third class road	جاده درجه سه
the road was impaired	جاده خراب شد
the impediment of a road	پا گیرهای جاده
the impediment of a road	موانع جاده
steam roller	جاده صاف کن
single flow	جاده یک مسیره
single carriageway road	راه با یک جاده
to beat a path	کوبیدن یک جاده
trackless	بی جاده بی ریل
wayless	بدون جاده
roadhogs	خوک جاده
commercial vehicle	وسیلهحملکالاومسافردر جاده
To make roads .	جاده کشیدن
uneven road	جاده ناهموار
secondary road	جاده درجه دو
berm	لبه جاده
road clearance	تخلیه جاده
road capacity	فرفیت جاده
raod bed	بستر جاده
provincial road	جاده محلی
profile of the road	نیمرخ جاده
post road	جاده پستی
pathless	بدون جاده
road junction	تقاطع جاده
road net	شبکه جاده ها
road roller	جاده صاف کن
screed	شمشه جاده
causeway	جاده سنگفرش
route reconnaissance	شناسایی جاده
roadwheel	چرخ جاده
road ditch	خندق جاده
access road	جاده دسترسی
pack road	جاده مال رو
collective goods	مانند جاده
alignment	مسیر جاده
sea lanes	جاده دریایی
sea lane	جاده دریایی
asphalt paving	جاده سازی
road building	جاده سازی
sidetrack	جاده فرعی
sidetracked	جاده فرعی
axial road	جاده طولی
backway	جاده فرعی
backway	جاده پرت
wayside	کنار جاده
track	خط اهن جاده
path	جاده مال رو
bridle path	جاده اسب رو
galaxies	جاده شیری
roadsides	کنار جاده
galaxy	جاده شیری
roadside	کنار جاده
bridle paths	جاده اسب رو
tracks	خط اهن جاده
spurring	جاده انشعابی
paths	جاده مال رو
tracked	خط اهن جاده
bypath	جاده فرعی
spur	جاده انشعابی
alignments	مسیر جاده

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com