English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English Persian
Common Market جامعه اقتصادی اروپا
Search result with all words
Common Market بازار مشترک جامعه اقتصادی اروپا سازمان متشکل ازکشورهای المان غربی ایتالیا
european essembly مجمع متشکل از اعضا منتخب پارلمانهای کشورهایی که در "جامعه نیروی اتمی اروپا" و"جامعه ذغالسنگ و فولاداروپا" و "جامعه اقتصادی اروپا" عضو هستند
Other Matches
e c e کمیسیون اقتصادی اروپا کمیسیونی که در بطن شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل برای هماهنگ کردن روشهای اقتصادی دولتها درجهت افزایش فعالیتهای اقتصادی اروپا و نیز بسط وگسترش روابط اقتصادی کشورهای اروپایی با یکدیگرتشکیل شده است
european monetary agreement موافقتنامه پولی اروپا موافقتنامه تنظیمی بین کشورهای عضو سازمان همکاری اقتصادی اروپا به منظور تسهیل و تنظیم روابط پولی متعاقدین
european unclear a energy agency اداره انرژی هستهای اروپا یکی از سازمانهایی که درسال 8591 در بطن سازمان همکاری اقتصادی اروپا و به منظور تولید انرژی اتمی وبرای مقاصد صلح امیز درکشورهای اروپای غربی ایجاد شده است
e c s c (european coal & steel commissio جامعه ذغالسنگ و فولاد اروپا
european community competition rules مقررات رقابت در جامعه اروپا
organization for european economic coopr سازمان همکاری اقتصادی اروپا
EEC مخفف جامعهی اقتصادی اروپا
e r p جهت کمک به توسعه اقتصادی کشورهای اروپا
european atomic energy community جامعه نیروی اتمی اروپا اتحادیه متشکل از بلژیک وفرانسه و المان و ایتالیا ولوگزامبورک و هلند که هدفش ایجاد تسهیلات مختلف در راه بهره برداری ازانرژی اتمی است
economic nationalism ناسیونالیسم اقتصادی خودکفایی اقتصادی سیستم فکری اقتصادی که هدف ان ایجاد سیستم اقتصادی مبنی بر خودبسی است به طوریکه اقتصاد کشور به تجارت خارجی برای کالاهای اصلی احتیاج نداشته باشد
socialism جامعه گرایی جامعه داری اقتصادسوسیالیستی
Economic expert [A person who is a member of the Advisory Council on the Assessment of Overall Economic Development in Germany] حکیم اقتصادی [ کسی که عضو شورای کارشناسان برای سنجش توسعه کلی اقتصادی در آلمان است]
economic liberalism مکتب ازادی اقتصادی لیبرالیسم اقتصادی
economic aggregates مجموعههای اقتصادی ارقام کلی اقتصادی
economic imperialism جهانخواری اقتصادی امپریالیسم اقتصادی
dynamic condition شرایط و مقتضیات پویای اقتصادی تغییر شرایط اقتصادی ناشی از تحول سلیقه تقاضا کنندگان وهزینه و مخارج تولید ونسبت جمعیت
business cycle دوران اقتصادی یا تجارتی دوران ترقی و تنزل فعالیت تجاری و اقتصادی
quarterly journal of economics مجله اقتصادی سه ماهه مجله اقتصادی که هر سه ماه یک بار منتشر میشود
economic and social council شورای اقتصادی و اجتماعی یکی از ارکان ششگانه سازمان ملل متحد که وفیفه اش انجام امور اقتصادی واجتماعی و فرهنگی و تربیتی مربوط به سازمان ملل
economic order quantity کمیت سفارش اقتصادی اقتصادی ترین مقدار سفارش
occident اروپا
europa اروپا
mixed capitalism نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
he was ordered to europe او مامور اروپا شد
european essembly مجلس اروپا
Europe قاره اروپا
European Union [EU] اتحادیه اروپا
autarky خود بسی اقتصادی خود کفایی اقتصادی
european monetary fund صندوق پولی اروپا
European Currency Unit سبد ارزی اروپا
All of a sudden , he turned up in Europe . یکدفعه سر از اروپا درآورد
the concert of europe دول متوافق اروپا
Flemish Mannerism انقلاب شمال اروپا
e r p برنامه ترمیم اروپا
Nordic وابسته به شمال اروپا
to e. carpets to the europe فرش به اروپا فرستادن
missel یکجور باسترک در اروپا
I have visited Europe time and again. بارها اروپا را دیده ام.
market socialism سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
marxist economics نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
u.f.a cup جام اتحادیه باشگاههای اروپا
sabot کفش چوبی روستاییان اروپا
The rise in prices in the European markets. ترقی قیمتها دربازارهای اروپا
european academic research network شبکه پژوهشی دانشگاهی اروپا
How long wI'll you stay in Europe ? چند وقت اروپا می مانید ؟
europian championship وزنه برداری قهرمانی اروپا
a ban from flying in the EU قدغن پرواز در [منطقه] اتحادیه اروپا
tench ماهی گول اب شیرین اروپا واسیا
hallstatt وابسته به دوران قبل از عصراهن اروپا
golden shoe بهترین جایزه گلزن فصل اروپا
estonian اهل جمهوری سابق استونی درشمال اروپا
Of this amount Europe's share is 20 percent. از این مقدار ۲۰ درصد مال اروپا است.
shad شاه ماهی خوراکی اروپا وشمال امریکا
bengal cottage [باغچه ای با دیوارهای کاهگلی در اواسط قرن نوزده اروپا]
reindeer گوزن شمالی وابسته بدوران کهنه سنگی اروپا
concert of europe اتفاق دولت بزرگ اروپا نسبت به مسائل سیاسی
Expressionism [جنبش هنرمندان شمال اروپا بخصوص در آلمان و هلند]
gadwall اردک قهوهای و سیه فام شمال اروپا و امریکا
Ditterling [تزئینات خارق العاده شمال اروپا به سبک گروتسکو بی تناسب]
e r p اجرا کرد وکمکهایی که در چهارچوب این برنامه به اروپا شدبیشتر کمکهای مارشال نامیده می شوند
ecological community جامعه
the body politic جامعه
community جامعه
communities جامعه
socio- جامعه
society جامعه
societies جامعه
polity جامعه
polities جامعه
universe جامعه
sociometry جامعه سنجی
sociogenic جامعه زاد
sociocentrism جامعه- محوری
sociality جامعه جویی
biocenose جامعه زندگان
biocummunity جامعه زندگان
biotic communtity جامعه زندگان
social minded در فکر جامعه
social desirability جامعه پسندی
classless society جامعه بی طبقه
atomistic society جامعه ذرهای
antisocial جامعه ستیز
throwaway society جامعه مسرف
social science جامعه شناسی
stimulus population جامعه محرکها
statistical universe جامعه اماری
sociopathy جامعه ستیزی
sociopath جامعه ستیز
affluent society جامعه مرفه
affluent society جامعه ثروتمند
affluent society جامعه رفاه
affluent society جامعه مصرفی
sociological جامعه شناختی
closed society جامعه بسته
sociologist جامعه شناس
ecclesiastes کتاب جامعه
mass society جامعه انبوهیده
league of nations جامعه ملل
integral calculvs حساب جامعه
integral calculus حساب جامعه
infinite population جامعه نامحدود
inert society جامعه بیهوده
finite population جامعه محدود
psychopath جامعه ستیز
psychopaths جامعه ستیز
psychopathy جامعه ستیزی
socialism جامعه گرایی
primitive society جامعه ابتدایی
preliterate society جامعه نانویسا
peripheral community جامعه پیرامونیperipeteia
nonliterate society جامعه نانویسا
dissocialization جامعه گسلی
moslem league جامعه مسلمانان
eruropean community جامعه اروپایی
transitory society جامعه انتقالی
societies جامعه اجتماع
parameter اماره جامعه
sociology جامعه شناسی
subclass بی کلاس [در جامعه]
lower class بی کلاس [در جامعه]
parameters اماره جامعه
society جامعه اجتماع
sociable جامعه پذیر
sociability جامعه پذیری
underclass بی کلاس [در جامعه]
socialists جامعه گرای
A classless society. جامعه بی طبقه
socialist جامعه گرای
e f t a (european free trade association اتحادیه تجارت ازاد اروپا اتحادیه متشکل از کشورهای انگلستان
phytosociology جامعه شناسی گیاهی
covenant of the league of nations منشور جامعه ملل
pseudopsychopathic جامعه ستیز کاذب
public mischief جرم علیه جامعه
bourgeois <adj.> عضوطبقه متوسط جامعه
subclass طبقه پایین جامعه
psychopathic personality شخصیت جامعه ستیز
holy office جامعه راهبان ومومنین
underclass طبقه پایین جامعه
bourgeois عضوطبقه متوسط جامعه
egalitarian society جامعه تساوی طلب
sociolinguistics جامعه شناسی زبان
the society is like a vortex جامعه مانندگردابی است
lower class طبقه پایین جامعه
sociological وابسته به جامعه شناسی
sampling population جامعه نمونه گیری
Roman law مجموعهی قوانین رومی که پایهی قوانین امروزی در بسیاری از کشورها به ویژه در اروپا است
baltic دریای بالتیک در شمال اروپا وابسته به بالتیک
to live at the expense of society روی دوش جامعه زندگی
to retire in to oneself از جامعه کناره گیری کردن
blind مخفی گاه [جامعه شناسی]
cover مخفی گاه [جامعه شناسی]
blind پوشش مخفی [جامعه شناسی]
cover پوشش مخفی [جامعه شناسی]
to seed a person to c. کسیرا از جامعه بیرون کردن
phalanstery تقسیم جامعه باجزاء کوچک
socialists جامعه گرا معتقد به سوسیالیسم
antisocial مخل اجتماع دشمن جامعه
socialites شخص طراز اول جامعه
phalanstery جامعه کوچک ومستقل اشتراکی
sociometry سنجش روابط افراد جامعه
socialist جامعه گرا معتقد به سوسیالیسم
socialite شخص طراز اول جامعه
r.m.a. color code علایم رنگی جامعه رادیوسازان
public mischief جرمی که مضر به حال جامعه باشد
public good کالایی که تولید ان به نفع جامعه باشد
hero-worshipper ستایش گر ساده لوح [جامعه شناسی]
leagues مجمع جامعه متحد کردن یا شدن
league مجمع جامعه متحد کردن یا شدن
misanthropist کسیکه از جامعه و از انسان بیزار است
calculus حساب جامعه و فاضله جامع و فاضل
to acclimate [American E] to new circumstances [به اوضاع شخصی جدید] خو گرفتن [جامعه شناسی]
to become acclimatized [به اوضاع شخصی جدید] خو گرفتن [جامعه شناسی]
to acclimatize/acclimatise [British E] [به اوضاع شخصی جدید] خو گرفتن [جامعه شناسی]
to acclimatize/acclimatise [British E] yourself [به اوضاع شخصی جدید] خو گرفتن [جامعه شناسی]
debutant دختری که برای اولین مرتبه در جامعه وارد میشود
acculturate نقل و انتقال دادن فرهنگ یک جامعه به جامعهء دیگر
economical اقتصادی
economy اقتصادی
economies اقتصادی
socio economic اقتصادی
economic اقتصادی
greenbelt کمربندی از کشتزارها و یاخیابانهای مشجر که یک جامعه راازجامعه دیگری جدامیسازد
debut نخستین مرحله دخول در بازی یا جامعه شروع بکار کردن
ecosystem بخشی از جامعه و بوم که تشکیل یک واحد فاعله درطبیعت بدهد
debuts نخستین مرحله دخول در بازی یا جامعه شروع بکار کردن
demand factors پیش بینی قیمت کالا در اینده توزیع درامد جامعه
canoness زنی که درمیان جامعه مذهبی یادانشکدهای با سایراهل ان زندگی کند
ecosystems بخشی از جامعه و بوم که تشکیل یک واحد فاعله درطبیعت بدهد
depression بحران اقتصادی
economic rent اجاره اقتصادی
economic refugee پناهنده اقتصادی
entrepreneurs کارفرمای اقتصادی
boom جهش اقتصادی
economic development توسعه اقتصادی
economic choice انتخاب اقتصادی
economic behaviour کردار اقتصادی
boomed جهش اقتصادی
economic constraint محدودیت اقتصادی
booms جهش اقتصادی
equilibrium تعادل اقتصادی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com