English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 176 (2 milliseconds)
English Persian
affluent society جامعه رفاه
Other Matches
pareto optimality حد مطلوب پاراتو وضعیتی که در ان نتوان رفاه یک فرد را افزایش داد مگر به قیمت کاهش دادن رفاه دیگری
european essembly مجمع متشکل از اعضا منتخب پارلمانهای کشورهایی که در "جامعه نیروی اتمی اروپا" و"جامعه ذغالسنگ و فولاداروپا" و "جامعه اقتصادی اروپا" عضو هستند
socialism جامعه گرایی جامعه داری اقتصادسوسیالیستی
quiet رفاه
on easy street <idiom> در رفاه
leisure در رفاه
prosperous در رفاه
comfort رفاه
improvement رفاه
well-being رفاه
welfare رفاه
quietest رفاه
prosperity رفاه
welfare economics اقتصاد رفاه
welfare criteria معیارهای رفاه
recreation روحیه و رفاه
recreations روحیه و رفاه
economic welfare رفاه اقتصادی
social welfare رفاه اجتماعی
general welfare رفاه عمومی
respublica رفاه عمومی
public welfare رفاه عمومی
social welfare program برنامه رفاه اجتماعی
golden ages دوران رونق و رفاه
golden age دوران رونق و رفاه
well being در رفاه بسر بردن
common wealth رفاه عمومی جمهوری
social welfare موسسه رفاه اجتماعی
hedonism مکتب رفاه طلبی
social welfare function تابع رفاه اجتماعی
euthenics علم سعادت و رفاه زندگی بشر
welfare state کشوردارای تشکیلات رفاه اجتماعی دستگیری از بینوایان
euthenics مبجث رفاه و زندگی برای فعالیت صحیح
normative economics اقتصاد اخلاقی اقتصاد رفاه که در ان قضاوت ارزشی صورت میگیرد
socio- جامعه
universe جامعه
polities جامعه
the body politic جامعه
societies جامعه
ecological community جامعه
society جامعه
community جامعه
communities جامعه
polity جامعه
sociogenic جامعه زاد
sociality جامعه جویی
sociocentrism جامعه- محوری
finite population جامعه محدود
social desirability جامعه پسندی
eruropean community جامعه اروپایی
social minded در فکر جامعه
A classless society. جامعه بی طبقه
integral calculus حساب جامعه
ecclesiastes کتاب جامعه
inert society جامعه بیهوده
infinite population جامعه نامحدود
mass society جامعه انبوهیده
league of nations جامعه ملل
throwaway society جامعه مسرف
transitory society جامعه انتقالی
nonliterate society جامعه نانویسا
stimulus population جامعه محرکها
statistical universe جامعه اماری
sociopathy جامعه ستیزی
preliterate society جامعه نانویسا
primitive society جامعه ابتدایی
peripheral community جامعه پیرامونیperipeteia
sociopath جامعه ستیز
sociometry جامعه سنجی
integral calculvs حساب جامعه
psychopathy جامعه ستیزی
moslem league جامعه مسلمانان
psychopath جامعه ستیز
societies جامعه اجتماع
society جامعه اجتماع
sociology جامعه شناسی
sociological جامعه شناختی
sociability جامعه پذیری
parameters اماره جامعه
psychopaths جامعه ستیز
socialism جامعه گرایی
sociologist جامعه شناس
sociable جامعه پذیر
socialist جامعه گرای
socialists جامعه گرای
parameter اماره جامعه
social science جامعه شناسی
affluent society جامعه مرفه
biocummunity جامعه زندگان
biotic communtity جامعه زندگان
lower class بی کلاس [در جامعه]
classless society جامعه بی طبقه
closed society جامعه بسته
dissocialization جامعه گسلی
biocenose جامعه زندگان
atomistic society جامعه ذرهای
antisocial جامعه ستیز
affluent society جامعه ثروتمند
affluent society جامعه مصرفی
underclass بی کلاس [در جامعه]
subclass بی کلاس [در جامعه]
lower class طبقه پایین جامعه
subclass طبقه پایین جامعه
sociolinguistics جامعه شناسی زبان
underclass طبقه پایین جامعه
the society is like a vortex جامعه مانندگردابی است
bourgeois <adj.> عضوطبقه متوسط جامعه
sociological وابسته به جامعه شناسی
bourgeois عضوطبقه متوسط جامعه
holy office جامعه راهبان ومومنین
covenant of the league of nations منشور جامعه ملل
phytosociology جامعه شناسی گیاهی
pseudopsychopathic جامعه ستیز کاذب
psychopathic personality شخصیت جامعه ستیز
egalitarian society جامعه تساوی طلب
public mischief جرم علیه جامعه
sampling population جامعه نمونه گیری
Common Market جامعه اقتصادی اروپا
socialists جامعه گرا معتقد به سوسیالیسم
socialist جامعه گرا معتقد به سوسیالیسم
antisocial مخل اجتماع دشمن جامعه
to live at the expense of society روی دوش جامعه زندگی
socialites شخص طراز اول جامعه
socialite شخص طراز اول جامعه
phalanstery جامعه کوچک ومستقل اشتراکی
cover پوشش مخفی [جامعه شناسی]
blind پوشش مخفی [جامعه شناسی]
cover مخفی گاه [جامعه شناسی]
to seed a person to c. کسیرا از جامعه بیرون کردن
to retire in to oneself از جامعه کناره گیری کردن
blind مخفی گاه [جامعه شناسی]
phalanstery تقسیم جامعه باجزاء کوچک
sociometry سنجش روابط افراد جامعه
european community competition rules مقررات رقابت در جامعه اروپا
r.m.a. color code علایم رنگی جامعه رادیوسازان
e c s c (european coal & steel commissio جامعه ذغالسنگ و فولاد اروپا
public good کالایی که تولید ان به نفع جامعه باشد
misanthropist کسیکه از جامعه و از انسان بیزار است
public mischief جرمی که مضر به حال جامعه باشد
leagues مجمع جامعه متحد کردن یا شدن
league مجمع جامعه متحد کردن یا شدن
hero-worshipper ستایش گر ساده لوح [جامعه شناسی]
calculus حساب جامعه و فاضله جامع و فاضل
to acclimatize/acclimatise [British E] [به اوضاع شخصی جدید] خو گرفتن [جامعه شناسی]
to acclimatize/acclimatise [British E] yourself [به اوضاع شخصی جدید] خو گرفتن [جامعه شناسی]
to become acclimatized [به اوضاع شخصی جدید] خو گرفتن [جامعه شناسی]
to acclimate [American E] to new circumstances [به اوضاع شخصی جدید] خو گرفتن [جامعه شناسی]
debutant دختری که برای اولین مرتبه در جامعه وارد میشود
acculturate نقل و انتقال دادن فرهنگ یک جامعه به جامعهء دیگر
demand factors پیش بینی قیمت کالا در اینده توزیع درامد جامعه
greenbelt کمربندی از کشتزارها و یاخیابانهای مشجر که یک جامعه راازجامعه دیگری جدامیسازد
ecosystem بخشی از جامعه و بوم که تشکیل یک واحد فاعله درطبیعت بدهد
debut نخستین مرحله دخول در بازی یا جامعه شروع بکار کردن
debuts نخستین مرحله دخول در بازی یا جامعه شروع بکار کردن
canoness زنی که درمیان جامعه مذهبی یادانشکدهای با سایراهل ان زندگی کند
ecosystems بخشی از جامعه و بوم که تشکیل یک واحد فاعله درطبیعت بدهد
pareto criterion ضابطه پاراتو بر اساس این معیار که دراقتصاد رفاه بکار برده میشودان تغییر و وضعیتی نسبت به قبل بهتر خواهد بود که بتوان حداقل وضعیت یک فرد رابهبود بخشید بدون اینکه به دیگران صدمهای وارد اید
to ask somebody out از کسی پرسیدن که آیا مایل است [با شما] بیرون برود [جامعه شناسی]
Common Market بازار مشترک جامعه اقتصادی اروپا سازمان متشکل ازکشورهای المان غربی ایتالیا
intervener در CL علت وروددعوی ثالث ممکن است نفع شخصی یا لزوم حفظ منافع جامعه باشد
scientific socialism بررسی سوسیالیسم از طریق امار وارقام و شواهد و مدارک و برمبنای اصول اقتصاد و جامعه شناسی
association for computing machinery بزرگترین جامعه جهانی اموزشی و علمی جهت توسعه مهارتهای فنی وصلاحیتهای حرفهای متخصصان کامپیوتر
unlawful assembly در CL سه نفر یا بیشتر را گویند که به قصد ارتکاب اعمالی که مخل اسایش و امنیت جامعه است گرد هم ایند
collectivism اعتقاد به این مسئله که جامعه باید به وسیله مساعی جمعی وهمکاری همه احاد ان اداره شود
common nuisance منظور عملی است که باعث اضرار جامعه به طور کلی شود و تاثیر ان متوجه فرد خاص نباشد
dominion ار 9491 این کلمه معادل "مملکت عضو جامعه ممالک مشترک المنافع بریتانیا" commonwealthcountry قرار گرفته است
invisible hand فرد در تعقیب منافع شخصی خود بطورخودکار به حداکثر کردن منافع جامعه کمک میکند
united nations organization سازمان جهانی که در تاریخ 42 اکتبر5491 در واقع به عنوان نتیجه قهری جنگ وکنفرانسهای راجع به ان به وجود امده است و در حقیقت جانشین جامعه ملل میباشد
Christendom عالم مسیحیت جامعه مسیحیت
christenings عالم مسیحیت جامعه مسیحیت
european atomic energy community جامعه نیروی اتمی اروپا اتحادیه متشکل از بلژیک وفرانسه و المان و ایتالیا ولوگزامبورک و هلند که هدفش ایجاد تسهیلات مختلف در راه بهره برداری ازانرژی اتمی است
real will مشرب سیاسی که هر نوع زور وقدرت در هر جنبه را از طرف دولت با این احتجاج که اراده دولت نماینده اراده واقعی افراد جامعه است مشروع می داند
iron law of wage قانون مفرغ دستمزدها براساس این نظریه که بوسیله مالتوس ارائه شده نرخ بالای زاد و ولد عرضه نیروی کار را در سطحی بالاتر از تقاضا و فرفیت تولیدی جامعه قرار داده و لذادستمزدها بسطح کاهش معیشت تقلیل میابد
international labour organization سازمان بین المللی کار سازمانی که در جوار جامعه ملل تاسیس شد و در سال 6491 به سازمان ملل پیوست و هدف ان بهبودبخشیدن به شرایط کار ازجنبه ها مختلف و حمایت ازکارگران و منافع ایشان میباشد
congress party (indian national congress حزب کنگره- کنگره ملی هندبزرگترین حزب سیاسی هندوستان که در اواخر قرن 91 تاسیس شد و در حال حاضر با ارائه یک طرح سوسیالیستی برای جامعه بالاترین تعداد کرسی را درمجمع ملی هند داراست
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com